بار خدایا !
تاکی میان من و تو ،منی و مائی بود .منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم .
الهی، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم، کمتر از همه ام .
مفضّل با فشار سخت زندگی روبرو شده بود ،فقر وتنگ دستی، داشتن قرض و مخارج سنگین زندگی او را آزار میداد، درمحضر امام صادق علیه السلام لب به شکایت گشود و بیچارگیهای خود را مو به موتشریح کرد :« فلان مبلغ قرض دارم ،فلان مشکلرا دارم، متحیّرم چه کنم ؟… بیشتر »
نقل کردهاند که از شیخ انصاری درباره مولوی استفتاء میکنند که مولوی چگونه آدمی است؟ شیخ که میخواهد از روی موازین حرف بزند و میداند تکتک سخنان و اعمال ما مورد سؤال قرار میگیرند، در پاسخ مینویسد: من کتاب مثنوی را کم مطالعه کردهام ولی در جوانی قدری… بیشتر »
هرگاه خلافی مرتکب میشدم، مادرم نمیگذاشت در خانه کار کنم! خدا رحمت کند مادرم را… یکی از راه های تربیت وی این بود که هرگاه از ما خلافی می دید، دیگر کار به ما نمی داد! یعنی ظرف شستن و دوخت و دوز و مانند آنها را از ما سلب می کرد و از این طریق کار… بیشتر »
واعظی منبری رفت و سخنرانی جالبی ارائه داد. کدخدا که خیلی لذت برده بود به واعظ گفت: روزی که می خواهی از این روستا بروی بیا سه کیسه برنج از من بگیر! واعظ شادمان شد و تشکر کرد. روز آخر در خانه ی کدخدا رفت و از کیسه های برنج سراغ گرفت. کدخدا گفت: راستش… بیشتر »