کلید واژه: "شعر"

سودای عشق

​ در سرت داری اگر سودای عشق و عاشقی عشق شیرین است اگر معشوقِ تو باشد حسین… السَّلامُ عَلیْڪ یااَباعَبدِاللهِ الْحُسینِ الْمَظلوُم عَلیہِ السَّلام بیشتر »

یا سیدالساجدین

  سلام ای چارمین نور الهی کلیم وادی طور الهی تو آن شاهى كه در بزم مناجات خدا میکرد با نامت مباهات تو را سجاده داران می‏شناسند تو را سجده گزاران میشناسند تو سجادى تو سجاده نشينى تو در زهد و ورع تنهاترينى قيامت میشود پيدا جبينت به صوت «اين زين العابدينت»… بیشتر »

چراغ دل دو فاطمه

  سرا پا حسين يا عباس سير تو تا حسين يا عباس همه جا با حسين يا عباس سخنت يا حسين يا عباس هم تو باب الحوائج همه‌اي هم چراغ دل دو فاطمه‌اي آفتاب رخ تو ماه علي است راه تو از نخست راه علي است به دو بازوي تو نگاه علي است دست و چشم تو بوسه گاه علي است بیشتر »

مژده ای دل

                            مژده ای دل که دگر خامُشی آتش نیران آمد بیشتر »

انتظار

​ بیا عصاره حیدر، بیا چکیده ی زهرا بیا که بوی رسولی ، بیا که نور خدایی شب غریبی مان می شود به یاد تو روشن تویی که در همه شبها چراغ خانه مایی​ بیشتر »

الله تویی ، زحالم آگاه تویی

​​ ​ الله تویی ، زحالم آگاه تویی گمراه منم نشانه ی راه تویی آن مورچه ای که دم زند در ته چاه از دم زدن آن مورچه آگاه تویی  بیشتر »

بهار دلها بیا

نمی دانستیم

  ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻭﻗﺖ ﮐﻤﯽ ﺑﻮﺩ  ﻭ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﯿﻢ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻋﻤﺮ ﺩﻣﯽ ﺑﻮﺩ  ﻭ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﯿﻢ ﺣﺴﺮﺕ ﺭﺩ ﺷﺪﻥ  ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﻓﺮﺻﺖ ﻣﻐﺘﻨﯽ ﺑﻮﺩ  ﻭ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﯿﻢ ﺗﺸﻨﻪ ﻟﺐ، ﻋﻤﺮﺑﻪ  ﺳﺮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺳﻬﺮﺍﺏ آﺏ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻗﺪﻣﯽ ﺑﻮﺩ  ﻭ ﻧﻤﯽﺩﺍنستیم  بیشتر »

دلشکسته

​ بنازم ان دستی که دست زورمندان بشکند بشکند دستی که بازوی ضعیفان بشکند شیشه بشکستن نباشد افتخاره سنگ سخت سنگ اگر سخت است  جای شیشه سندان بشکند دست و پا گر بشکند بانسخه درمان میشود چشم گریان هم دمی  با بوسه خندان میشود ای خدا هرگز نبینم… بیشتر »

رنگ رخساره خبر می‌دهد از حال نهانم

​ سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم رنگ رخساره خبر می‌دهد از حال نهانم گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم بازگویم که عیان است چه حاجت به بیانم هیچم از دنیی و عقبی نبرد گوشه خاطر که به دیدار تو شغل است و فراغ از دو جهانم گر چنان است که روی من مسکین گدا را… بیشتر »