بار خدایا !
تاکی میان من و تو ،منی و مائی بود .منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم .
الهی، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم، کمتر از همه ام .
یه جاهایی اشتباه کردی چون برات لازم بود ، یه روزایی اعتماد کردی و ضربه خوردی چون باید درس میگرفت ، یه مواقعی در روابط سمی و نامناسب وارد شدی و دلشکسته شدی چون نیاز به تجربه داشتی ولی الان انقدر به خودت سخت نگیر و خودتو سرزنش نکن چون… بیشتر »
در گوشی با خدا خــــدای مهربانیهای بیبهانه ، همیشه جایی در حوالی دلتنگیهای من ️جــــــاری میشوی در ابریِ چشمانم و میباری آنقدر ️ تا زلال شوم میباری آنــقدر ️ ڪه آسمانی شود هـــوای دلم ، آنقدر ڪه با همه روحم حست ڪنم ️داشــــــــــتنِ… بیشتر »
دزدی وارد خانه یک پیرزنی شد و شروع کرد به جمع کردن اثاثخانه. پیرزن که بیداربود صداشکرد و گفت ننه نشان میدهد شما جوانخوبی هستید و از ناچاری دزدی می کنید آن وسایل سنگین ول کن بیا این النگوهای طلا را به شما بدم فقط قبل از آن خوابی که قبل از آمدن شما… بیشتر »
بهترين دارو و درمان محمّد بن مسلم در ضمن حديثى حكايت كند: روزى در مدينه بيمار بودم ، امام محمّد باقر عليه السلام توسّط غلامش ظرفى كه در آن شربتى مخصوص قرار داشت و در پارچه اى پيچيده بود، برايم فرستاد. وقتى غلام آن شربت را به من داد، گفت : مولا و سرورم… بیشتر »
زری همیشه بهم میگفت: تو پدرخوبی میشی، زری دختر همسایمون بود… تو همهی خاله بازیها من شوهر زری بودم، رضا و سارا هم بچههامون… همیشه کلی خوراکی از خونه کش میرفتم و میاوردم واسه خاله بازی، ناسلامتی مرد خونه بودم، زشت بود دست خالی بیام، یادمه یه بار… بیشتر »
من معلّم هستم زندگی ، پشت نگاهم جاریست سرزمین کلمات ، تحت فرمان منست قاصدک های لبانم هر روز سبزه ی نام خدا را به جهان می بخشد من معلّم هستم گرچه بر گونه ی من سرخی سیلی صد درد ، درخشش دارد آخرین دغدغه هایم اینست : نکند حرف مرا هیچ کس امروز نفهمید اصلاً ؟… بیشتر »
همین الان لیوان هایتان را زمین بگذارید!!! استادي درشروع كلاس درس ، ليواني پراز آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت كه همه ببينند.بعد از شاگردان پرسيد: به نظر شما وزن اين ليوان چقدر است ؟ شاگردان جواب دادند 50 گرم ، 100 گرم ، 150 گرم ……. استاد… بیشتر »
مکتب وجدان دانش آموزی چنین حکایت می کند: ساعت امتحان درس دینی بود. تنبلی و سستی در درس خواندن کار دستم داده بود و اضطراب سراپای وجودم را فرا گرفته بود. چه کنم؟ هر لحظه فکری به ذهنم می آمد آخر تصمیم خود را گرفتم و از روشی که قبلاً نیز بارها استفاده کرده… بیشتر »