موضوع: "مناسبت"

اول رجب


اولِ
 ماهِ رجب دنیایِ ما زیبا تر است

چونکه ماهِ دیگری پا میگذارد بر زمین

محمد قاسمی 

دستور العمل درباره ماه ولایت

🔸شهر مبارك  ولايت به شما روى آورده، ان شاءالله، از رجبيون بوده باشيد.

🔸كسانى كه مى خواهند مقامات ليالى قدر و شهرالله را ادراك كنند، از ابتداى شهر ولايت، كه ماه_رجب است، خودشان را آماده مى كنند، بعد از شهر ولايت، شهر رسول الله است و بعد از آن شهرالله است،غرض از اول ماه_رجب، رجبيون اهل ولايت، كسانى كه مى خواهند ادراك شهرالله كنند، خودشان را مواظب و مراقبند كه عمده آن است كه اين حقايق در آدم تحقق يابد.

🔸اينها كه مى خوانيم عرفان نظرى است. خواندن درس طب چيزى است، اما عملى اش چيز ديگر است. آن دانستن فرمول و قواعد و فراگرفتن حرفى است، و اجرا كردن در مقام عمل حرفى است ديگر. عرفان عملى ورزيده شدن و ورزش كردن و پياده كردن در متن ذات خود، و چشيدن و يافتن است، غير از عرفان نظرى كه آگاهى به مفاهيم اسماء و عبارات بوده و دانايى مفهومى است و غير از آن دارايى حقيقى است.

🔸خداوند، إن شاءالله، شما را مؤيد بدارد، جانى پيدا كنيد كه اگر كتاب و اصطلاح و الفاظ را كنار بگذاريد زبان حال شما اين بوده باشد:

🔹من آنچه خواندم همه از ياد من برفت

🔹الا حديث دوست كه تكرار مى كنم

🔸يك وجود قرآنى و يك انسان الهى شويد و بچشيد و بياييد و برسيد كه:

🔹ايام خوش آن بود كه با دوست به سر شد

🔹باقى همه بى حاصلى و بى خبرى بود

🔸اگر چنانچه اين كتابها و درس و بحث آدم را براى ابدش درست نسازد اين تلاشها بى فايده است. تأمل در ابد بفرماييد ابد، يعنى هستيم كه هستيم. داريم خودمان را در اين مقطع زمان و در اين نشأه، كه مزرعه است، براى ابد مى سازيم: «اقرء و ارق». خداوند، إن شاءالله، سر شما را به اسرار ولايت نورانى بفرمايد و ما هم در اين دعاى خير با شما شريك بوده باشيم.

شرح فارسی اسفار اربعه

علامه حسن زاده ی آملی

به روایت آه

راوی این داستان لبابه همسر حضرت عباس علیه السلام است.

وقتی همسرم عباس با لبخند از سخت گیری های مادرش در تربیت فرزندان می گفت و می گفت که مادرش نخستین مربی شمشیر زنی و تیراندازی او و برادرانش بوده نمی توانستم به خود بقبولانم که این فرشته مجسم و این تندیس بی نقض لطافت و زنانگی نسبتی با شمشیر و کمان داشته باشد . همواره صحبت های از این دست را روشی از جانب همسرم می دانستم که شاید می خواست میزان شناخت من از روحیه و عواطف مادرش را بسنجد .

امروز دربازار مدینه با دو زن مسافر از قبیله بنی کلاب ملاقات کردم . وقتی دانستند که من عروس فاطمه کلابیه(حضرت ام البنین) هستم با خوشحالی مرا در آغوش گرفتند و بعد از پرسیدن حال و نشانی منزل اولین سؤالشان مرا از فرط تعجب بر جا خشک کرد : 

هنوز هم شمشیر می بنده؟!

شمشیر ؟؟؟! نه!

پس برادرش درست می گفت که بعد از ازدواج تغییر کرده.

یعنی می گوئید مادر همسرم جنگیدن می داند ؟!

