✨الهی✨

✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨

 

 بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.

منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.

الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .

 

 ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨

 

 

 

صلوات فراموش نشه:)

 

آزار روحی

به گزارش شما نیوز ، خبر آزار جنسی دانش آموزان یک مدرسه در غرب تهران، افکار عمومی را به شدت آزرده خاطر کرده و روح جامعه را رنجانده است.

  همین که شخص رییس قوۀ قضاییه به موجب فرمانی کم سابقه از جانب رهبری عالی نظام، مأمور بررسی و مجازات مرتکبان این «جنایت» شده اند، نشان می دهد ابعاد حادثه تا چه حد گسترده بوده است.

 برخی گزارش ها حکایت از آن دارد که قضیه فراتر از «آزار جنسی» و بحث «تجاوز» در میان است.

 دربارۀ تعداد دانش آموزان قربانی نیز تا 16 نفر شنیده شده و اگر درست باشد که مرتکب، ناظم بوده این پازل نفرت انگیزآنگاه کامل می شود.

 

به این بهانه چند نکته را می توان یادآور شد که اگر هم مرهم دل پدر و مادرهای شوکه شده نباشد، می تواند در جلوگیری از تکرار چنین فجایعی مؤثر افتد:

 

1- آموزش و پرورش ما نیز مانند دیگر دستگاه های اداری گرفتار ظاهرگرایی و شعار زدگی است و می توان حدس زد فرد مذکور با چهرۀ حق به جانب و ظاهر الصلاح، اعتماد مدیریت مدرسه را جلب کرده بوده و گرنه این قدر احساس امنی نمی کرده است. مادام که در گزینش روابط ظاهری و ابراز وفاداری بر صلاحیت و تخصص ذاتی بچربد آش همین است و کاسه همین ولو همواره آش به این شوری نباشد.

 

2-یکی از اهداف تأسیس انجمن اولیا و مربیان یا انجمن خانه و مدرسه نظارت اولیا بر عملکرد مدیریت مدرسه بوده است اما در عمل این انجمن ها به وسیله ای برای جلب شهریه و بودجه و توجیه هزینه ها تبدیل شده اند و مدیران و ناظمان به تذکرات کیفی آنان توجه نمی کنند.

 

رییس مدرسه معمولا خود را رییس انجمن هم تصور می کند و نقش رییس انجمن در عمل تزیینی شده است.
این امر البته بیشتر از ناآگاهی اولیا و این تصورکه مدیر و ناظم هر کار بخواهند می توانند انجام دهند یا فرزندشان گروگان آنهاست نشأت می گیرد.

ترس از حربه ای به نام کاهش نمرۀ انضباط یا ثبت نام نکردن در سال بعد پدر و مادرها را به تسلیم و اطاعت واداشته است.

 

شگفت آور این که این وضعیت در مدارس هیأت امنایی هم برقرار است. در حالی که هیأت امنا باید نظارت بیشتری داشته باشد اما ترکیب آنها به گونه ای چیده می شود که دست بالا با مدیریت مدرسه است.

 این در حالی است که در نظام های آموزشی مدرن که در کشورهای اسکاندیناوی اجرا می شود مدرسه جزئی از یک زنجیره است و مدرسه پادگان یا زندانی نیست که بچه را به آن بسپارند تا هر کار خواستند انجام دهند.

3-در سیستم اداری ایران کافی است فرد وارد شود. از آن پس روزشماری می کند کی سی سال او پر شود و هیچ گاه خود را در معرض آزمون ها و بررسی های دوباره احساس نمی کند. دوستی که به ژاپن سفر کرده بود می گفت از مشاهده آن همه کتاب خوان در مترو ابتدا تصور می کردم این مردم همه اهل رمان و شعر یا فلسفه و ادبیات یا تشنه آگاهی و کسب راز و رمز هستی یا معنای زندگی اند اما اندک زمانی بعد دریافتم بخش قابل توجهی از این جماعت مدام خود را به روز می کنند تا شغل خود را از دست ندهند. طرف عاشق ادبیات نیست. سرآشپزی است که می داند در پایان سال از او می خواهند غذای جدیدی که یادگرفته را بپزد و گرنه در اولویت تعدیل نیروست.

