مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.

جمعه 04/08/02
دم بریده ها زیاد شدن…
یه روزی روباهی دمشو توی حادثهای از دست داد. رفت پیش گله روباها. همه روباه ها بهش خندیدن. گفتن پس دمت کو. گفت اتفاقاً از روزی که دم ندارم خیلی راحت ترم. انگاری دارم پرواز میکنم، آزاد شدم.
یه روباه ساده لوحی رفت و دم خودشو قطع کرد. اینقدر درد داشت که اومد پیش روباه گفت تو منو گول زدی. تو که گفتی ما پرواز میکنیم، تو که گفتی ما آزاد شدیم. کو؟ من که دارم درد میکشم. روباه گفت هیچی نگو. اگه گله روباه ها بفهمن به ما می خندن.
داستان به جایی کشیده شد که اینقدر دم بریده ها زیاد شدن که به روباهی که دم داشت می خندیدن.
این حکایت امروز خیلی آشناست. دم بریده ها زیاد شدن و به افراد سالم ایراد میگیرند
👌فشار اجتماعی باعث میشه مردم از افراد نادان تقلید کنند و:
👈همدیگه راتشویق به عمل های زیبایی کنند
👈 علمآموزی را وقت تلف کنی بدانند.
👈 خانوادهمحوری را بیکلاسی
👈 پوشش و حجاب را عقب ماندگی
👈 زندگی پاک و بدون خیانت را بیحسی
👈 به سختی وسیله غیرضروری بخرند تا از قافله تجمل عقب نیافتند
مراقب فضاسازی رسانهها و فضای جهل زده باشیم تا داستان دم بریدهها تکرار نشود
🖌دکتر جعفر علیگلی

دوشنبه 04/07/28
داستان همسایهی حسود
اتاق پیرزن یک اتاق ساده بود با یک پنجره ی کوچک رو به آسمان. و یک گل شمعدانی در یک گلدان گلی کنار پنجره.
اتاق پیرزن با همه ی سادگی اش چیزی کم نداشت اما وقتی تابستان از راه رسید، پیرزن باید برای اتاقش پرده ای می دوخت تا از تیزی آفتاب جلوگیری کند.
پیرزن، با ذوق و سلیقه، یک پرده ی زیبا دوخت و آن را به پنجره ی اتاقش آویزان کرد. پرده، اتاق پیرزن را زیباتر کرد. و صفای آن را دو چندان.
پیرزن، همسایه ای داشت با اتاقی پر از تجملات، اما دلی داشت که مثل اتاقش زیبا نبود. همسایه ی پیرزن بسیار حسود بود. او بزرگترین نعمتهای خودش را نمی دید و به کوچکترین نعمتهای پیرزن حسرت می خورد و حسادت می کرد.
او هر روز به بهانه ای به خانه ی پیرزن سرک می کشید تا همیشه از وضع او آگاه باشد. آن روز هم همسایه به بهانه ای وارد اتاق پیرزن شد و متوجه شد که پیرزن پرده ی جدیدی دوخته است و به اتاقش آویزان کرده است. آتش حسادت همسایه با دیدن پرده دوباره گر گرفت. آرزو می کرد هرطوری شده آن پرده را از بین ببرد.
همسایه از پرده ی پیرزن خیلی تعریف کرد و سپس از پیرزن خواست که آن پرده را به او بدهد تا یکی مثل آن برای خودش بدوزد. پیرزن پرده را به همسایه داد.
همسایه پرده را با خود برد و قسمتی از آن را با ریختن چای، لکه دار کرد و قسمت دیگری را هم سوراخ و پاره کرد. سپس پرده را تا کرد و بدون اینکه چیزی بگوید وقتی که پیرزن خواب بود آن را در خانه ی پیرزن گذاشت و به خانه برگشت .
فردای آن روز، همسایه دوباره به خانه ی پیرزن رفت تا ازدیدن پرده ی لک شده و پاره ی پیرزن لذت ببرد و او را سرزنش کند. اما برعکس انتظار او، پرده ای کاملا سالم و زیبا جلوی پنجره آویزان بود. مثل اینکه هیچ اتفاقی برایش نیفتاده بود.
همسایه متعجب و عصبانی شد اما نمی دانست چه بگوید و چگونه از پیرزن راز پرده را سوال کند. دائم حرص می خورد و زیر لب غر می زد تا اینکه بالاخره پیرزن جلو آمد و پرده ی تا کرده ی دیروزی را به همسایه تعارف کرد و گفت:
بیا دخترم دیروز که پرده را بردی من یکی مثل همان برای خودم دوختم و تصمیم گرفتم این پرده را از تو پس نگیرم. ولی مثل اینکه غروب وقتی خواب بودم خودت آن را آورده بودی و در اتاق من گذاشتی . من دیگر تای آن را باز نکردم و آن را برایت نگهداشتم.
همسایه ی حسود حرفی برای گفتن نداشت ناچار پرده را گرفت و تشکر کرد و رفت.
پرده ی لکه دار، بر دیوار اتاق همسایه آویزان شد تا همه بدانند او چه زن شلخته و حسودی است.

