موضوع: "سخن علما"

لیله القدر


کسی می گفت: یکی از سوالاتی که از ابتدای نوجوانی در ذهنم بود،این بود که چرا بعضی اعمال ساده و راحت، ثواب هایی بسیار زیاد و فراتر از حد معمول دارند، مثلا چرا گفته شده که ثواب خواندن سه بار سوره توحید با ثواب یک ختم قرآن برابر است.

راستش منطق و حکمت این کار خداوند را درک نمی کردم. مدتی پیش پای منبر یکی از روحانیون گرامی پاسخی بسیار زیبا برای این سوال یافتم که در قالب خاطره ای از کودکی های آن روحانی مطرح شده بود.

ایشان می گفت: “بچه فضولی بودم، شیطنت هایم بیشتر از امروز بود. یک روز شیشه این همسایه را می شکستم و فردا، سر پسر همسایه دیگر را. یک روز صبح، عمویم که از کارهایم عاصی شده بود؛ صدایم زد و پیشنهاد داد با پولی که می دهد، کاری اقتصادی دست و پا کنم. پیشنهاد خودش فروختن بیسکوئیت به بچه های محل بود.

من هم از خدا خواسته، پولها را از عمو گرفتم و از عمده فروشی، ده بیست تایی بیسکوئیت خریدم. یک جعبه چوبی میوه هم سرو ته شد و سر کوچه خودمان که از قضا گلوگاه محل نیز محسوب می شد،

اولین دکان بیسکوئیت فروشی من پا گرفت.

اولین روز، کسب و کار تعریفی نداشت و بیشتر وقت من به بطالت گذشت. بچه ده ساله ای را در نظر بگیرید که از صبح تا ظهر جلوی ده بیسکوئیت بنشیند و گرسنه شود. طبیعی است که شیطان در جلدش برود و به بیسکوئیت ها دست درازی کند.

ظهر که شد، پدر از سر کار آمد و با دیدن من، که نان آور خانه شده بودم، خندید. نزدیک آمد و پرسید که چه می کنم و از صبح، چقدر کاسب بوده ام. من هم گفتم بیسکوئیت را خریده ام سه تومن و می فروشم پنج تومن. دروغ می گفتم. خریده بودم پانزده ریال و می فروختم دو تومن. پدر با شنیدن این حرف گفت: خوب یکی هم به ما بده. من هم زرنگی کردم و بیسکوئیتی که ازصبح به آن نوک زده بودم را به دستش دادم. پدر بیسکوئیت را زیر و رو کرد. ظاهراً می خواست چیزی بگوید، اما نگفت.

دست دیگرش را در جیب فرو برد و یک ده تومنی بیرون آورد و به من داد. من ایستادم و جیبهایم را گشتم و دست آخر گفتم: پنج تومنی ندارم که بقیه پول را پس بدهم. پدر هم گفت: اشکال ندارد؛ بعداً با هم حساب می کنیم. و این بعداً هرگز نرسید. تا عصر، پشت دکانم بودم و پس از آن به خانه رفتم و بیسکوئیتی که به پدر فروخته بودم را از سر طاقچه برداشتم و خوردم.

امروز که من پدر شده ام و پسری دارم که شیطنت می کند؛ فهمیده ام که آن روزها، پدر قیمت بیسکوئیت را می دانست؛ می دانست که بیسکوئیت را دو تومن می فروشم؛ می دانست که پنج تومنی دارم که پولش را پس بدهم؛ می دانست که بیسکوئیت نوک زده را به او انداخته ام؛ و می دانست که بیسکوئیت را خودم خواهم خورد. و من امروز فهمیده ام که پولی که عمو به من داد را پدر داده بود؛ فهمیده ام که این بازی برای این بود که من دست از «خبط و خطا» بردارم و آدم شوم؛

فهمیده ام که پدر به دنبال «راه انداختن» من بود.”