از حیرت ؛ سادگی و نوع پرسشم به خنده افتادند. یکی از آنها به عذر خواهی از خنده بی اختیار و بی مقدمه شان ؛ روی مرا بوسید و گفت : شما دختران شهر چه قدر ساده اید ؟! قبیله ما ( بنی کلاب ) به جنگاوری و دلیری میان قبایل مشهور و معروف است و تقریبا تمام زنان قبیله نیز کما بیش با شمشیر زنی و تیراندازی و نیزه داری آشنایند اما فاطمه از نسل ملاعب الاسنه (به بازی گیرنده نیزه ها) است و خانواده اش نه فقط در میان قبیله ما و کل اعراب بلکه حتی در امپراتوری روم نیز معروف و مورد احترامند.

فاطمه(حضرت ام البنین) در شمشیر زنی و فنون جنگی به قدری ورزیده و آموزش دیده بود که حتی برادران و نزدیکانش تاب هماوردی و مقابله با او را نداشتند . بعد در حالی که می خندید ادامه داد : هیچ مردی جرأت و جسارت خواستگاری از او را نداشت.

به خواستگاران جسور و نام آور سایر قبایل هم جواب رد می داد . وقتی ما و خانواده اش از او می پرسیدیم که چرا ازدواج نمی کنی ؟!

می گفت : مردی نمی بینم. اگر مردی به خواستگاری ام بیاید ازدواج می کنم . 

من که انگار افسانه ای شیرین می شنیدم گویی یکباره از یاد بردم که این بخش ناشنیده ای از زندگی مادر همسرم است لذا با بی تابی پرسیدم خب ؛ بگویید آخر چه شد ؟!

خب معلوم است آخرش چه شد . وقتی عقیل به نمایندگی از طرف برادرش امیرالمومنین علی علیه السلام به خواستگاری فاطمه آمد ؛ او از فرط شادمانی و رضایت ؛ گریست و گفت : خدا را سپاس من به مرد راضی بودم ولی او مرد_مردان را نصیب من کرد.

بر گرفته از کتاب (ماه به روایت آه) به قلم ابوالفضل زرویی نصر آبادی

مادر







 جانم ام البنین …


نیستی زهرا ولی مانند زهرا مادری

خانه شیر خدا را خانه داره دیگری 




بعد زهرا بعد زینب از همه زنها سری

ای تمام مادران قربان تو نامادری




سالروز رحلت حضرت ام البنین ،زوجه الولی بر محبین حضرتش تسلیت باد.

یاران خرازی

۴۰سالگی انقلاب مبارک

می آییم...


کارگران حضرت زهرا (س) 

  تابستان 1363 كه در شاهرود هنگام آموزش سربازان در صحرا، با مادري به همراه دو دخترش برخورد كردم كه در حال درو كردن گندم‌هايشان بودند. فرمانده‌ي گروهان، ستوان آسيايي به من گفت: “مسلم بیا سربازان دو گروهان را جمع كنيم و برويم گندم‌هاي آن پيرزن را درو كنيم.”

به او گفتم: “چه بهتر از اين! شما برويد گروهان خود را بياوريد تا با آن پيرزن صحبت كنم." 

جلو رفتم، پس از سلام و خسته نباشيد گفتم: “مادر شما به همراه دخترانتان از مزرعه بيرون برويد تا به كمك سربازان گندم‌هايتان را درو كنيم. شما فقط محدوده‌ زمين خودتان را به ما نشان دهيد و ديگر كاري نداشته باشيد.” پيرزن پس از تشكر و قدرداني گفت: “پس من مي‌روم براي كارگران حضرت فاطمه‌ زهرا (سلام الله عليها) مقداري هندوانه بیاورم.”

ما از ساعت 9 الي 11/30 صبح توسط پانصد سرباز تمام گندم‌ها را درو كرديم. بعد از اتمام كار، سربازان مشغول خوردن هندوانه شدند. من هم از اين فرصت استفاده كردم و رفتم كنار پيرزن، به او گفتم: “مادر چرا صبح گفتید مي‌روم تا براي كارگران حضرت فاطمه(س) هندوانه بياورم! شما به چه منظور اين عبارت را استفاده كرديد؟ “

پیرزن گفت : “ديشب حضرت فاطمه‌ زهرا(سلام الله عليها) به خوابم آمد و گفت: “چرا كارگر نمي‌گيري تا گندمهايت را درو كند؟ ديگر از تو گذشته که اين كارهاي طاقت‌فرسا را انجام دهي.”

