یادشون بخیر


امام صادق (علیه السلام) :

قسم به خداى متعال، مردگان رفتن شما را مى دانند و با حضور شما مسرور مى شوند و با شما اُنس مى گیرند و بهره مند مى شوند .

وسائل الشیعه، ج ۲، ص ۸۷۸

 

در آخرین پنج شنبه سال با فاتحه و صلواتی یاد کنیم از کسانی که در بین ما نیستند:(

اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجه

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

باخشونت هرگز....

 

سخت آشفته و غمگین بودم
به خودم می گفتم:
بچه ها تنبل و بد اخلاقند
دست کم میگیرند،
درس ومشق خود را…
باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم
و نخندم اصلا
تا بترسند از من
و حسابی ببرند…

خط کشی آوردم،
درهوا چرخاندم…
چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید
مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !

اولی کامل بود،
دومی بدخط بود
بر سرش داد زدم…
سومی می لرزید…
خوب، گیر آوردم !!!
صید در دام افتاد
و به چنگ آمد زود…

دفتر مشق حسن گم شده بود
این طرف،
آنطرف، نیمکتش را می گشت
تو کجایی بچه؟؟؟
بله آقا، اینجا
همچنان می لرزید…
” پاک تنبل شده ای بچه بد ”
” به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند”
” ما نوشتیم آقا ”

بازکن دستت را…
خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم
او تقلا می کرد
چون نگاهش کردم
ناله سختی کرد…

گوشه ی صورت او قرمز شد
هق هقی کردو سپس ساکت شد…
همچنان می گریید…
مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله

ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد
زیر یک میز،کنار دیوار،
دفتری پیدا کرد ……
گفت : آقا ایناهاش،
دفتر مشق حسن

چون نگاهش کردم،
عالی و خوش خط بود
غرق در شرم و خجالت گشتم
جای آن چوب ستم، بردلم آتش زده بود
سرخی گونه او، به کبودی گروید …..

صبح فردا دیدم
که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر
سوی من می آیند…

خجل و دل نگران،
منتظر ماندم من
تا که حرفی بزنند
شکوه ای یا گله ای،
یا که دعوا شاید
سخت در اندیشه ی آنان بودم

پدرش بعدِ سلام،
گفت : لطفی بکنید،
و حسن را بسپارید به ما ”
گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟
گفت : این خنگ خدا
وقتی از مدرسه برمی گشته
به زمین افتاده
بچه ی سر به هوا،
یا که دعوا کرده
قصه ای ساخته است
زیر ابرو وکنارچشمش،
متورم شده است
درد سختی دارد،
می بریمش دکتر
با اجازه آقا …….

چشمم افتاد به چشم کودک…
غرق اندوه و تاثرگشتم
منِ شرمنده معلم بودم
لیک آن کودک خرد وکوچک
این چنین درس بزرگی می داد
بی کتاب ودفتر ….

من چه کوچک بودم
او چه اندازه بزرگ
به پدر نیز نگفت
آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم
عیب کار ازخود من بود و نمیدانستم

من از آن روز معلم شده ام ….
او به من یاد بداد درس زیبایی را…
که به هنگامه ی خشم
نه به دل تصمیمی
نه به لب دستوری
نه کنم تنبیهی
یا چرا اصلا من
عصبانی باشم
با محبت شاید،
گرهی بگشایم
با خشونت هرگز…
با خشونت هرگز…
با خشونت هرگز…

«سهراب سپهرى »

  • نظر از: عاطفه اسلامي
    1395/12/26 @ 07:17:47 ب.ظ

     

    زیبا بود

  • پاسخ از: مهنــــا
    1395/12/26 @ 07:36:03 ب.ظ

    مهنــــا [عضو] 

    ممنونم زیبا حضور شماست

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

مراقب قضاوتها و نوشته هاوگفته های خود باشیم

 

