مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.
منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.
الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
جمعه 99/06/07
در روز هشتم محرم امام حسین علیهالسلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند
بنابراین امام علیهالسلام کلنگی برداشت و در پشت خیمهها به فاصله نوزده گام به طرف قبله زمین را کَند
آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشکها را پر کردند، سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد
هنگامی که خبر این ماجرا به عبیدالله بن زیاد رسید، پیکی نزد عمر بن سعد فرستاد که به من خبر رسیده است که حسین چاه میکَند و آب بدست میآورد!
به محض اینکه این نامه به تو رسید بیش از پیش مراقبت کن که دست آنها به آب نرسد و کار را بر حسین و یارانش سخت بگیر
عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود
در این روز یزید بن حصین همدانی از امام علیهالسلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو کند
حضرت اجازه داد و او بدون آنکه سلام کند بر عمر بن سعد وارد شد
عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام کردن به من بازداشته است؟
مگر من مسلمان نیستم؟
گفت: اگر تو خود را مسلمان میپنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به کشتن آنها گرفتهای و آب فرات را که حتی حیوانات این وادی از آن مینوشند از آنان مضایقه میکنی؟
عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت:
ای همدانی من میدانم که آزار دادن به این خاندان حرام است من در لحظات حساسی قرار گرفتهام و نمیدانم باید چه کنم!
آیا حکومت ری را رها کنم
حکومتی که در اشتیاقش میسوزم؟
و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد
در حالیکه میدانم کیفر این کار آتش است!
ای مرد همدانی حکومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نمیبینم که بتوانم از آن گذشت کنم
یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیهالسلام رساند و گفت:
عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حکومت ری به قتل برساند
امام علیهالسلام مردی از یاران خود را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند
شب هنگام امام حسین علیهالسلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند
امام حسین علیهالسلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود عباس و فرزندش علیاکبر را نزد خود نگاه داشت
عمر بن سعد نیز فرزندش حفص و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص کرد
در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیهالسلام که فرمود:
آیا میخواهی با من مقاتله کنی؟
عذری آورد
یک بار گفت:
میترسم خانهام را خراب کنند
امام علیهالسلام فرمود:
من خانهات را میسازم
ابن سعد گفت:
میترسم اموال و املاکم را بگیرند
امام فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی که در حجاز دارم
عمر بن سعد گفت: من در کوفه بر جان افراد خانوادهام از خشم ابن زیاد بیمناکم و میترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند
حضرت هنگامی که مشاهده کرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمیگردد
از جای برخاست در حالی که میفرمود:
تو را چه میشود؟
خداوند جانت را در بسترت بگیرد
و تو را در قیامت نیامرزد
به خدا سوگند من میدانم که از گندم عراق نخواهی خورد
ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است
پس از این ماجرا عمر بن سعد نامهای به عبیدالله نوشت و ضمن آن پیشنهاد کرد که حسین علیهالسلام را رها کنند
چرا که خودش گفته است که یا به حجاز برمیگردم یا به مملکت دیگری میروم
عبیدالله در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند، شمر بن ذی الجوشن سخت برآشفت و نگذاشت عبیدالله با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت کند.
منابع:
کشف الغمه، جلد2، صفحه47
بحارالانوار، جلد44، صفحه388
ارشاد،شیخ مفید، جلد2، صفحه82
جمعه 99/06/07
خوشا جانی که جانانش حسین است
خوشا دردی که درمانش حسین است
خوشاعشقی که سامانش حسین است
خوشا مُلکی که سلطانش حسین است
السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِوَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ
بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ و
َ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْد مِنّی لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
چهارشنبه 99/06/05
امام حسین ( علیه السلام ) :
به درستي كه من بيهوده ، گردنكش ، ستمگر و ظالم حركت نكردم ،
بلكه براي اصلاح در امت جدم محمد (صلی الله علیه و آله ) حركت كردم
و مي خواهم امر به معروف و نهي از منكر كنم و به روش جدم محمد (صلی الله علیه و آله ) و پدرم علي بن ابي طالب (علیه السلام ) رفتار كنم.
بحارالانوار، ج۴۴،ص۳۲۹.
چهارشنبه 99/06/05
امام حسین (علیه السلام) :
اي مردم ! رسول خدا فرمود: هر كس سلطان زورگويي را ببيند كه حرام خدا را حلال نموده ، پيمان الهي را مي شكند و با سنت و قوانين رسول خدا از در مخالفت در آمده و در ميان بندگان خدا، راه گناه و معصيت و ستم و دشمني را در پيش مي گيرد، ولي با عمل يا سخن اظهار مخالفت نكند، بر خداوند است كه او را در محل و جايگاه آن سلطان ظالم قرار دهد.
مقتل خوارزمی ، ج۱ ،ص۲۳۴
چهارشنبه 99/06/05
بله یک گریه برای امام حسین میتواند همه دردها را علاج کند اما نه هر گریه ای.
گریه ای مطلوب است که از روی معرفت باشد ابن سعد هم برای سیدالشهدا علیه السلام گریه کرد.
وقتی حضرت زینب علیهاالسلام به گودی قتگاه آمدند و گفتند:ام فیکم مسلم؛ آیا در میان شما مسلمانی نیست؟عمر سعد هم به گریه افتاد نظیر این گریه ها بسیار است.
آیت الله مصباح یزدی.
دوشنبه 99/06/03
خداوند متعال فرموده است : مردان و زنان مؤمن دوست يكديگرند، امر به نيكي و نهي از بدي مي كنند.
خداوند نخست امر به معروف و نهي از منكر را به عنوان يك فريضه از سوي خودش ذكر كرده است ،
زيرا او آگاه است كه اگر اين وظيفه اجرا شود، وظايف ديگر همه ، چه سخت و چه آسان انجام مي گيرد،
زيرا امر به معروف و نهي از منكر دعوت به اسلام مي كند و حقوق ستم ديدگان را بازمي ستاند و با ستمگران به مخالفت برمي خيزد…
تحف العقول،ص۲۳۷