موضوع: "نگاه خدا"

همه چیز را به او بسپارید




در مقابله با مسائل زندگي آرام و صبور باشيد

به خداوند شكايت نكنيد

نگران آينده نباشيد

به خدا اعتماد كنيد 

و همه چيز را به بزرگي و عشق او بسپاريد

خداوند از همه مسائل ما بزرگ تر است

خدا راه حل مسائل ما را بهتر ميداند 

خدا از درون ما باخبر است

مشكلات را از تخت پادشاهي پايين بكشيد 

و به خود بگوييد

“خدا از همه چيز بزرگتر است”

” خدا بر همه چيز تواناست”

” خدا از همه چيز آگاه است”

پس رها كنيد و رها شويد 

خداوند، با همه عظمت و شكوهش

با همه بخشش و مهرباني اش

با همه بزرگي و عشق خدايي اش

همراه و يار و ياور ماست

خود گفته است

” فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ”

او به ما بسيار نزديك است و ما را اجابت مي كند

مناجات



فرازی از مناجات شعبانیه

اِلهی اِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ اَوْلی مِنْکَ بِذلِکَ وَ اِنْ کانَ قَدْدَنا اَجَلی وَ لَمْ یُدْنِنی مِنْکَعَمَلی فَقَدْ جَعَلْتُ الْاِقْرارَ بِالذَّنْبِ اِلَیْکَ وَسیلَتی.

معبودِ من! اگر از من درگذری چه کسی از تو شایسته تر به گذشت می باشد واگر عمرم به سر رسیده باشد و هنوز عملم موجبِ قُرب به تو نشده باشد اقراربه گناهانم را نزد تو وسیله و دستاویزِ قُربِ به سمت تو قرار می دهم.

خدا منتظر شماست

در زمان حضرت موسی (ع) پسر مغروری بود که دختر ثروتمندی گرفته بود

عروس مخالف مادر شوهـر خود بود… پسر به اصرار عروس مجبور شد مادر پیر خود را بر ڪول گرفته بالای کوهـه ببرد

تا مادر را گرگ بخورد…

مادر پیر خود را بالای کوہ رساند چشم در چشم مادر ڪرد و اشک چشم مادر را دید و سریع برگشت

به موسی (ع) ندا آمد برو در فلان کوہ مهر مادر را نگاہ کن… مادر با چشمانی اشک ‌بار و دستانی لرزان

دست به دعا برداشت

و می‌گفت: خدایا…!

ای خالق هـستی..!

من عمر خود را کرده ام و برای مرگ حاضرم

فرزندم جوان است و تازه داماد تو را به بزرگی‌ات قسم می‌دهـم… پسرم را در مسیر برگشت به خانه اش از شر گرگ در امان دار که او تنهـاست…

ندا آمد: ای موسی(ع)…

مهر مادر را می‌بینی…؟

با این‌که جفا دیدہ ولی وفا می‌کند… بدان من نسبت به بندگانم از این پیر‌زن نسبت به پسرش مهربان‌ترم…

از رحمت خدا نا امید نشید سریع توبه کنید و برگردید که خداوند منتظر شماست…

پناهگاه



خدایا …
به تو توکل می‌کنم  و حس داشتنت  پناهگاهی می‌شود  همیشگی در اوج سختی هایم … 

و غرق غرورم می کند.

خدایا …

سپاس به خاطر همه چیز

انسان باخدا و انسان بی خدا

خدایا سپاس


چه دلپذیراست

اینکه گناهانمان پیدا نیستند

وگرنه مجبور بودیم

هر روز خودمان را پاک بشوییم

شاید هم می بایست زیر باران زندگی می کردیم

و باز دلپذیر و نیکوست اینکه دروغهایمان

شکل مان را دگرگون نمی کنند

چون در اینصورت حتی یک لحظه همدیگر را به یاد نمی آوردیم

خدای رحیم ، تو را به خاطر این همه مهربانی ات سپاس.

خدا...

​​

پروردگارادفتر دلم را به تو میسپارم

با دستان مهربانت قلمی بردار

خط بزن غمهایم را

و دلی رسم كن به بزرگی دریا 

خود را دریاب

 

خود دریابید: برای خودت دعا کن که آرام باشی.

وقتی طوفان می آید، تو همچنان آرام باش تا طوفان از آرامش تو آرام بگیرد

برای خودت دعا کن تا صبور باشی؛

آنقدر صبور باشی تا بالاخره ابرهای سیاه آسمان کنار بروند و خورشید دوباره بتابد

برای خودت دعا کن تا خورشید را بهتر بشناسی….

ﺯﻧﺪﮔﻲﻫﻴﭻﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺑﻦبست نمیرسد. کافیست چشم باز کنیم و راههای گشوده ی بیشماری را فرا روی خود ببینیم

خـــدا که باشد، هرمعجزه ای ممکن میگردد

ایمان داشته باش که قشنگترین عشق,

نگاه مهربان خــــداوند به بندگانش است

زندگی را به او بسپار….

و مطمئن باش

که تا وقتی پشتت به خــــدا گرم است

تمام هراس های دنیا،

خنده دار است…

خدا


اگر میخواهی برکت و آرامش و سعادت وارد زندگیت شود 
یک اصل مهم را وارد زندگیت کن

قبل از اینکه هر کسی را در طی روز ملاقات کنی

اول خداوند رو ملاقات کن

برای خودت چای بریز و در خلوت خودت همنشین خدا شو

او بهترین مونس جهان هستی است

از آرزوهایت بگو از مشکلاتت از راه‌های نرفته ای که توان آن را نداری

او بهترین شنونده دنیاست

می‌شنود لبخند می‌زند و حتی قبل از درخواست تو دست به کار می‌شود

 به من بگو

میتوانی با زیباترین، مهمترین، در دسترس ترین، تواناترین، داناترین و مهربانترین

شخص اول تمام عوالم، دوست و همنشین شوی؟؟

اگر جوابت مثبت است

هیچ وقت اصل مهم زندگیت را فراموش نکن

او هر روز صبح قبل از طلوع آفتاب بی صبرانه منتظر توست

م.ضمیری

یاری


ﮔﺎﻫﯽ ﺧﺪﺍﺑﺎ ﺩﺳﺖِ ﺗﻮ…

ﺩﺳﺖِ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ…!

ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﺗﻮ،

ﮔﺮﻩ ﮐﺎﺭ ﺑﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﺪ…

ﺑﺎ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﺗﻮ،

ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺳﯿﺮ ﻭ ﻋﺮﯾﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﻮﺷﺎﻧﺪ…

ﺑﺎ ﻗﺪﻡ ﺗﻮ،

ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺭﺍ ﺣﻞ ﻣﯿﮑﻨﺪ…

ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﺎﺭﯼ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ،

ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺳﺖِ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻮ،

ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺧﺪﺍﺳﺖ …