کلید واژه: "زندگی"

زندگی...

​ در کتاب فیه ما فیه مولانا داستان بسیار تامل‌برانگیزی به صورت شعر درباره جوان عاشقی است که به عشق دیدن معشوقه‌اش هر شب از این طرف دریا به آن طرف دریا می‌رفته و سحرگاهان باز می‌گشته و تلاطم‌ها و امواج خروشان دریا او را از این کار منع نمی‌کرد. دوستان و… بیشتر »

کسب ثروت

​حکایت پندآموز فردی عادت داشت که گل و خاک بخورد و وقتی چشمش به گِل می افتاد، اراده اش سست می شد و شروع به خوردن آن می کرد. روزی مرد برای خریدن قند به دکان عطاری رفت. عطار در دکان سنگِ ترازو نداشت و از گِل سرشوی برای وزن کشی استفاده می کرد. عطار به مرد… بیشتر »

غم 

​بازرگانى در يكى از تجارتهاى خود هزار دينار خسارت ديد. به پسرش گفت : مگذار کسی از این موضوع مطلع شود.  پسر گفت: اى پدر! از فرمانت اطاعت مى كنم، اما مى خواهم بدانم راز اين پنهانكارى چيست؟  پدر گفت : تا مصيبتی که بر ما وارد شده دو برابر نشود ۱ -… بیشتر »

آسوده بخواب

آسوده بخواب دو همشهرى به سفر مى‏ رفتند . يكى هيچ نداشت و ديگرى پنج دينار با خود آورده بود . آن كه هيچ با خود نداشت، هر جا كه مى‏ رسيد، مى‏ نشست و مى‏ خفت و مى‏ آسود و هيچ بيم نداشت. آن ديگر، پيوسته مى‏ هراسيد و يك دم از همشهرى خود جدا نمى‏ شد. در راه بر… بیشتر »

راه و رسم زندگی

راه و رسم زندگی در کلام امام حسن عسکری علیه‌السلام میلاد امام حسن عسکری علیه‌السلام بر همگی مبارک بیشتر »

نذر

خانومه به پسرش گفت: «بیرون منتظر بمون تا من خرید کنم و زود برگردم.» بعد اومد داخل مغازه و کوچکترین نایلون رو برداشت.شروع کرد به برداشتن گوجه‌فرنگی،همه رو خودش جدا می‌کرد؛البته بر عکس بقیه مردم، فقط ضرب دیده‌هاش رو برمی‌داشت. وقتی نایلون رو پُر کرد و… بیشتر »

دارکوب زندگی

دارکوب ها را از درخت زندگی تان دور کنید! به دارکوب ها نگاه کنید. آنها اَره برقی ندارند. مته همراه شان نیست اما تنه سخت ترین درخت ها را سوراخ می کنند و در دل شان لانه خودشان را می سازند. دارکوب ها با ضربه های سریع، کوتاه اما پشت سر هم درخت ها را سوراخ می… بیشتر »

مسابقه قورباغه ها

مسابقه قورباغه ها گروهی از قورباغه های کوچک تصمیم گرفتند که با هم مسابقه دو بدهند. هدف مسابقه رسیدن به نوک یک برج خیلی بلند بود. جمعیت زیادی برای دیدن مسابقه و تشویق قورباغه ها جمع شده بودند و مسابقه شروع شد. کسی توی جمعیت باور نداشت که قورباغه های به… بیشتر »

جایزه زمان

تصور کن برنده یک مسابقه شدی و جایزه‌ات اینه که بانک هر روز صبح یک حساب برات باز میکنه و توش هشتاد و شش‌هزار و چهارصد دلار پول میگذاره، ولی دو تا شرط داره! یکی اینکه همه پول رو باید تا شب خرج کنی وگرنه هر چی اضافه بیاد ازت پس می‌گیرند، نمیتونی تقلب کنی و… بیشتر »

آدمها

آدم‌ها دو تکه دارند. یک تکه از آدم‌ها دلت را به دست می‌آورد، تکه دیگرشان دلت را می‌شکند. یک تکه از آدم‌ها لبخند به لبت می‌آورد، یک تکه‌شان اشکت را درمی‌آورد. یک تکه از آدم‌ها دست‌ودل‌باز است‌‌، تکه دیگرشان حساب همه‌چیز را دارد. یک تکه از آدم‌ها دلگرمت… بیشتر »