✨الهی✨

✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨

 

 بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.

منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.

الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .

 

 ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨

 

 

 

کفش پیاده روی اربعین

برای پیاده روی اربعین چه کفشی بپوشیم؟

حیله

زنی ثروتمند را مبلغی نیاز شد نزد مردی آمد و از او خواست آن مبلغ را قرض بدهد. 

زن گفت: بهره این مبلغ را هم خواهم داد. مرد در شک شد و به عالم رجوع کرد و از او استخاره خواست. عالم تبسمی کرد و گفت: در فعل حرام استخاره کردن سخره گرفتن قرآن است.

مرد گفت: بگیر اشکالی ندارد من گمان می‌کنم چون زن ثروتمندی است، ربا نیست.  عالم گفت: از خودت فتوا نده.به اصرار مرد عالم استخاره کرد و استخاره درست و خوب آمد.  مرد تبسمی کرد و گفت: دیدی درست می‌گفتم.

بالاخره مرد این پول را داد و بهره آن را کنار گذاشت و با بهره آن اسبی خرید. دو روز بعد پسرش اسب را سوار شد و اسب او را به زمین زد و سرش به تکه سنگی خورد و در دم جان داد. عالم چون این اتفاق دید، گفت: دیدی استخاره گرفتن درست نبود؟ تو وقتی قرآن را به تمسخر گرفتی سزای تو هم چنین شد.

و مکرو و مکر الله والله خیر والماکرین

 و برای خدا حیله به‌کار بردند و خدا بهترین حیله‌کننده در برابر، حیله‌گران است.

چهارشنبه های امام رضایی


صبوری می‌کنم اما تماشا کن

دلم آروم نمیشه 

بمونم زنده دور از تو که چی شه

تربت کربلا

امام صادق علیه السلام : 

سجده بر تربت قبر حسین (علیه السلام) تا زمین هفتم را نور باران می کند و کسى که تسبیحى از خاک مرقد حسین (علیه السلام) را با خود داشته باشد، تسبیح گوى حق محسوب می شود، اگر چه با آن تسبیح هم نگوید.

وسائل الشیعه،جلد۳،ص ۶۰۸

شهادت حضرت رقیه


عالم رو خبر کنید بابای من اومده…

شهادت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها تسلیت باد.

روز جهانی مسجد

پوستر های ویژه روز جهانی مسجد تقدیم نگاه زیباتون

عالم بی عمل

دو برادر نزد پادشاهی به آهنگری مشغول بودند. روزی پادشاه امر کرد برای جنگ او با سپاه دشمن، یکی از برادران تیری تیرافکن بسازد و برادر دیگر زره پولادین و غیرقابل نفوذ!!! دو برادر تیر و زره را ساختند. 

شاه دو برادر را به محوطۀ قصر برد و کنار هم گذاشت و گفت: بایستید؛ و روی به آن دو گفت: تیر را می‌زنم اگر در زره فرو رفت، آن‌گاه سازندۀ زره کارش درست نبوده، پس سزای او مرگ است و سازندۀ تیر کارش درست است و باید زنده بماند و اگر در زره فرو نرود، سازندۀ تیر کارش درست نبوده پس سازندۀ زره آزاد و تیر در قلب سازندۀ تیر خواهم زد. هر دو برادر از سخن پادشاه برجای خود لرزیدند. چون پاداش یکی از آن‌ها مرگ حتمی بود در حالی که انتظار آن را نداشتند. پادشاه هر چه در بازو توان داشت کمان را کشید و تیر از کمان بر قلب سازنده فرو رفت و در دم جان سپرد و برادر دیگر آزاد گشت.

هیچ یک از دو برادر این‌ چنین انتظار امتحان پادشاه بر خود، برای محصول‌شان را نداشتند. برادری که زنده ماند به جای شادی از زنده ماندن خویش، بر نعش برادر خود گریست و گفت: پادشاها! این سازندۀ زره برادر بزرگ‌تر من بود که من فن آهنگری از او آموخته بودم و او به من یاد داد ولی خود به دانستۀ خود عمل نکرد. او به من گفت: چکش را محکم بکوب، ولی خود عمل نکرد؛ پس سزای من زنده ماندن به خاطر علمی بود که از او فراگرفتم و بدان عمل کردم، ولی خودش عمل به علمی که داشت نکرد تا خودش را در چنین روزی از دست مرگ رها سازد. 

در احادیث آمده است: در روز قیامت عالمان بی‌عمل هم به شاگردان خود که به آموخته‌های خود عمل کرده و بهشتی شده‌اند تأسف خواهند خورد در حالی که خود روانۀ جهنم خواهند شد.