 درست است که حراست ادارات از جنبه های حجاب و ایدیولوژی و مالی و اخلاقی نظارت هایی دارند اما باز هاله ای از امنیت دورادور خود احساس می کنند حال آن که مانند بانک ها ناگهان افراد باید تغییر کنند.

 در یک بانک وقتی معاون یا رییس اعتبارات به شعبه ای دیگر منتقل شوند چنانچه زنجیرۀ فسادی شکل گرفته باشد به صورت خودکار لو می رود. در بانک ها ناگهان به فرد مرخصی می دهند و جای او دیگری را می نشانند و اگر اصرار داشته باشد نرود یعنی ریگی به کفش دارد و نمی خواهد رازی برملا شود. در یک مدرسه هم اگر افراد جا به جا شوند زبان بچه ها باز می شود و می توانند وضعیت را به فرد بعدی گزارش دهند تا فاجعه عمق پیدا نکند.

 شاید گفته شود در مدرسه غیر انتفاعی فرد می‌تواند کارمند آموزش و پرورش نباشد ولی در این فرض هم نمی‌توان نظارت را انکار کرد.

 

4-یکی از دلایلی که پدر و مادرها یا بچه ها جرأت شکایت از معلمین و کادر مدرسه را ندارند القای این گزاره است: معلم، مقدس است.

 حال آن که هیچ شغلی فی نفسه مقدس نیست. رفتگری که کار خود را دقیق و درست و مرتب انجام می دهد بر پزشک و جراحی که زیر میزی می گیرد شرف دارد اما هر دو در قبال خدمتی که ارایه می دهند پول می گیرند و مقدس نیستند هر جا پول به میان بیاید قداست رخت برمی بندد. دوستی که ما را با اتومبیل به مقصد می رساند، لطف می کند و ما از او تشکر می کنیم ولی دلیلی ندارد از رانندۀ اسنپ که از ما پول بگیرد به همان غلظت تشکر می کنیم.

 روزنامه نگار، خدمات اطلاع رسانی ارایه می دهد. پلیس هم خدمات امنیتی، پزشک، خدمات سلامت و معلم هم خدمات آموزشی ارایه می دهد.

 این مقدس مقدس کردن ها جسارت نظارت و پی گیری را از مردم گرفته و متخلفان را گستاخ کرده است.

 وقتی اعلام می شود 25 درصد افراد جامعه از مشکلات روحی و روانی رنج می‌برند یعنی از هر چهار نفر یک نفر و این یک نفر هم می تواند روزنامه نگار باشد و هم پاسبان و هم معلم و ناظم.

 

5- دوستی می گفت: چند سال پیش و در مدرسه فرزندم، احساس کردم خانم ناظم/معلم از عقده های جدی رنج می برد و چون خودش بهره ای از شادابی و زیبایی نبرده بود می کوشید این حس را در بچه ها بکُشد.

یکی دو بار به مدیر مدرسه تذکر دادم و وقتی دیدم پی گیری نمی کند یا جدیت ندارد در یکی از جلسات عمومی از روان پزشکی که دعوت شده بود خواستم از او سلامت روان بگیرد. خانم ناظم/معلم برافروخته شد اما والدین دیگر هم به صحنه آمدند و روشن شد همه از او دل پری دارند و بیم نمره یا همان امتیاز را داشته اند.

 او می گفت مهم ترین عباراتی که معلم به کار می برد این بود که «معلم، مقدس است» و « به کارمند دولت توهین شده و حق شکایت دارد». دوست ما البته عقب ننشست و توانست ثابت کند آن خانم با بچه ها مشکلات جدی دارد.

 

6- یکی دیگر از موانع بررسی شکایت ها برخورد قبیله ای است. به این معنی که اگر از ناظم نزد مدیر شکایت ببرند کادر مدرسه از همکار خود حمایت می کنند. این رفتار اگر از رانندگان مسافربر پذیرفته باشد که همیشه حق را به همکار بدهند مگر رانندۀ جوان بخت برگشته ای که تازه آمده و پا در کفش آنها کرده از دیگران قابل قبول نیست و باید بنشینند وشرح ماجرا را گوش سپارند.