آری، اینجا بود که فهمیدم خداوند نیز قیمت و ارزش کارهای اندک ما را خوب می داند، خوب می داند سه بار خواندن سوره توحید با ختم کل قرآن فرق دارد، خوب می داند یک درهم صدقه در ماه رمضان با هزار درهم صدقه فرق دارد، خوب می داند روزه گرفتن در پنجشنبه اول و وسط و آخر ماه با روزه گرفتن در تمام روزهای ماه فرق دارد، ولی ثواب آنها را برای ما یکی می کند تا امثال من که از لحاظ معنوی یک بچه شیطان و خطاکار به حساب می آییم، دست از «خبط و خطا» برداریم و آدم شویم. می خواهد حداقل ما را راه بیندازد تا کم کم با پاک شدن دلمان، مزه عبادت و لذت مناجات، ما را خودبخود در نیمه های شب بیدار کند و به پای سجاده بکشاند.

” وإذا سألك عبادي عَني فإني قريب أجيب دَعوة الداع إذا دَعان فليستجيبوا لي وَليؤمنوا بي لعلهم يَرشدون “.

بقرة /آیه  186

لذت در دنیا

اگر باور کنیم سهم ما از لذت در دنیا هیچگاه کم نمی شود وطبق مقدرات الهی سهمیه خود را دریافت خواهیم کرد هیچ گاه گناه نخواهیم کرد….

شناخت خدا

خدا را اینگونه بشناسیم

باید تصور ما از خدا اینطور باشد که خدا جز مهربانی کردن وشاد کردن ما ندارد

اگرچه لازمه رسیدن به شادی عمیق عبور از برخی سختی هاست.

استاد پناهیان

اعتراف به اشتباه، موجب ترقّیات فوق العاده می شود.

آیت الله حائری شیرازی

اعتراف به اشتباه، موجب ترقّیات فوق العاده می شود.

اعتراف به اشتباه سخت است، اما اگر فطرت در انسان مدیر شده باشد، اعتراف به اشتباه آسان است، توبه کردن آسان است، عذرخواهی کردن آسان است، تواضع کردن آسان است.

اگر انسان متوجه شد اشتباه کرده و برگشت و اشتباه خودش را تدارک کرد، ترقی خیلی فوق العاده ای خدا به او می‌دهد که اگر اشتباه نکرده بود هم اینقدر ترقی نمی‌کرد. 

چون اعتراف به اشتباه، از همه چیز انسان را بالاتر می‌برد.

خواستنی های ما کجا بدست می آیند؟

خواستنی های ما کجا بدست می آیند؟

هرچقدر از خدا دور می شویم همانقدر خود را گم می کنیم و هرقدر به خدا نزدیک می شویم همانقدر خود را خود را می یابیم و بیشتر به خواسته های خود می رسیم.

استاد پناهیان

از ماه شعبان غافل نشویم

هر مومن عاقلی باید غفلت نورزد و در این ماه، خودش را برای ماه رمضان آماده کند؛ 

به اینکه از گناهان، خودش را پاک کند و توبه از مافات کند.

 «فیتضرع الی‌الله عز‌وجل فی ‌شهر شعبان ان الله تبارک و تعالی یعرفک عیوب نفسک». 

 وقتی که در این ماه آمادگی پیدا کردی، پروردگار مربی تو خواهد شد، موانع را از جلوی تو بر می‌دارد. 

دنیا خشت و گل که نیست، دنیا تعلقات است، تعلقات را باید بزنیم:

چون به دست خویشتن بستی تو پای خویش را

هم به دست خویشتن وا کُن کمال این است و بس

آیت الله حق‌شناس

برگرفته از کتاب مواعظ، ج۲، ص ۴۲ و ۴۳

دوستت دارم عزیزدلم

​معنای واقعی استغفار

استغفار یعنی خدا به بنده اش می فرماید:

بنده عزیزم می دانم تو خودت را پیش خودت ذلیل کردی اما بیا پیش من بگو اشتباه کردم

من دوستت دارم عزیز دلم کنارت هستم تا زمانیکه همه چیزهایی که خراب کردی را اصلاح کنم.

ناسازگاری حق طلبی با عجول بودن

آدم های عجول نمی توانند حق طلب باقی بمانند چون حق دیر به دست می آید ولی صبر می خواهد ولی باطل زود به دست می آید همچنان که زود هم از دست می رود.

استاد پناهیان

نشاط

اگر نشاط میخواهیم…

نشاط ناشی از نگاهی است که به جهان و موقعیت خود در آن داریم اگرنشاط میخواهیم باید نگاه خود را اصلاح کنیم نه آنکه بهره مندی خود از دنیا را افزایش دهیم 

استاد پناهیان

انسان باخدا و انسان بی خدا