حضور قلب

نقل شده است که روزی «سید هاشم» امام جماعت مسجد «سردوزک» بعد از نماز به منبر رفت. در ضمن توصیه به لزوم حضور قلب در نماز، فرمود:
روزی پدرم می خواست نماز جماعت بخواند و من هم جزء جماعت بودم. ناگاه مردی با هیأت روستایی وارد شد، از صفوف جماعت عبور کرد تا به صف اول و پشت سر پدرم قرار گرفت. مؤمنین از اینکه یک نفر روستایی رفت و در صف اوّل ایستاد، ناراحت شدند، اما او اعتنایی نکرد. در رکعت دوم در حال قنوت، قصد فرادا کرد و نمازش را به تنهایی به اتمام رساند و همانجا نشست و مشغول خوردن نان شد. چون نماز تمام شد، مردم از هر طرف به رفتار ناپسند او حمله و اعتراض کردند ولی او به کسی پاسخ نمی داد.
پدرم فرمود: چه خبر است؟ به او گفتند: مردی روستایی و جاهل به مسأله، به صف اوّل جماعت آمد و پشت سر شما اقتدا کرد و آنگاه وسط نماز، قصد فرادا کرد و هم اکنون نشسته و نان می خورد.
پدرم به آن شخص گفت: چرا چنین کردی؟
او در پاسخ گفت: سبب آن را آهسته به خودت بگویم یا در این جمع بگویم؟
پدرم گفت: در حضور همه بگو.
گفت: من وارد این مسجد شدم به امید اینکه از فیض نماز جماعت با شما بهره مند شوم، اما وقتی اقتدا کردم، دیدم شما در وسط حمد، از نماز بیرون رفتید و در این خیال واقع شدید که من پیر شده و از آمدن به مسجد عاجز شده ام لذا به الاغی نیاز دارم، پس به میدان الاغ فروشها رفتید و خری را انتخاب کردید و در رکعت دوم در خیال تدارک خوراک و تعیین جای او بودید. بدین سبب من عاجز شدم و دیدم بیش از این سزاوار نیست با شما باشم، لذا نماز خود را فرادا تمام کردم. این را بگفت و برفت.
پدرم بر سر خود زد و ناله کرد و گفت: این مرد بزرگی است، او را نزد من بیاورید، با او کار دارم، مردم رفتند که او را بیاورند اما او ناپدید گردید و دیگر دیده نشد.
داستانهای شگفت، ص ۸۸

در ماه صفر به آل الله چه گذشت

بنا بر روایات، روز اول ماه صفر «اهل بیت (ع)» وارد شهر شام شدند و در منطقه شامات که به مرکزیت دمشق معروف بود سکنا گزیدند.

 این مکان که خانه‌ای مخروبه بود، «امام سجاد (ع)» آن را بدون سقف و دردناک توصیف کردند و فرمودند به شکلی بود که هر لحظه احتمال می‌دادیم که دیوار‌ها بریزد، دیوار‌ها ظاهرا دور ما را گرفته بودند، اما مردم ما را می‌دیدند، سرمای شب و تابش آفتاب در روز ما را اذیت می‌کرد، به حدی که صورت دختران «پیامبر اکرم (ص)» آن قدر در مقابل آفتاب قرار گرفته بودند که پوست انداخته بودند.

: روز اول ماه صفر تا غروب کاروان اسرا در شهر دمشق چرخانده شدند،غروب آنان را در خرابه ساکن کردند و روز دوم همه آنان را از زن و مرد گرفته با دست و پای بسته به داخل کاخ یزید بردند به حدی که «حضرت سکینه(س)» دختر «امام حسین(ع)»  به شکلی دو دست خود را بر روی سر قرار داده بودند که اینگونه پوشش خود را در داخل کاخ یزید حفظ کنند ایشان که به نوعی حجاب بر صورت داشتند یزید تعجب می‌کند و می‌گوید چرا این گونه ایستاده‌ای؟ «حضرت سکینه (س)» می‌فرمایند من دختر «حسین بن علی(ع)» حجاب، عفاف و متانت دارم.

 این جا بود که «حضرت زینب (ص)» در تکمیل سخنان «حضرت سکینه (س)» خطاب به یزید می‌فرمایند آیا این از عدل است که نوامیس خود را در پس پرده قرار دهی و نوامیس «پیامبر اکرم(ص)» را در کوچه و بازار بچرخانی.

در روز دوم ماه صفر در حضور یزید و اسرای کربلا جسارت‌هایی از جمله چوب خیزران بر سر مطهر «اباعبدالله (ع)» زده شد.، هرکس بلند شد و نوایی سر داد که نزنید، این‌ها داغدیده هستند. مشاور رومی یزید به وی گفت من چیز‌هایی از صاحب این سر شنیده ام که صلاح نیست تو چنین کاری کنی.

 در روز سوم ماه صفر «حضرت زینب (س)» در ادامه سخنان اثر گذارشان به یزید فرمودند هر حیله‌ای داری به کار گیر و هر تلاشی می‌توانی انجام بده، ولی نمی‌توانی محبت ما را از دل مردم کم کنی یا پاک کنی چون این محبت را خدا در دل مردم قرار داده است و به زودی خواهی دید که هیچ کس از بنی امیه باقی نخواهد ماند، اما نور «حسین (ع)» بر همه عالم خواهد تابید.

الا لعنت الله علی القوم الظالمین

جمعه های دلتنگی

جمعه های دلتنگی 

آتش هجرت زده

شعله به دلهایمان…

اللهم عجل لولیک الفرج