 

7- در جامعۀ پول‌زده شماری از مردم تصور می‌کنند هر که پول بیشتری می‌گیرد خدمات بهتری ارایه می‌دهد. این مدرسه هم گویا پول کلانی بابت شهریه مدرسه می‌گرفته اما در عمل به این فاجعه منتج شده است. چند سال پیش که مرگ در اثر داروهای بیهوشی در یکی از بیمارستان ها خبرساز شد معلوم شد آن بیمارستان، خصوصی بوده است. جا دارد جامعه انگاره های ذهنی خود را درباره مساوی بودن کیفیت با پول اصلاح کند. نه مدرسه‌ای که شهریه گران‌تر می‌گیرد الزاما بهتر است نه کیفیت لباسی که گران تر خریده‌اید چون ممکن است سرتان کلاه رفته باشد.

 

8- وقت آن است که با صدای بلند بگوییم جامعه ایران به بحران جنسی مبتلا شده است. برای جامعه‌ای که ادعا دارد قادر به حل تمام مشکلات بشری است خیلی زشت است که به چنین بحرانی مبتلا باشد و انکار آن هم مشکلی را حل نمی‌کند. این همه محدودیت به اینجا کشیده و تصور اصلاح جامعه با برخوردهای پلیسی نتیجه بهتری در بر ندارد.

 

9- اگر این اتفاق در یک کشور غربی رخ داده بود خبرنگاران محبوب صدا وسیما در آن سرزمین ها گزارش های متعدد و متنوع تولید می کردند تا ثابت کنند مردمان آن جوامع در چه انحطاطی به سر می برند. صدا وسیما اما اگر هم در این قضیه ورود کند از منظر جذابیت های سیاسی است وگرنه در ایران ما که از این اتفاق ها رخ نمی‌دهد!

 

10- نکته آخر اما یک دعاست: خداوندا! همه ما را از این ساختار فرسوده آموزشی نجات ده. ساختاری که مدیران و معلمان و ناظمان هم قربانی آن‌اند. در همین ماه رمضان فرصت حضور در جمع کثیری از فرهنگیان دست داد. نجابت و صداقت از سر روی فرهنگیان شریف می بارید. اما آنها نیز گرفتار ساختاری شده‌اند که تا قبل از این حادثه گُل بود و حالا با این اتفاق به سبزه هم آراسته شده است…

 

آقا دلم تنگ است...

می شود دعایم کنی
دعا کنی شبیه آدماهای خوبت شوم
شبیه آدم های خیلی خوبت..
می دانی که من راه را گم کرده ام
می دانم که می دانی ..
تو چشم ناظر خدا هستی..
و مرا دیده ای
و من چه قدر حقیر هستم که راضی شدم من را در حال گناه ببینی..
چه قدر ضعیف ..

آقا دلم تنگ است
آقا بخدا دلم تنگ است
مثل ماهی کوچکی که دچار آبی بیکران دریا شده..
من دلم نگاه مهربان تو را می خواهد..
من حالم خوب نیست
من هم دلم آسمان می خواهد
ولی راه ش را بلد نیست
دستم را بگیر..

 

در اين ماه رمضان بايد دل‌هايمان را مطالعه‌اى بكنيم ، شايد...


 استاد علی صفایی حائری

در اين ماه رمضان بايد دل‌هايمان را مطالعه‌اى بكنيم، شايد يك جمع بندى مناسبى براى اين ماه باشد. بايد ببينيم كينه‌هاى ما نسبت به مؤمنين، نسبت به دوستان، از چه نوع است. آيا «لِلّه» است‌؟ در دعا داريم كه: «خدايا! تو كينه‌ها را ببر، مگر آن كينه و غِلّى كه به خاطر تو باشد».
بايد ببينيم كه كينه‌هاى ما به خاطر چيست‌؟آيا براى اينكه دعوتمان نكردند يا ديرتر به ما گفتند يا چايى خوب به ما ندادند يا…

اين كينه‌هاباعث محروميت‌هاست. اين سوء ظن‌ها و بدگمانى‌ها باعث محروميت‌هاست؛ چه به خدا و چه به بندگان خدا.

