مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.
منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.
الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
پنجشنبه 99/04/05
درس اول
عشق را بی معرفت معنا مکن
زر نداری مشت خود را وا مکن
____________________
درس دوم
گر نداری دانش ترکیب رنگ
بین گلها، زشت یا زیبا نکن
________________
درس سوم
پیرو خورشید یا آیینه باش
هر چه عریان دیده ای افشا مکن
__________________
درس چهارم
ای که از لرزیدن دل آگهی
هیچ کس را هیچ جا رسوا مکن
____________________
درس پنجم
دل شود روشن زشمع اعتراف
با کس ار بد کرده ای، حاشا مکن
__________________
درس ششم
زر بدست طفل دادن ابلهی ست
اشک را نذر غم دنیا مکن
___________________
درس هفتم
خوب دیدن شرط انسان بودن است
عیب را در این و آن پیدا مکن
پنجشنبه 99/04/05
فردی نزد امام حسین(ع)آمد و گفت:
من گناه می کنم و از بهشت و جهنم خدا برایم نگو که من این ها را می دانم ولی نمی توانم گناه نکنم و باز گناه می کنم
امام حسین علیه السلام فرمودند: برو جایی گناه کن که خدا تو را نبیند،
او سرش را پایین انداخت و گفت: این که نمی شود.(چون خداوند بر همه چیز ناظر است)
امام حسین(ع) فرمودند: جایی گناه کن که ملک خدا نباشد.
مرد فکری کرد و گفت: این هم نمی شود.(چون همه جا ملک خداوند است)
امام فرمودند: حداقل روزی که گناه می کنی روزی خدا را نخور، گفت:نمی توانم چیزی نخورم…
امام فرمودند: پس وقتی فرشته مرگ” عزرائیل” آمد و تو را خواست ببرد تو نرو.
مرد گفت: چه کسی می تواند از او فرار کند.
امام فرمودند: پس وقتی خواستند تو را به جهنم ببرند فرار کن،
مرد فکری کرد و گفت: نمی شود.
امام حسین(ع) فرمودند: پس یا ترک گناه کن یا فرار کن از خدا، کدام آسان تر است؟
او گفت: به خدا قسم که ترک گناه آسان تر از فرار کردن از خداست.
بحار االانوار؛جلد78؛صفحه؛126
چهارشنبه 99/04/04
خداى عزوجل مى فرمايد: هرگاه ياد من بر بنده ام غالب شود، خواهش و خوشى او را در ياد خود قرار دهم و چون خواهش و خوشى او را در ياد خود قرار دهم عاشق من شود
و من نيز عاشق او گردم و چون عاشق يكديگر شديم حجاب ميان خود و او را بر دارم و عشق خود را بر جان او چيره گردانم، چندان كه مانند مردم دچار سهو و غفلت نمى شود، سخن اينان سخن پيامبران است، اينان براستى قهرمانند
كنزالعمال، ج ۱، ص۴۳۳، ح۱۸۷۲
چهارشنبه 99/04/04
می گویند: روزی شاه عبّاس در اصفهان به خدمت عالم زمانه، شيخ بهایی رسيد. پس از سلام و احوالپرسی، از شيخ پرسيد:
در برخورد با افراد اجتماع، اصالت ذاتیِ آن ها بهتر است
يا تربيت خانوادگی شان؟
شيخ گفت: هر چه نظر حضرت اشرف باشد، همان است.
ولی، به نظر من “اصالت” ارجح است.
و شاه بر خلاف او گفت: شک نکنيد که “تربيت” مهمّ تر است.
بحث ميان آن دو بالا گرفت و هيچ يک نتوانستند يکديگر را قانع کنند.
به ناچار شاه برای اثبات حقّانيّت خود، او را به کاخ دعوت کرد تا حرفش را به کرسی بنشاند.
فردای آن روز، هنگام غروب، شيخ به کاخ رسيد.
بعد از تشريفات اوّليّه، وقت شام فرا رسيد. سفره ای بلند پهن کردند.
ولی، چون چراغ و برقی نبود، مهمانخانه سخت تاريک بود.
در اين لحظه، پادشاه دستی به کف زد و با اشاره ی او چهار گربه، شمع به دست حاضر شدند و آن جا را روشن کردند.
در هنگام شام، شاه دستی پشت شيخ زد و گفت ديدی گفتم: “تربيت” از “اصالت” مهمّ تر است.
ما اين گربه های نااهل را اهل و رام کرديم.
که اين نتيجه ی اهمّيّت “تربيت” است.
شيخ در عين اين که هاج و واج مانده بود، گفت: من فقط به يک شرط حرف شما را می پذيرم و آن، اين که فردا هم گربه ها مثل امروز چنين کنند.
شاه که از حرف شيخ سخت تعجّب کرده بود، گفت:
اين چه حرفی است. فردا مثل امروز و امروز هم مثل ديروز!
کار آن ها اکتسابی است که با تربيت و ممارست و تمرين زياد انجام می شود.
ولی، شيخ دست بردار نبود که نبود.
تا جایی که، شاه عبّاس را مجبور کرد تا اين کار را فردا تکرار کند.
لذا، شيخ فکورانه به خانه رفت.
او وقتی از کاخ برگشت، بی درنگ دست به کار شد.
چهار جوراب برداشت و چهار موش در آن نهاد.
فردا او باز طبق قرار قبلی به کاخ رفت. تشريفات همان و سفره همان و گربه های بازيگر همان شاه که مغرورانه تکرار مراسم ديروز را تاکيدی بر صحّت حرف هايش می ديد.
