خوبیها

داستانی که مولوی میگوید ؛

پیرزنی دو کوزهٔ آب داشت که آنها را آویزان بر یک تیرک چوبی بر دوش خود حمل می کرد ،

یکی از کوزه ها ترك داشت و مقدارى از آب آن به زمين مى ريخت ، درصورتیکه دیگری سالم بود و همیشه آب داخل آن

به طور کامل به مقصد می رسید…

به مدت طولانی هر روز این اتفاق تکرار میشد و زن همیشه یک کوزه و نیم آب به خانه می برد ،

ولی کوزه شکسته از مشکلی که داشت ، بسیار شرمگین بود که فقط می توانست نیمی از وظیفه اش را انجام دهد ،،،

پس از دوسال ، سرانجام کوزه شکسته به ستوه آمد و با پیرزن سخن گفت ،

پیرزن لبخندی زد و گفت :

“هیچ توجه کرده ای که گلهای زیبای این جاده در سمت تو روییده اند

و نه در سمت کوزهٔ سالم ؟”

اگر تو اینگونه نبودی این زیبايی ها طروات بخش خانهٔ من نبود ،

طی این دو سال این گلها را می چیدم و با آنها خانه ام را تزیین میکردم …

هر یک از ما شکستگی خاص خود را داریم ولی همین خصوصیات است که زندگی ما را در کنار هم لذت بخش و دلپذیر میکند ،

باید در هر کسی خوبی هایش را جستجو کنیم و بیاموزیم ‌

پس به دنبال شکستگی ها نباشیم که همه به گونه ای شکستگی داریم ،

فقط نوع آن متفاوت است …

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.