بار خدایا !
تاکی میان من و تو ،منی و مائی بود .منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم .
الهی، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم، کمتر از همه ام .
حاج شیخ کشکولی تعریف میکند که، حدود ۲۰ سال پیش منزل ما خیابان ۱۷ شهریور بود و ما برای نماز خواندن و مراسم عزاداری و جشنهای مذهبی به مسجدی که نزدیک منزلمان بود می رفتیم یش نماز مسجد حاج آقایی بود بنام “شیخ هادی” که امور مسجد را انجام میداد و… بیشتر »
بخش زیادی از زندگی صرف این میشود که دیگران درباره ی ما چه فکری میکنند.سپس پی میبریم که شاید یکی از مهمترین بخش های زندگی این است کهبه حرف آدمها اهمیت ندهیم… بیشتر »
پس از آنکه حضرت نوح ع قوم گنهکار خود را نفرین کرد و طوفان همه آنها را از بین برد، ابلیس نزد او آمد و گفت: تو بر گردن من حقی داری که میخواهم آن را ادا کنم! نوح گفت:چه حقی؟! خیلی بر من سخت و ناگوار است که من بر تو حقی داشته باشم! ابلیس… بیشتر »
دو پیرمرد که یکی از آنها قدبلند و قوی هیکل و دیگری قدخمیده و ناتوان بود و بر عصای خود تکیه داده بود، نزد قاضی به شکایت از یکدیگر آمدند. اولی گفت: به مقدار 10 قطعه طلا به این شخص قرض دادم تا در وقت امکان به من برگرداند و اکنون توانایی ادا کردن… بیشتر »