شنبه 04/07/19
دل شکسته خریدن دارد
امام جعفرصادق علیهالسلام میفرمایند:
هرگاه دلتان شکست، دعا کنید، زیرا دل نمی شکند، مگر اینکه خالص گردد.
کافی، ج ۲، ص ۴۷۷.

سه شنبه 04/06/25
بنا به نقل، امام رضا علیهالسّلام فرمودند:
بخیل را آسایشی نیست، و حسود را خوشی و لذّتی نیست، و زمامدار را وفایی نیست، و دروغگو را مروّت و مردانگی نیست.
لیس لبخیل راحة، و لا لحسود لذة، و لا لملوك وفاء، و لا لكذوب مروة.
تحف العقول، ص ۴۷۳

پنجشنبه 04/06/20
💠معیارهایی برای شناخت دوستان خوب در روایات
۱.در کارهای آخرتی، یاری کننده انسان باشد:
«خَيرُ الإِخوانِ المُساعِدُ عَلى أعمالِ الآخِرَةِ»
۲.انسان را از معصيت خدا بازدارد و به کسب رضای حضرت حق فرمان دهد:
«…صَدَّكَ عن مَعاصِیه و أمَرَكَ برِضاه»
۳.کاستی ها و عیوب آدمی را با تذکر به انسان هدیه دهد:
«خیرُ إخوانِکم مَن أهدی إلیکم عُیوبکم»چون شناختن عیب و درمان آن، بهترین رهاورد زندگی است و میتواند از هدایای مادی بسیار برتر باشد.
۴.خشمناکی فراوان او صرفا برای این باشد که انسان را به حق وادارد:
«خیرُ اخوانِک مَن کثُرَ إغْضابُه لکَ فی الحق» و در این مسیر، حتی از سرزنش آدمی نیز دریغ نمی ورزد: «خیرُ اخوانِک مَن عَنَّفَک فی طاعة الله سبحانه» زیرا تحمل خشم زودگذر دنیا که صلاح و فلاح ابدی را به همراه دارد، بهتر از نشاط کاذب و زودگذر دنیاست که مستلزم غضب الهی است.
۵.با هزینه خودش مشکلات انسان را برطرف کند و به دیگران حواله ندهد:
«خیرُ الاخوانِ من لا یُحْوِجُ اخوانَه الی سِواهٌ» یعنی با اقدام شخصی خودش، آدمی را از رو زدن به دیگران بی نیاز کند:«خیرُ إخوانِکَ مَن واساک بخیره،و خیرٌ منه من أغناک عن غیرِه»
۶.دوستی و مودتش در راه خدا باشد:
«خیرُ الاخوانِ من کانتْ فی الله مودّتُه» و برادری اش برای دنیا نباشد: «خیرُ الإخوانِ مَن لم تَکنْ علی الدنیا إخوته»
۷.بدی های تو را فراموش کند و به دل نگيرد:
«خیر إخوانِک مَن نسی ذنبَک الیه»
تسنیم ج۶۰ ص۶۰۱،۶۰۲

چهارشنبه 04/06/12
گروه هنری با مجوز و مدرک بین المللی
انواع نقاشی و طراحی برای آموزشگاه، مدرسه، محل کار
انواع طراحی دیواری و …. کادر ما در خدمت شما هست
برای اطلاعات بیشتر و دیدن طرحها لطفاً به آیدی زیر پیام دهید (پیامرسان روبیکا،شاد،تلگرام)
Elin_art@
باتشکر گروه هنری
از اینکه حامی جوانان خلاق هستید ممنونیم

