مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.
منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.
الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
پنجشنبه 02/12/24
ای آنکه همه در برابر عظمتش فروتن،
ای آنکه همه در برابر قدرتش تسلیم،
ای آنکه همه در برابر توانمندیاش خوار،
ای آنکه همه در برابر
حرمت و ارجمندیاش فروتن،
ای آنکه همه از ترسش فرمانبردار،
ای آنکه کوهها از بیمش شکافته،
ای آنکه آسمانها به امرش بر پا،
ای آنکه زمینها به اجازهاش بر جا،
ای آنکه رعد همراه با ستایشش
تسبیحگو است،
ای آنکه بر اهل مملکتش ستم نمیکند.
پنجشنبه 02/12/17
مولا جانم
میگن که خاک و تربتت/ مرده رو زنده میکنه،
خنده کنون میره بهشت/ هرکی برات گریه کنه…
شب جمعه بده یا رب سعادت / نصیب ما بفرما یک زیارت
السَّلامُ علیک یٰا اباعَبْدِاللّٰه الحسین علیه السلام
شب جمعه شب زیارتی سیدالشهداء
دست ادب به روی سینه برای عرض ارادت محضر ارباب دلها به نیت جمیع شهدای بزرگوار، اموات مومنین ،به نیت تعجیل در فرج مولامون
الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج
السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
چهارشنبه 02/12/16
هشت توصیه امام هشتم برای روزهای آخر شعبان
اباصلت میگوید:
در آخرین جمعه شعبان خدمت امام رضا علیهالسلام رسیدم.
فرمود:
ای اباصلت، بیشترِ ماه شعبان سپری شده و امروز آخرین جمعه شعبان است،
پس در روزهای باقیمانده کوتاهیهای روزهای گذشته را جبران بکن و باید به آنچه برایت مهم است اقدام کنی:
۱. زیاد دعا کن.
۲. زیاد استغفار کن.
۳. زیاد قرآن تلاوت کن.
۴. از گناهانت به درگاه خدا توبه کن تا خالصانه به ماه خدا وارد شوی.
۵. هر امانتی که گردنت هست ادا کن.
۶. تمام کینههایی که در دلت نسبت به مؤمنان داری، از دل بیرون کن.
۷. هر گناهی که به آن مبتلا هستی از آن دست بکش و تقوای خدا پیشه کن و در آشکار و پنهان بر خدا توکل کن…
۸. و در روزهای باقیمانده این ماه بسیار بگو:
اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِیمَا مَضَی مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ…
خداوندا اگر در روزهای گذشته شعبان ما را نیامرزیدی، پس در روزهای باقیمانده بیامرز…
عیون اخبار الرضا علیه السلام ج۲ ص۵۱.
بحارالانوار ج ۹۴ ص۷۳
چهارشنبه 02/12/16
اطــلاعــات وارد شــده در کــارت ورود به جلــســـه من اشــتبــاه میباشد نحـــوه ویرایش چگونه میباشد؟
داوطلبین عزیز دقت کنید در صورتی که اطلاعات کارت ورود به جلسه شما نیاز به ویرایش دارد میتوانید طبق فایل بارگزاری شده به آدرس باجه های رفع نقص در سراسر کشور مراجعه و اطلاعات خود را ویرایش کنید .
زمــان مــراجعــه بــه بــاجــه هـا
🔸روز پنجشنبه ۱۷ اسفند ماه
🔸صبح :ساعت ۸:۳۰ تا ۱۲
🔸عصر : ساعت ۱۴ تا ۱۷
چهارشنبه 02/12/16
دریافت کارت آزمون استخدامی آموزگار ابتدایی و استثنایی آموزش و پرورش
لینک دریافت کارت ورود به جلسه آزمون استخدامی وزارت آموزش و پرورش ویژه رشته شغلی آموزگار ابتدایی و آموزگار استثنایی سال 1403
لینک مستقیم ورود به سایت
https://srv2.sanjesh.org/p_kart/index.php/kart_mtf/IR_AP_Test1218/kart/
سه شنبه 02/12/15
مردی شب هنگام قبل از سپیده دم در ساحل دریا نشست و کیسهای پر از سنگ یافت. پس دستش را داخل کیسه برد و سنگی از آن برداشت و به دریا انداخت. از صدای سنگ خوشش آمد که در دریا فرو میرفت لذا سنگی دیگر را برداشت و به دریا انداخت و همینطور به انداختن سنگهای داخل کیسه به دریا ادامه داد چرا که صدای سنگها به هنگام افتادن در آب ، این مرد را خوشحال میکرد و او را به وجد میآورد.