آيا ما به خدا بدبين نيستيم‌؟ يعنى خدا را مهربان و رحيم مى‌بينيم، نزديك مى‌بينيم، مجيب مى‌دانيم، ته دلمان در پروندۀ خدا سياهى ننوشته‌ايم‌؟ راستى آيا مسبِّح هستيم‌؟وقتى همۀ اين بارش‌ها باشد ولى ظرف من واژگون باشد، چه حاصلى به دست مى‌آورم‌؟ در روايت آمده است كه اگر به مقدار كمى كينۀ مؤمنى در دل تو باشد، به اندازۀ سال‌هاى نورى، بوى بهشت را نخواهى شنيد و نخواهى يافت.

 

 بهار رويش(مروری بر دعاهای ورود و وداع ماه رمضان)، ص 33

صبور باشیم

 


 امام صادق علیه السلام :

 (خداوند) مردمى را به مصيبت ها گرفتار كرد، ولى آنان صبر كردند،

در نتيجه، آن مصيبت ها براى آنان به نعمت تبدیل شد.

تهذيب‌الأحكام،ج۶،ص۳۷۷

 

یکی از ریشه های کودک آزاری برهنگی و نیمه برهنگی است.


بچه ها را پوشیده بار آورید. بچه های نیمه عریان طعمه ای هستند برای افرادی که جنون جنسی دارند. جنون جنسی چیزی نیست که در ظاهر کاملاً نمایان باشد، ما حتی آن را به خوبی نمی شناسیم حتی کسانی می توانند جنون جنسی داشته باشند که بسیار معتمد فامیل باشند و حتی متدین باشند.

روزی خانمی بسیار ناراحت از ماجرای فرزندش تعریف می کرد، دختر ایشان کمی درشت بود و هر وقت به منزل عمه اش می رفت می دیدند که بدن دختر کبود است هر وقت مادر از دختر پرسید که چرا؟ گفت که دختر عمه ام ویشگون گرفته و مادر نگران نشد تا این یک روز که دخترشان را به حمام برده بودند می بینند که کبودی بزرگی روی سینه دختر است که محال است جای ویشگون بچه باشد، مادر پافشاری می کند و بالاخره دختر می گوید که هر وقت میرم خونه عمه شوهر عمه بدن منو مِک میزند!:(( ایشان گفتند شوهر عمه کسی است که همه ی فامیل به ایشون اقتدا می کنند شاید با شخصیت ترین فرد خانواده است و کسی است که همه از ایشان مشاوره می گیرند.

این گونه افراد خودشان از این بیماری خبر ندارند و فقط اگر در معرض محرک قرار بگیرند دیگر نمی توانند خودشان را کنترل کنند چون جنون جنسی یکی از جنون های آنی است.

بچه های کوچک را در عروسی ها با لباس ساده ببرید؛ بچه ها که حرفی ندارند پس چه اشکالی دارد که با یک بلوز و شلوار ساده بچه ها را به مراسم عروسی ببرید و حتی یکی دو دست هم لباس اضافه داشته باشید تا اگر کثیف شدند بتوانید فوری عوض کنید و تا بتواند به بازی اش ادامه دهد. چرا باید بچه ها مثل بزرگترها لباس دکلته بشوند و آرایشگاه بروند و … این کارها بر روی سلامت جنسی کودک در بزرگسالی اثر سوء دارد.

 استاد سلطانی

 

دعای روز شانزدهم

 دعای روز شانزدهم ماه مبارک رمضان

اللَّهُمَّ وَفِّقْنِي فِيهِ لِمُوَافَقَةِ الْأَبْرَارِ وَ جَنِّبْنِي فِيهِ مُرَافَقَةَ الْأَشْرَارِ
اى خدا در اين روز مرا بر موافقت نیکان عالم موفق بدار و از رفاقت اشرار جهان دور گردان

و آوِنِي فِيهِ بِرَحْمَتِكَ إِلَى (فِي) دَارِ الْقَرَارِ بِإِلَهِيَّتِكَ يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ
و مرا در بهشت دار القرار به رحمتت منزل ده به حق الهيت و معبوديتت اى خداى عالميان.



