مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
سه شنبه 03/05/16
امام حسن مجتبی عليهالسلام:
مردم چهار دستهاند:
۱. دستهای اخلاق دارند، اما بهرهای از دین ندارند،
۲. دستهای از دین بهرهمندند، اما اخلاق ندارند،
۳. دستهای نه از دین بهرهای دارند و نه اخلاق دارند، که اینها بدترین مردم اند.
۴. و دستهای هم اخلاق دارند، هم از دین بهرهمندند که اینان بهترین مردم اند.
بحارالانوار، جلد ۸۷، صفحه ۳۸۱
دیندار های محترم لطفا اخلاق مدار باشید :)
دوشنبه 03/05/15
صبر نمیکنه مشکلاتت تموم شه
صبر نمیکنه تا خستگیات بره
صبر نمیکنه تا کارت تموم شه
اگه دست روی دست بزاری
اگه منتظری معجزه بشه
سال دیگه این موقع
بجای رسیدن به آرزوهات
باز داری بهشون فکر میکنیو
میگی یعنی میشه؟
نه
تا نخوای
تا تلاش نکنی
تا نجنگی
نمیشه
پاشو و با همه نیرو و قدرتت بجنگ
و اهدافتو محکم بغل کن
یکشنبه 03/04/31
تغییر ذائقه آدمها در تمثیل مولوی
آن يکي افتاد بيهوش و خميد
چونک در بازار عطاران رسيد
بوي عطرش زد ز عطاران راد
تا بگرديدش سر و بر جا فتاد
يک برادر داشت آن دباغ زفت
گُربُز و دانا بيامد زود تفت
اندکي سرگين سگ در آستين
خلق را بشکافت و آمد با حنين
هم از آن سرگين سگ داروي اوست
که بدان او را همي معتاد و خوست
الخبيثات لِلخبيثين را بخوان
رو و پشت اين سخن را باز دان
مر خبيثان را نسازد طيبات
درخور و لايق نباشد اي ثقات
داستان
شعر فوق بخشی از تمثیل جالب مولوی است ، خلاصه ش این جوری میشه؛
مردی در بازار عطرفروشان از حال میره ، برادرش میاد میگه من میدونم چِش شده و بلدم خوبش کنم.
ی کم پهن میاره، میگیره جلو دماغش ، بوی پهن همان و به هوش آمدن همان
بهش میگن مگه میشه مگه داریم؟!
بوی بد مدفوع اینو خوب کرد!!!
همون داداشِ دکترطور میگه میدونید چیه ؟
برادرم دباغ است و کارش پاک کردن پوست حیوانات از مدفوع و کثافات است. او به بوی بد عادت کرده و لایههای مغزش پر از بوی سرگین و مدفوع است و به این بوهای بد عادت کرده و به بوی خوش عطر عادت نداره برای همین وقتی از کنار فروشگاه عطر و ادکلن عبور میکرد حالش بد شد.
برداشت
اگر ذائقه آدم عوض بشه از دروغ و پلیدی بیشتر حال میکنه تا راست و راستی ، خدا نکنه در جامعه آدمها ذائقه شون تغییر کرده باشه .
لغت
گُربُز: باهوش
تفت: در شعر با سرعت رفتن معنی میده
زفت: بازم در شعر بالا همان معنی رفتن با عجله معنی میده
حَنین: اشتیاق
حسینی لیلابی