به کارش ادامه داد تا اینکه هوا رو به روشنایی نهاد و معلوم شد در کیسهای که کنارش قرار داشته فقط یک سنگ باقی مانده است
هوا کاملا روشن شد و آن شخص به سنگ باقیمانده نگریست و دید که یک جواهر است و متوجه شد تمام آنهایی که قبلا به دریا انداخته و فکر کرده سنگ هستند جواهر بودهاند!
لذا پیوسته انگشت پشیمانی خود میگزید و به خود میگفت : چقدر احمق هستم که آن همه جواهر را به دریا انداختم و فکر میکردم که همگی سنگ هستند آن هم بخاطر اینکه از صدای افتادن آنها در آب لذت ببرم!!
به خدا قسم اگر از ارزش آنها باخبر بودم حتی یکی از آنها را نیز از دست نمیدادم.
همه ما مانند آن مرد هستیم :
کیسه جواهرات همان عمری است که داریم ساعت به ساعت به دریا میاندازیم.
صدای آب همان کالاها، لذتها، شهوتها و تمایلات فناپذیر دنیا است.
تاریکی شب همان غفلت و بیخبری است.
برآمدن روشنایی روز نیز آشکار شدن این حقیقت است که هنگام آمدن مرگ، بازگشتی در کار نیست،
لذا از همین الآن بیدار شو و اوقات گرانبهای همچون جواهر خود را بدون فایده از دست نده چرا که پشیمان میشوی و پشیمانی هم سودی برایت ندارد.
دوشنبه 02/12/14
«اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاعْمُرْ قَلْبِى بِطاعَتِكَ، وَلَا تُخْزِنِى بِمَعْصِيَتِكَ، وَارْزُقْنِى مُواساةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَيْهِ مِنْ رِزْقِكَ؛ بِما وَسَّعْتَ عَلَىَّ مِنْ فَضْلِكَ…»
خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و دلم را با طاعتت آباد کن و به نافرمانی از خود رسوایم مساز و این امور را روزی من کن: حمایت از آنکه رزقت را بر او تنگ گرفتی؛ به مدد آنچه از احسانت بر من وسعت دادی و از عدلت بر من گستردی و مرا در سایه رحمتت زنده داشتی
فرازی از صلوات شعبانیه، چند روز بیشتر نمونده که شعبان رو بدرقه کنیم
یکشنبه 02/12/13
گویند رستم در نبرد نتوانست بر اسفندیار غالب شود. مجبور شد تا چشمان اسفندیار را کور کند.
در نبرد، دست بر درخت بیدی برد و شاخه آن شکست و در چشم اسفندیار کرد تا چشمش کور شد و رستم پهلوان گشت.
پیرمردی در نبرد حاضر بود و نبرد را می دید، با دیدن این صحنه گفت: پناه بر خدای بزرگ….
پرسیدند چه شد که چنین به هیجان آمدی؟ گفت: 20 سال پیش اسفندیار نوجوانی بود که بچه یتیمی بر او خندید. اسفندیار عصبانی شده و از درخت بیدی که این جا بود، شاخه ای شکست و آن قدر بر سر و صورت او زد که چشمانش کور شد.
طفل یتیم خون چشمش با اشک چشم اش آمیخت و شاخه درخت بید را گرفت و انتهای شکسته شاخه را نزدیک چشمش آورد و خون و اشک چشمش بر آن مالید و بر زمین فرو کرد و گفت: ای شاخه درخت بید، مرا با تو به ناحق و با تکیه بر زور بازوی اش، اسفندیار کور کرد. من تو را به نیت دادخواهی بر زمین زدم، اگر من زنده هم نبودم، تو عمرت بر زمین خواهد بود، انتقام مرا از ظالم بگیر. وگرنه در آن دنیا تو را نخواهم بخشید که مرا با تو کور کرده است.
چند سال بعد آن طفل یتیم با دوستانش صحرا رفت و چند گرگ به آنها حمله کردند. دوستانش فرار نمودند اما او نابینا بود و راه را نتوانست پیدا کند و طعمه گرگ ها شد. و نتوانست انتقام خود را بگیرد ولی این شاخه درخت پیام او را شنید و با او پیمان بست و کنون بعد از سالها پیمان خود را عملی کرد و با هدیه شاخه ای از خود به دست رستم، چشمان ظالم را کور کرد.