دوای تمام دردها

دوای تمام دردها در کلام آیت الله بهجت

🔹«حوادثی که اتفاق می افتد، نتیجه کارهای ماست  بر سر ما می آید: «وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ/ هر مصیبتی به شما میرسد، به واسطه اعمال شماست».

آیا نباید به فکر باشیم و از گناهان گذشته که باعث این همه بلاها و مصیبت ها شده، توبه کنیم؟ ولی ما توبه نمی کنیم، چون کارهای خود را بد نمی دانیم».

🔹ایشان بارها به کسانی که از ایشان برای رهایی از مشکلات دستورالعملی می خواستند، به استغفار توصیه می‌کردند و این روایت رسول خدا(ص) را یادآور می شد که: «ألا أُخْبِرُکُم بِدائِکُم و دَوائِکم؟ داؤُکُم الذّنوبُ و دَواؤُکُم الإستغفار؛ آیا شما را به دردتان و دوایتان خبر ندهم؟ درد شما گناهان است و دوای شما استغفار». (کنزالعمال/ج۱/ص۴۷۹)

تئوریسین اصلاحات

محبوب ترین


روزی جمعی از  بنی‌امیه در محلّی نشسته بودند و در جمع ایشان یک نفر از اهالی شام نیز حضور داشت.

و  امام‌حسن‌مجتبی_علیه‌السلام به همراه عدّه ای از بنی هاشم از آن محلّ عبور می کردند،
مرد شامی به دوستان خود گفت: این ها چه کسانی هستند، که با چنین هیبت و وقاری حرکت می کنند؟!

گفتند: او حسن، پسر علی بن ابی طالب علیه السلام است؛ و همراهان او از بنی هاشم می باشند.

مرد شامی از جای برخاست و به سمت امام حسن مجتبی علیه السلام و همراهانش حرکت نمود؛ و چون نزدیک حضرت رسید گفت: آیا تو حسن، پسر علی هستی؟!

حضرت سلام اللّه علیه با آرامش و متانت فرمود: بلی.

مرد شامی گفت: دوست داری همان راهی را بروی که پدرت رفت؟

حضرت فرمود: وای بر تو! آیا می دانی که پدرم چه سوابق درخشانی داشت؟!

مرد شامی با خشونت و جسارت گفت: خداوند تو را همنشین پدرت گرداند، چون پدرت کافر بود و تو نیز همانند او کافر هستی و دین نداری.

در این لحظه، یکی از همراهان حضرت سیلی محکمی به صورت مرد شامی زد و او را نقش بر زمین ساخت.

امام حسن علیه السلام فورا عبای خود را روی مرد شامی انداخت و از او حمایت نمود؛ و سپس به همراهان خود فرمود: شما از طرف من مرخّص هستید، بروید در مسجد نماز گذارید تا من بیایم.

پس از آن امام علیه السلام دست مرد شامی را گرفت و او را به منزل آورد و پس از رفع خستگی و خوردن غذا، یک دست لباس نیز به او هدیه داد و سپس روانه اش نمود.

بعضی از اصحاب به حضرت مجتبی علیه السلام گفتند:
یا ابن رسول اللّه! او دشمن شما بود، نباید چنین محبّتی در حقّ او شود.

حضرت فرمود: من ناموس و آبروی خود و دوستانم را با مال دنیا خریداری کردم.

همچنین در ادامه روایت آمده است: پس از آن که مرد شامی رفت، به طور مکرّر از او می شنیدند که می گفت: روی زمین کسی بهتر و محبوب تر از حسن بن علی علیهما السلام وجود ندارد.

 

ترجمة الامام الحسن عليه السلام : ص 149، به نقل از طبقات ابن سعد.
چهل داستان و چهل حديث از إمام حسن مجتبى عليه السلام عبداللّه صالحى