زير لب برای شيخ رجز می خواند. که در اين زمان، شيخ موش ها را رها کرد.
در آن هنگام، هنگامه ای به پا شد؛ يک گربه به شرق، ديگری به غرب، آن يکی شمال، و اين يکی جنوب…..
اين بار شيخ دستی بر پشت شاه زد و گفت: شهريارا !
يادت باشد اصالت گربه، موش گرفتن است؛ گرچه “تربيت” هم بسيار مهمّ است. ولی، “اصالت” مهمّ تر است.
يادت باشد با “تربيت” می توان گربه ی اهلی را رام و آرام کرد؛
ولی، هر گاه گربه موش را ديد، به اصل و “اصالت” خود بر می گردد.
و اين است: حکايت بعضی تازه به دوران رسيده ها.
سه شنبه 99/04/03
حلول ماه ذی القعده و ولادت بانوی کرامت حضرت معصومه علیها السلام مبارک
آسمان چشم گشاده تا از انوار الهی معصومه اهل بیت نورانی شود و ظرف دلش را پر از پرواز فرشتگان سازد.
زمین دل گشوده تا همه عطشش را با کرامت کریمه اهل بیت سیراب سازد.
زمان، هروله میکند تا هلال ذیقعده را در آغوش کشد و از خبر ولادتِ نوری از انوار ولایت در مهد امامت و وصایت، سرشار شور و مستی شود.
سلام بر دیدگان معصومی که عصمت، ناخدای دریای نگاهش بود.
دوشنبه 99/04/02
مواظب خودت باش معنی این جمله این نیست که از خودت مواظبت کن
معنیش این است که هیچکس به اندازه خودت نمیتونه بهت صدمه بزنه!
تحقیقات نشان داده که بیشترین عامل بیماری ها ، سختی ها ، مشکلات و ناکامی های انسان ها خود آنها هستند …
اگر دوست دارید بعد از سالها زندگی زمانی که برمیگردید و به منظره گذشته خود نگاه می کنید ، تصویری زیبا و خاطراتی پر از خرسندی ببینید اینها را به هم پیوند بزنید :
تصمیم را با تحقیق
هوس را با عقل
عصبانیت را با صبر
انتقام را با فراموشی
عبادت را با بی توقعی
خدمت به خلق را با گمنامی
و در آخر قلبت را با خدا
مواظب خودت باش …
خیلی مواظب خودت باش…
دوشنبه 99/04/02
دارو برای جلوگیری از تبدیل بحث به جنگ
فریاد نزنین، صحبت کنین
گفتگو، پایه و اساس رابطه عاطفی سالم و موفقه! کسانی که با هم گفتگو میکنن، اعتماد رو در رابطهشون میسازن و میدونن که شریک عاطفیشون چی فکر و احساس میکنه.
همیشه با طرف مقابل گفتگو کنین مخصوصا زمانی که در رابطه با موضوعی، باهاش مخالف هستین.
وقتی بحث بالا میگیره، سخته که خودتونو کنترل کنین اما اگر نمیخواین به طرف مقابل آسیب بزنین و ناراحتش کنین، نباید فریاد بزنین یا تحقیرش کنید.
یکشنبه 99/04/01
هر کسی نان و نمک خورد
به نان خرده گرفت
نمکش را
شبِ زخمی شدنم جبران کرد …
سید سعید صاحب علم
یکشنبه 99/04/01
در روزمره همیشه حرفهایی برای خودخوری هست. بخشِ ناکارآمدِ زندگی که موجب غم است و غمی که موجب یکجا نشستن. کرختی، بیحوصلگی، فرسودگی و در حالت قویترش افسردگی و اضطرابی که اجازهی تمرکز رویِ هیچ بخشی از زندگی را نمیدهد.
احساس اندوه بلندمدت، غم و سرگردانی بیحد، بهترین چارهاش صحبت کردن است. روانشناسی میگوید بگو تا شفا پیدا کنی. از بدترین و ماندگارترین و زجرآورترین حالات حرف بزن. این گفتگو میتواند یک مونودرام باشد یا میتواند مستقیم بروی و به شخصی که از آن دلگیری، از اندوهت خبر بدهی یا سفرهی دلت را برای یک شخص سومی پهن کنی.
دنیا دارد به سمت تنهایی میرود و گستردهی این تنهایی با گسترهی فضای مجازی رابطهی مستقیم دارد. هرچقدر آشناتر بشوی تنهاتری. این تنهایی خصوصا در مواقع ناراحتی جلوهی پیداتری دارد.
آدم ممکن است هزار و یک کلمه توی دهانش باشد و هزار و یک کتاب خوانده باشد اما در عرض چندثانیه با یک گره اخم، یک بی احترامی یا شکست تمام مبنای فکری و رفتاریاش درهم بشکند. فرو بریزد. نتواند حرفی بزند و بشود نابلدترین آدم مواقع بحران.بیشتر ما تجربهاش را داشتیم، جایی که از ان آدم بلد، هیچ چیزی نمانده جز سکوت.
این درخودماندگی و بیگانگی که ثمرهی دنیای مدرن است ممکن است ریسک فاکتور عوارض جدی باشد. کمترینش افسردگیست که امروزه شیوعش مثل سرماخوردگیِ ساده است.
تمرین حرف زدن و باز کردن گرههای کوچکِ اندوه، قدم اول است. باید سعی کرد حرف زد از کوچکترین غمها تا در موقع مصیبت بتوان به حل مساله پرداخت.