ﻗﻠﻤﯽ ﺍﺯ ﻗﻠﻤﺪﺍﻥ ﻗﺎﺿﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩ
ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺁﻧﺠﺎ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺷﺖ ﮔﻔﺖ :
ﺟﻨﺎﺏ ﻗﺎﺿﯽ ﮐﻠﻨﮓ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭﯾﺪ
ﻗﺎﺿﯽ ﺧﺸﻤﮕﯿﻦ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ :
ﻣﺮﺩﮎ ﺍﯾﻦ ﻗﻠﻢ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﮐﻠﻨﮓ
ﺗﻮ ﻫﻨﻮﺯ ﮐﻠﻨﮓ ﻭ ﻗﻠﻢ ﺭﺍ
ﺍﺯ ﻫﻢ ﺑﺎﺯ ﻧﺸﻨﺎﺳﯽ ؟!
ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ :
ﻫﺮ ﭼﻪ ﻫﺴﺖ ﺑﺎﺷﺪ ، ﺗﻮ ﺧﺎﻧﻪ ی ﻣﺮﺍ
ﺑﺎ ﺁﻥ ﻭﯾﺮﺍﻥ ﮐﺮﺩﯼ ..

  • (مراقب قضاوتها،نوشته ها وگفته هاي خود باشيم )

“عبيد زاكاني”

  • نظر از: فاطمه مهراندوز
    1395/12/25 @ 07:20:53 ب.ظ

     

    سلام علیکم
    با آرزوی موفقیت روز افزون شما ،عالی بود

    یاعلی مدد

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

خدایا همه کارهایت درست است

آیَتُ الله مُجْتَهِدےٖ تِهْرَانےٖ(ره):

?روزی مردی زیر سایه درخت گردویی نشست تا خستگی در کند در این
موقع چشمش به کدوتنبل هایی که آن طرف سبز شده بودند افتاد و گفت:”
خدایا! همه کارهایت عجیب و غریب است ! کدوی به این بزرگی را روی
بوته ای به این کوچکی می رویانی و گردوهای به این کوچکی را روی
درخت به این بزرگی !” همین که حرفش تمام شد گردویی از درخت بر
سرش افتاد . مرد بلافاصله از جاجست و به آسمان نظر انداخت و گفت :”
خدایا!خطایم را ببخشای! دیگر در کارت دخالت نمیکنم چون هیچ معلوم نبود
اگر روی این درخت به جای گردو ، کدو تنبل رویانده بودی الان چه بلایی بر
سر من آمده بود .”

˝آیت الله مجتهدی تهرانے(ره)˝

 

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

خداوندا...


خداوندا (❤️)


اگر در کار تو چون و چرا کردم

خطا کردم!


وگر در ناامیدی تکیه

جز بر کبریا کردم،

خطا کردم!


حلالم کن، خطا کردم .


اگر اسمی به جز اسم تو آمد بر زبانم
من پشیمانم،


وگر در نیک روزی غفلت از شکر و دعا کردم،
خطا کردم!


اگر لغزیده گاهی ذره‌ای پایم،
ببخشایم،


وگر از فرش زیرم اندکی پا را فرا کردم،
خطا کردم!


نفهمیدم که عشق اول و آخر تویی،
عشق آفرینا ،
من خطا کردم! …

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

❌⛔️ بوی بد زناکار در قیامت ⛔️❌

 

? امیر المؤمنین علیه السلام درباره بوی گند گناه زنا فرمودند: هنگامی که روز قیامت فرا برسد، خداوند باد بدبویی را به وزیدن مےاندازد که از بوی آن اهل محشر ناراحت مےشوند، تا آنجا که این باد مےخواهد نفس مردم را بگیرد. در این هنگام منادی صدا می زند: آیا می دانید بویی که شما را اذیت کرد، بوی چیست؟

 

? مردم می گویند: خیر. همین قدر می دانیم که خیلی اذیت شدیم، به حدی که بیش از این امکان نداشت.

 

? به آنان می گویند: این بوی زناکاران است که زنا کرده و بی توبه از دنیا رفتند. آن ها را لعنت کنید که لعنت خدا بر آنان باد. و در صحرای محشر کسی نمی ماند، مگر این که می گوید: خدایا زناکاران را لعنت کن.

