موضوع: "حرف حساب"

دل شکسته


خدا دوباره شمارو سرپا می‌کنه ،

دقیقا جلوی کسایی که شمارو شکستن،

 به خدا اعتماد داشته باش… 

غصه نخور...

غُصه‌ی چیو می‌خوری عزیزِ من؛ 

خدا می‌دونه کِی اون چیزی که دقیقا بهش نیاز داری رو برات بفرسته :)

رشد زندگی

در زندگی، رو هر چیزی تمرکز کنی

همون رشد میکنه و بهش میرسی 

پس قدم اول تغییر رو در ذهنت بگیر…

رابطه 

واسه آدمای زندگی‌تون همون آدمی باشید که

هم بتونن باهاتون بخندن، هم گریه کنن، هم

خوش بگذرونن، هم وقتی گره به کارشون

میفته بهتون رجوع کنن، هم بتونن باهاتون

درباره همه‌چیز حرف بزنن و قضاوت نشن،

هم بتونن باهاتون بحث و دعوا کنن و بعدش

هیچی خراب نشه و نقطه امنِ زندگی‌شون

باقی میمونید؛ این اسمش رابطه‌ست.

زندگی

همیشه یادت باشه که

زندگی به عمر کردن نیست

به رشد کردنه…

تغییر ذائقه  آدمها

تغییر ذائقه آدمها در تمثیل مولوی

آن يکي افتاد بيهوش و خميد

چونک در بازار عطاران رسيد

بوي عطرش زد ز عطاران راد

تا بگرديدش سر و بر جا فتاد

يک برادر داشت آن دباغ زفت

گُربُز و دانا بيامد زود تفت

اندکي سرگين سگ در آستين

خلق را بشکافت و آمد با حنين

هم از آن سرگين سگ داروي اوست

که بدان او را همي معتاد و خوست

الخبيثات لِلخبيثين را بخوان

رو و پشت اين سخن را باز دان

مر خبيثان را نسازد طيبات

درخور و لايق نباشد اي ثقات

داستان

شعر فوق بخشی از تمثیل جالب مولوی است ، خلاصه ش این جوری میشه؛

مردی در بازار عطرفروشان از حال میره ، برادرش میاد میگه من میدونم چِش شده و بلدم خوبش کنم.

ی کم پهن میاره، میگیره جلو دماغش ، بوی پهن همان و به هوش آمدن همان

بهش میگن مگه میشه مگه داریم؟!

بوی بد مدفوع اینو خوب کرد!!!

همون داداشِ دکترطور میگه میدونید چیه ؟

برادرم دباغ است و کارش پاک کردن پوست حیوانات از مدفوع و کثافات است. او به بوی بد عادت کرده و لایه‌های مغزش پر از بوی سرگین و مدفوع است و به این بوهای بد عادت کرده و به بوی خوش عطر عادت نداره برای همین وقتی از کنار فروشگاه عطر و ادکلن عبور میکرد حالش بد شد.

برداشت

اگر ذائقه آدم عوض بشه از دروغ و پلیدی بیشتر حال میکنه تا راست و راستی ، خدا نکنه در جامعه آدمها ذائقه شون تغییر کرده باشه .

لغت 

گُربُز: باهوش

تفت: در شعر با سرعت رفتن معنی میده

زفت:  بازم در شعر بالا همان معنی  رفتن با عجله معنی میده

حَنین: اشتیاق

حسینی لیلابی

سکوت 

دکتر هلاکویی میگه:

گاهی اوقات همین که با بعضی ها مثل قبل گرم وصمیمی نباشی، بزرگ‌ترین انتقامه! نیازی به دعوا و بحث نیست..!

و همینطور"برنادو” یه جمله ی طلایی داره که میگه:«گاهی سکوت بیان کاملترین شکل از تمسخر و تحقیر است!»

این روزا چقدر دلم میخواد فقط ساکت باشم شاید تاثیرش بیشتر باشه از بس گفتم خسته‌ام 

تقدیر


شمس گفت: تقدیر به آن معنا نیست 

که مسیر زندگیمان از پیش تعیین شده.

به همین سبب اینکه انسان گردن خم کند 

و بگوید” چه کنم! تقدیرم این بوده،”

نشانهٔ جهالت است.

تقدیر ، همهٔ راه نیست، 

فقط تا سر دو راهی هاست .

گذرگاه مشخص است 

اما انتخاب در دست مسافر است.

آرامش


آرامش به معنای آن نيست که صدایی نباشد مشکلی وجود نداشته باشد، يا کار سختی پيش رو نباشد، آرامش يعنی در ميان صدا، مشکل و کار سخت، دلی آرام وجود داشته باشد.

بخشش


مرد فقیری از خدا سوال کرد:

چرا من اینقدر فقیر هستم؟

خدا پاسخ داد: 

چون یاد نگرفته ای که بخشش کنی!

مرد پاسخ داد: من چیزی ندارم که ببخشم…

خدا پاسخ داد: چرا!!!

محدود چیزهایی داری!

یک صورت که میتوانی

لبخند بر آن داشته باشی!

یک دهان که می توانی از دیگران 

تمجید کنی وحرف خوب بزنی!

یک قلب که می توانی بروی دیگران بگشایی!

چشمانی که میتوانی با آنها به دیگران 

با نیت خوب نگاه کنی!

فقر واقعی فقر روحــــی ست.

دل آدم ها خیلی ساده گرم میشود…

 
مداحی های محرم