دوشنبه 04/06/10
امام عسكرى عليه السلام :
جُعِلَتِ الخَبائثُ فى بَيتٍ وجُعِلَ مِفتاحُهُ الكذبَ :
(همه) پليدی ها در يك خانه نهاده شده وكليد آن ، دروغ قرار داده شده است .
منتخب ميزان الحكمة صفحه ۴۸۶
🖤سامرایی می شوم وقتی هوایی می شوم
از زمین پر می کشم غرق رهایی می شوم
🖤سیّدی ای دومین یا حسن آل علی ع
تو کریمی که چنین گرم گدایی می شوم
🖤بهترین ساعات عمرم با شما سر می شود
شادم از این که غلامِ چون شمایی می شوم
🖤مطمئن هستم که تاثیر روایات شماست
اربعین؛ هر سال؛ اگر کرببلایی می شوم
🖤یاد تخریب مزار تو مرا دق می دهد
هر سحر شرح غمِ بی انتهایی می شوم
🖤گوشه حجره مدینه کربلا یا مشهد است
اشکبار بغض های بی صدایی می شوم
🖤روضه های سخت تو جمع حسن بود و حسین
یا حسینی می شوم یا مجتبایی می شوم
🖤منتظِر بودی به دیدارت بیاید منتَظَر
مثل تو هم ناله مهدی کجایی؟ می شوم
🖤حرف دل من می زنم با حجت بن العسکری
الامان و العجل یا حجت بن العسکری
شهادت یازدهمین اختر تابناک امامت و ولایت امام حسن عسکری علیه السلام بر همه تسلیت و تعزیت باد

چهارشنبه 04/06/05
امام رضا عليه السلام :
من أصبَحَ مُعافىً في بَدَنِهِ ، مُخَلّىً في سِربِهِ ، عِندَهُ قوتُ يَومِهِ ؛ فَكَأَنَّما حيزَت لَهُ الدُّنيا .
هر كس بدنى سالم ، خيالى آسوده ، و خوراك روزش را داشته باشد ، گويا دنيا را دارد.
الخصال ، صفحه ۱۶۱

دوشنبه 04/06/03
ختم سوره واقعه/ افزایش رزق و برآورده شدن حاجات مهم
آیتالله بهجت رحمهالله برای افزایش روزی و برآورده شدن حاجات مهم، به ختم سورۀ «واقعه» اهمیت فراوانی میدادند و آن را به اطرافیان خود توصیه میکردند.
دستور این ختم بدین شرح است:
ملا محسن فیض کاشانی رحمهالله در کتاب اللیالیالمخزونه میگوید: چون اول ماه قمری دوشنبه باشد، شروع کند به خواندن این سورۀ مبارکه، با طهارت و رو به قبله. روز اول یک مرتبه، روز دوم دو مرتبه، و روز سوم سه مرتبه، و همچنین تا [روز] چهاردهم، چهارده مرتبه بخواند. و بعد از تلاوت سورۀ مبارکه، هر روز این دعا را بخواند: (١)
يا مُسَبِّبَ الاَسْبابِ وَ يا مُفَتِّحَ الاَبْوابِ اِفْتَحْ لَنا الْاَبْوابَ وَ يَسِّرْ عَلَيْنَا الْحِسابَ وَ سَهِّلْ عَلَيْنَا الْعِقابَ [الصِّعابَ]، اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ رِزْقِي و رِزْقُ عِیالي فِی السَّمَاءِ فَأَنْزِلْهُ وَ إِنْ كَانَ فِي الْأَرْضِ فَأَخْرِجْهُ وَ إِنْ كَانَ فِي الْأَرْضِ بَعِيداً فَقَرِّبْهُ وَ إِنْ كَانَ قَرِيباً فَيَسِّرْهُ وَ اِنْ كانَ يَسِيراً فَكَثِّرْهُ وَ اِنْ كانَ كَثِيراً فَخَلِّدْهُ وَ اِنْ كانَ مُخَلَّداً فَطَيِّبْهُ وَ اِنْ كانَ طَيِّباً فَبارِكْ لي فيهِ وَ اِنْ لَمْ يَكُنْ يا رَبِّ فَكَوِّنْهُ بِكَيْنُونِيَّتِكَ وَ وَحْدانِيَّتِكَ اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ وَ اِنْ كانَ عَلي اَيْدِي شِرارِ خَلْقِکَ فَانْزِعْهُ وَانْقُلْهُ اِلَيَّ حَيْثُ اَكونُ وَ لا تَنْقُلْنِي اِلَيهِ حَيْثُ يَكُونُ.
در ادامه، از مرحوم مجلسی رحمهالله به نقل از امام سجاد علیهالسلام این عمل را با دعایی در پنجشنبههای میان این چهارده روز نقل میکند؛ آن دعا چنین است:
يا ماجِدُ يا واحِدُ، يا جَوادُ يا حَليمُ، يا حَنّانُ يا مَنّانُ يا كَريمُ، اَسْئَلُكَ تُحْفَةً مِنْ تُحَفاتِكَ تَلُمُّ بِها شَعْثى، وَ تَقْضى بِها دَيْنى، وَ تُصْلِحُ بِها شَأْنى بِرَحْمَتِكَ يا سَيِّدى. اَللَّهُمَّ اِنْ كانَ رِزْقى فِى السَّماءِ فَاَنْزِلْهُ، وَ اِنْ كانَ فِى الاَرْضِ فَاَخْرِجْهُ، وَ اِنْ كانَ بَعيداً فَقَرِّبْهُ، وَ اِنْ كانَ قَريباً فَيَسِّرْهُ، وَ اِنْ كانَ قَليلاً فَكَثِّرْهُ، وَ اِنْ كانَ كَثيراً فَبارِكْ لى فيهِ، وَ اَرْسِلْهُ عَلى اَيْدى خِيارِ خَلْقِكَ، وَ لا تُحْوِجْنى اِلى شِرارِ خَلْقِكَ، وَ اِنْ لَمْ يَكُنْ فَكَوِّنْهُ بِكَيْنُونِيَّتِكَ (بِكَيْنُونَتِكَ) وَ وَحْدانِيَّتِكَ. اَللًّهُمَّ انْقُلْهُ اِلَىَّ حَيْثُ اَكُونُ، وَ لا تَنْقُلْنى اِلَيْهِ حَيْثُ يَكُونُ، اِنَّكَ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ، [يا حَىُّ يا قَيُّومُ يا واحِدُ يا مَجيدُ يا بَرُّ يا كَريمُ] يا رَحيمُ يا غَنِىُّ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَمِّمْ عَلَيْنا نِعْمَتَكَ، وَ هَیِّنَا [هَنِّئْنا-هَيِّئْنا] كَرامَتَكَ وَ اَلْبِسْنا عافِيَتَكَ.
١.اللئالی المخزونة، ملا محسن فیض کاشانی، نسخه خطی سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، ص۵٣-۵۵، بهجتالدعا، ص٣۶٢-٣۶۴.

