مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.
منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.
الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
چهارشنبه 96/06/15
جنگ نرم یعنی مدیریت حب و بغض یک ملت.
ببینید که حب و بغض کودک ایرانی چگونه مدیریت شده است.
چهارشنبه 96/06/15
* نماز تمام شده بود و پیامبر هنوز در مسجد بود. به سؤالات مردم جواب میداد و به کارهایشان رسیدگی میکرد. ناگهان صدای شیونهایی پی در پی، آرامش نیمروز را در هم شکست. پیامبر و یارانش فوری بیرون رفتند ببینند چه خبر شده، که تشییع جنازه محقرانهای نظرشان را جلب کرد. چهار مرد سیاه پوست و غریب، جنازهای را بر دوش میبردند و عدهی کمی هم پشت سر جنازه بلند بلند گریه میکردند.
* همه ایستاده بودند و به آنها نگاه میکردند که پیامبر به پیشواز جنازه رفت. پیامبر فرمود: «آن را زمین بگذارید». مردان شانه خم کردند و جنازه را روی زمین گذاشتند و کنار ایستادند. پیامبر کنار جنازه نشست و روی آن را باز کرد. مرد سیاه پوستی بود که چشمانش بسته بود و لبخندی محو گوشهی لبهایش نشسته بود. پیامبر رو به مردم فرمود: «چه کسی این مرد را میشناسد؟»
* قبل از آنکه کسی حرف بزند، امیرالمؤمنین علی (ع) گفت: «من، یا رسول الله!» این بردهی بنی ریاح است که هر وقت مرا میدید، میگفت: به خدا قسم دوستت دارم!»
* پیامبر روی جنازه را پوشاند و دست بر شانه امیرالمؤمنین گذاشت و فرمود: شهادت میدهم که جز مؤمن تو را دوست نمیدارد و جز کافر تو را دشمن نمیدارد.»
- دانشنامه امیرالمؤمنین (ع) بر پایه قرآن و حدیث، ج 11، ص 253، ش 6045
چهارشنبه 96/06/15
واقعهای با جمعیت و بیعتی بینظیر!
سخنرانی و خطبهای کمنظیر!
ماجرایی که ابلاغش تکمیل رسالت است…
چهارشنبه 96/06/15
فرزند علامه طباطبایی (ره) میگفتند:
«پدرم با دسترنج کشاورزیاش به کشاورزان منطقهاش وام میداد و رسید میگرفت و آن رسیدها را تا دو سال نزد خود نگه میداشت اگر پول را میدادند رسید را برمیگرداند و الا همه را پاره میکرد.
روزی به تکتک این رسیدها نگاه میکرد بعد از مدتی همه را خرد کرد و انداخت دور من عرض کردم پدر جان چرا همه را پاره کردید؟
ایشان فرمود من همه را بخشیدم اگر داشتند برمیگرداندند.»
سه شنبه 96/06/14
کنترل خشم
مهمترین شیوه درمان خشم این است که به محض مشاهده نشانه های خشم محیط را ترک کنید. نشانه های شروع خشم بالا رفتن تن صدا، حرکت رو به جلوی بدن، برافروخته و داغ شدن است .
به محض اینکه آن را در خود مشاهده کردید محیط را ترک کنید و توجه ذهنی خود را به موضوع دیگری جلب کنید.
یکشنبه 96/06/12
آوردهاند روزی شریک بن عبدالله بر خلیفه عباسی وارد شد. خلیفه بدو گفت از بین این ۳ کار، موظفی یکی را اختیار کنی. شریک بن عبدالله پرسید کدام سه؟
خلیفه گفت یا تو را به منصب قضاوت از طرف خود منصوب کنم یا تعلیم فرزندم را به عهده گیری و یا لااقل در ضیافت ما شرف حضور داشته افتخار هم غذا شدنت را به ما بدهی.
شریک بن عبدالله با خود اندیشه کرد که قاضی شدن از طرف این خلیفه و تربیت اولادش بلاشک همیاری ظالم است و حرام. پس عرضه داشت والاحضرتا گویی سومی از همه سهلتر است!
آنگاه خلیفه او را نگاه داشت و به طباخ باشی فرمان بداد که خوراک مغز آمیخته با شکر و عسل برای مهمان ویژه دربار فراهم سازد.
شریک وارد مهمانسرای دربار شد و غذای حرام دربار را به کام خود کشید. هنوز لقمهها از عهده سیر کردن شریک برنیامده بودند که طباخ باشی رو به خلیفه کرد و گفت این پیرمرد بعد از خوردن این غذا هرگز روی رستگاری را نخواهد دید.
به نقل فضل ابن ربیع بعد از این ماجرا شریک بن عبدالله هم به تعلیم فرزندان خلیفه پرداخت و هم منصب قضاوت را پذیرفت.
یکشنبه 96/06/12
چگونه رختخواب و اتاق فرزندم را جدا كنم:☸️ اگر كودكان به هر دليلي تا بعد از يكسالگي در رختخواب شما مانده، حتما بايد براي جدايي او اقدام كنيد.
- مدتي را در اتاق او، كنار تخت او و بدون تماس پوستي تا صبح بخوابيد.
- كوتاه نياييد. كودك ممكن است دست به هر مانوري بزند تا شما را راضي كند او ميگويد: «تشنمه»، «دلم برات تنگ شده»، «ميشه امشب پيشت بخوابم؟
- اگر از تاريكي ميترسد، چراغ خواب و چراغ راهرو را روشن بگذاريد. اگر شبي ده بار به اتاقتان ميايد، هر ده بار او را به تخت خودش باز گردانيد. اگر واقعا مي ترسد مدتي كنار تختش بدون تماس پوستي بخوابيد.
- از جدول ستاره يا برچسب يا جايزه براي تشويق استقاده كنيد. هر روزي كه در تخت خودش بيدار شد يك جايزه دريافت كند.
- عادتهاي خواب جالب بسازيد. مثلا ممکن است خواندن يک کتاب مورد علاقه در محل خاصي از اتاق خواب براي کودکتان بسيار جالب باشد يا دوش گرفتن، گوش کردن به يک موزيک و بخشي از عادات خواب کودک شما باشند.
- براي شروع يک هديه در نظر بگيريد. مثلا برايش يک مسواک جديد بخريد. اگر او توانست يک شب را تنها در اتاقش بخوابد صبح روز بعد يک جايزه کوچک به او بدهيد.
شنبه 96/06/11
شب هنگام كسى به ديدار ما آمد و ظرفى سر پوشيده پر از حلوا داشت، دانستم آن ظرف تنها ظرف حلوا نیست.
چنان از آن متنفّر شدم كه گويا آن را با آب دهان مار سمّى، يا قى كرده آن مخلوط كردند.
به او گفتم: هديه است يا زكات يا صدقه!!؟
گفت: این هديه (رشوه) است.
گفتم: چونان زنان بچّه مرده بر تو بگريند، آيا از راه دين وارد شدى كه مرا بفريبى!!
به خدا قسم اگر تمام آسمانها و زمین آنچه در عالم وجود دارم به من بدهند تا پوست دانه ی جوی را به ستم از موچه ای بگیرم و به همین مقدار خدا را نافرمانی کنم، هرگز چنین نخواهم کرد
همانا اين دنياى آلوده شما نزد من از برگ جويده شده ملخ پستتر است على را با نعمت هاى فناپذير، و لذّتهاى ناپايدار چه كار!!!
?نهج البلاغه، خ 224