بار خدایا !
تاکی میان من و تو ،منی و مائی بود .منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم .
الهی، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم، کمتر از همه ام .
روی دستش ” پسرش ” رفت ولی ” قولش نَه “ نیزه ها تا ” جگرش “رفت ولی ” قولش نَه “ این چه خورشید غریبی است که با حال نزار پای ” نعش قمرش ” رفت ولی ” قولش نَه “ شیر مردی که در آن واقعه… بیشتر »