پنجشنبه 04/05/30
چهل سالگی و عصا به دست گرفتن
در روایتی در رساله سیر و سلوک (منصوب به بحرالعلوم) ص ۳۳ وارد شده است «هر کس به چهلسالگی برسد و عصا به دست نگیرد عصیان کرده است». چون تا چهلسالگی قوای طبیعی سفرش تمام شود و تکمیل جسمیت تا این سن است و عقل و نفس هم آنچه میخواست کسب کند از سعادت و بدبختی یافته است و بعد از این ارکان رو به ضعف میرود و از طرف پروردگار هم امر میشود از این به بعد اعمال بنده را محکم یادداشت کنند. شیطان هم تا این زمان دامهایش را آزموده است، پس بنده باید عصای احتیاط در سفر بهسوی آخرت را بردارد. اگر غافل شد و تقوا نورزید و از ملکات سیئه دست برنداشت، جز عصیان و رو سیاهی چیزی نخواهد یافت. عصای چوبی در این سنین برداشتن، نشانه توجه به سرازیری و رحلت و کوچ کردن بهسوی آخرت میباشد.
چنانچه در روایتی از امام صادق«سلاماللهعلیه» نقل شده است: «إِنَّ الْعَبْدَ لَفِی فُسْحَةٍ مِنْ أَمْرِهِ مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ أَرْبَعِینَ سَنَةً فَإِذَا بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً أَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَی مَلَکَیْهِ قَدْ عَمَّرْتُ عَبْدِی هَذَا عُمُراً فَغَلِّظَا وَ شَدِّدَا وَ تَحَفَّظَا وَ اکْتُبَا عَلَیْهِ قَلِیلَ عَمَلِهِ وَ کَثِیرَهُ وَ صَغِیرَهُ وَ کَبِیرَهُ»[الکافی، ج 8، ص 108.]
بر اساس این روایت، بعد از چهل سالگی، انتظار خداوند متعال نیز از انسان بیشتر میشود. ممکن است بنده تا رسیدن به چهل سال، در امور زندگی احتیاط و مراقبت دقیق نداشته باشد، امّا باید بداند که پس از آن، فرشتگان الهی تمام جزئیات اعمالش را با دقت و سختگیری مینویسند و هیچ حرکت کم یا زیاد یا کوچک یا بزرگی را از قلم نمیاندازند.