____________________________________________

? ثواب الأعمال و عقاب الأعمال/ ترجمه بندرریگی، ص: ۵۶۵

____________________________________________

✨خوشبو کردن خود با استغفار ✨


 شیخ طوسی در کتاب امالی از امیرمومنان علی علیه السلام نقل می کند که پیامبر صلےالله علیه وآله فرمودند:

«تعطروا بالاستغفارلاتفضحنکم روائح الذنوب؛»

? خودتان را با استغفار خوش بو و معطر گردانید تا بوی گناه شما را رسوا و مفتضح نگرداند.

____________________________________________

? الامالی الشیخ الطوسی، ج۱، ص۳۸۲

____________________________________________

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

نکته ای باریک تر از مو


نکته ای باریک تر از مو

مرحوم شیخ رجبعلی خیاط می گوید: روز برای انجام کاری روانه ی بازار شدم. اندیشه ی ارتکاب گناهی در مغزم گذشت . ولی بلافاصله منصرف شدم و استغفار کردم. در ادامه راه، شتر هایی که از بیرون شهر هیزم می آوردند، قطار وار از کنارم گذشتند، ناگاه یکی از شتران لگدی به سوی من انداخت که اگر خود را کنار نکشیده بودم آسیب می دیدم


به مسجد رفتم و این پرسش در ذهنم من بود که این رویداد از چه امری سرچشمه گرفته است ؟ در عالم معنا به من گفتند: این نتیجه آن فکر گناهی است که کرده ای! گفتم : من که آن گناه را انجام ندادم. پاسخ آمد: لگد آن شتر هم به تو نخورد.

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

میزان صلوات در قیامت


? «میزان صلوات در قیامت» ?

 

✨حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند : روز قیامت ، من پیش میزان اعمال هستم ، یعنی که هر کس کفه سیئاتش (گناهانش) سنگین تر از کفه حسناتش (ثواب هایش) باشد ، من صلوات هایی را که برایم فرستاده می آورم و در کفه حسناتش می گذارم تا آن که کفه حسناتش سنگین تر گردد.

ثواب الاعمال و عقاب الاعمال - داستان های صلوات ص13

 

پ.ن:خانما موقع خونه تکونی ذکر فراموشتون نشه:))

 

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

تمثیل زیبا (حبه های زغال)


 حبه های زغال

حبه های زغال را اول کمی شعله می دهند و بعد در آتش گردان گذاشته و با شدت چرخانده و به حرکت در می آورند. حرکت هر چه بیشتر باشد نور و روشنایی هم بیشتر خواهد شد٬ و سرانجام هم شعله خواهد کشید اما اگر حرکت در کار نباشد همان شعله هم کم کم روبه خاموشی می گذارد. انسان ها هم همین طور هستند. یعنی خداوند ابتدا شعله ای از فطرت در نهادد آن ها قرار داده است ٬ حال اگر اهل حرکت و تلاش و کوشش باشند و به قول عرفا٬ اهل سیر و سلوک باشند٬ آن فطرت نیز فروغ بیشتری خواهد یافت و در حقیقت هر چه پیش روند موهبت و لطف حق را بیشتر نصیب می برند.
از این رو امام (ره) می فرمود:
« ناکرده سلوک موهبت یعنی چه»
یعنی تو که اهل تلاش و کوشش و سیر و سلوک نیستی چه توقعی داری که الطاف الهی را نصیب ببری؟

?کتاب سلوک باران – حجت الاسلام محمد رضا رنجبر

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

حکمت


‍ ‍ ‍ ‍ ?اَمیٖرَالْمؤمِنیٖن عَليٖ عَلَیْهِ السَّلٰام:

◆ صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ، وَ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ، وَ الاِحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوبِ.
وَ رُوِيَ اءَنَّهُ عَلَيهِ السَّلامُ قَالَ :
فِي الْعِبَارَةِ عَنْ هَذَا الْمَعْنَى اءَيْضا:
الْمَسْاءَلَةُ خَبْءُ الْعُيُوبِ.

✧✧سينه عاقل صندوقچه راز اوست
و خوشرويى دام دوستى است
و برد بارى ، گورگاه زشتيها.
و نيز روايت شده كه آن حضرت در بيان اين معنى فرموده است كه:
آشتى جويى ، سرپوش عيبهاست✧✧

__________________

حکمت_نهج‌البلاغه ۵

__________________

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.