مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.
منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.
الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
چهارشنبه 99/03/28
پرنده هایی که روی شاخه نشستند، هرگز ترس از شکستن شاخه ندارند…زیرا اعتماد آنها به شاخه ها نیست، بلکه به بالهایشان است…
همیشه به خودت اعتماد داشته باش، خودت را باور کن!
همیشه خودت را نقد بدان، تا دیگران تو را به نسیه نفروشند…
سعی کن استاد تغییر باشی، نه قربانی تقدیر…
"در زندگیت به کسی اعتماد کن که به او ایمان داری نه احساس”
و هرگز، به خاطر مردم تغییر نکن! این جماعت هر روز تو را جور دیگری می خواهند…
مردم شهری که همه در آن می لنگند، به کسی که راست راه می رود می خندند . . .
سه شنبه 99/03/27
دکتر الهی قمشهای چه زیبا میگوید:
- وقتی نمیبخشید
- وقتی به کاری که دوست ندارید ادامه میدهید
- وقتی وقتتان را تلف میکنید
- وقتی از خودتان مراقبت نمیکنید
- وقتی از همه چیز شکایت میکنید
- وقتی با پشیمانی و افسوس زندگی میکنید
- وقتی شریک نادرستی برای زندگیتان انتخاب می کنید
- وقتی خودتان را با دیگران مقایسه میکنید
- وقتی فکر میکنید پول برایتان خوشبختی میآورد
- وقتی شکرگزار و قدرشناس نیستید
- وقتی در روابط اشتباه میمانید
- وقتی بدبین و منفیگرا هستید
- وقتی با یک دروغ زندگی میکنید
- وقتی درمورد همه چیز نگرانید
قدم به قدم به نابودی روح و روان خودتان نزدیک تر می شوید…
دوشنبه 99/03/26
پسربچه ای پرنده زیبایی داشت. او به آن پرنده بسیار دلبسته بود. حتی شبها هنگام خواب، قفس آن پرنده را کنار رختخوابش می گذاشت و می خوابید.
اطرافیانش که از این همه عشق و وابستگی او به پرنده باخبر شدند، از پسرک حسابی کار می کشیدند.
هر وقت پسرک از کار خسته می شد و نمیخواست کاری را انجام دهد، او را تهدید می کردند که الان پرنده اش را از قفس آزاد خواهند کرد و پسرک با التماس می گفت: نه، کاری به پرنده ام نداشته باشید. هر کاری گفتید انجام می دهم.
تا اینکه یک روز صبح برادرش او را صدا زد که برود از چشمه آب بیاورد و او با سختی و کسالت گفت، خسته ام و خوابم میاد، برادرش گفت: الان پرنده ات را از قفس رها می کنم، که پسرک آرام و محکم گفت: خودم دیشب آزادش کردم رفت، حالا برو بذار راحت بخوابم.
که با آزادی او خودم هم آزاد شدم.
این حکایت همه ما است.
تنها فرق ما، در نوع پرنده ای است که به آن دلبسته ایم.
پرنده بسیاری پولشان، بعضی قدرتشان، برخی موقعیتشان، پاره ای زیبایی و جمالشان، عده ای مدرک و عنوان آکادمیک و خلاصه شیطان و نفس، هر کسی را به چیزی بسته اند و ترس از رها شدن از آن، سبب شده تا دیگران و گاهی نفس خودمان از ما بیگاری کشیده و ما را رها نکنند.
پرنده ات را آزاد کن
یکشنبه 99/03/25
اگر خدا را فقط در آسمانها تصور کنی،
ضرر کردهای.
زیرا محدودش کردهای.
خدا را در همهٔ ماجراهای زندگیت ببین،
در تمامی ملاقاتهایت،
در خوشایندها و ناخوشایندها،
در سلامت و در بیماری،
در خندهها و گریهها،
در زیر زبانت،
در پشت نگاهت،
در سکوت و خاموشیات،
در خواب و بیداریات،
در مزهها و طعمها،
در رفتنها و ماندنها…
خدا را حتی در بازیگوشی کودکان می توان دید.
یکشنبه 99/03/25
حضرت ﻣﻮﺳﯽ (علیه السلام) ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﮐﻮﻩ ﻃﻮﺭ:
ﺍَﺭَﻧﯽ ( ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻩ )
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ : ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ ( ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺮﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﺪ )
ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﺳﻌﺪﯼ :
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﮐﻮﻩ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﮐﻪ ﻧﯿﺮﺯﺩ ﺍﯾﻦ ﺗﻤﻨﺎ ﺑﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ
ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﺣﺎﻓﻆ :
ﭼﻮ ﺭﺳﯽ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺳﯿﻨﺎ ﺍﺭﻧﯽ ﺑﮕﻮ ﻭ ﺑﮕﺬﺭ
ﺗﻮ ﺻﺪﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺸﻨﻮ، ﻧﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ
ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻣﻮﻻﻧﺎ :
ﺍﺭﻧﯽ ﮐﺴﯽ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﺮﺍ ﻧﺪﯾﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ
ﺗﻮ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﻨﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ، ﭼﻪ ﺗﺮﯼ ﭼﻪ ﻟﻦ ﺗﺮﺍﻧﯽ
ﺳﻪ ﺑﯿﺖ، ﺳﻪ ﻧﮕﺎﻩ، ﺳﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ
ﻣﺜﻞ ﺳﻌﺪﯼ ، ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ
ﻣﺜﻞ ﺣﺎﻓﻆ ، ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ
ﻣﺜﻞ ﻣﻮﻻﻧﺎ ، ﻋﺎﺭﻓﺎنه
شنبه 99/03/24
از خواجه عبدالله انصاری پرسیدند:
عبادت چیست ؟
فرمود :عبادت خدمت کردن به خلق است…
پرسیدند : چگونه؟
گفت : اگر هر پیشه ای که به آن اشتغال داری رضای خدا و مردم را در نظر داشته باشی این نامش عبادت است
پرسیدند :پس نماز و روزه و خمس…این ها چه هستند؟
گفت : اینها اطاعت هستند که باید بنده برای نزدیک شدن به خدا انجامدهد تا انوار حق بگیرد