من هم به آن حضرت عرض كردم: “اي بانو تو كه مي‌داني تنها پسر و مرد خانواده ما به شهادت رسيده است و درآمدمان نيز كفاف هزينه كارگر را نمي‌دهد، پس مجبوريم خودمان اين كار را انجام دهيم.”

بانو فرمودند: “غصه نخور! فردا كارگران از راه خواهند رسيد.” بعد از اين جمله از خواب پريدم.

امروز هم كه شما اين پيشنهاد را داديد، فهميدم اين سربازان، همان كارگران حضرت مي‌باشند. پس وظيفه‌ي خود ديدم از آنها پذيرايي كنم.”

بعد از عنوان اين مطلب، ناخودآگاه قطرات اشك از چشمانم سرازير شد و گفتم: سلام بر تو اي دخت گرامي پيامبر (سلام الله عليها) فدايت شوم كه مارا به كارگري خودقابل دانستي.

—راوی: سرگرد مسلم جوادي ‌منش

- منبع: كتاب “نبردميمك”

نقش قرآن در زندگی فاطمه زهرا سلام الله علیها


«فاطمه، فاطمه است» این گویاترین عبارتی است که می توان برای توصیف ویژگی های شخصیتی حضرت زهرا (س) به کار برد. چرا که فاطمه بودن یک خاصیت منحصر به فرد است. اما وقتی این خاصیت شناسانده شود، روح تمام زنان و مادران، رنگی دیگر می گیرد. 

هر نویسنده ‏ای که در زمینه معارف فاطمی قلم به ‏دست گرفته است با توجّه به توان و علاقه‏ای که داشته به موضوع خاصّی از ویژگی‏ها و ابعاد شخصیت این الگوی کامل الهی پرداخته است.

از شخصیت فاطمه سخن گفتن بسیار دشوار است ، فاطمه یک زن بود، آنچنان که اسلام می‌خواهد. 

وی در همه ابعاد گوناگون “زن بودن” نمونه شده است.  

مظهر یک “دختر"، در برابر پدرش.  

مظهر یک “همسر"، در برابر شوهرش.  

مظهر یک “مادر” ، در برابر فرزندانش

 مظهر یک “زن مسئول"، در برابر زمانش و سرنوشت جامعه‌اش.  

فاطمه کوثر است همان گونه که در قرآن از او به این نام ذکر شده است. «کوثر» به معنای خیر کثیر و فراوان است و اگر بخواهیم از زندگانی سراسر نور او برای امروز خود توشه ای بگیریم باید به نقش قرآن در زندگی او توجه کنیم.  

اول تلاوت قرآن و انس با قرآن؛  

صدیقه طاهره(س) فرمودند:

سه چیز از دنیای شما محبوب من است: اوّل تلاوت قرآن، دوم نگاه کردن به چهره‌ی رسول‌الله و سوم انفاق در راه خدا.[1]

حضرت زهرا (س) با قرآن انسی همیشگی داشتند و آیاتش در همه حالات ورد زبانشان بود.

سلمان یار و یاور رسول خدا (ص) و علی (ع)می‌گوید: روزی داخل خانه‌ی زهرا (س) شدم دیدم در همان حالی که مشغول کار خود بود و جوها را آسیاب می‌کرد، قرآن می‌خواند.

دوم انس با قرآن تاثیرش در کلام حضرت زهرا (س) نمایان گردیده بود.  

ایشان در خطبه‌ی غرّا و بی‌نظیرش در دفاع از ولایت در مسجد مدینه 60 آیه به صورت نقل و تلمیح در نهایت دقت و زیبایی استفاده کرده است.

سوم تأثیر آیات قرآن در رفتار و زندگی آن حضرت است.  

تأثیر آیات قرآن در فاطمه (س) است که در همه حال انفاق می‌کند. از نابینا خودش را می‌پوشاند و به هنگام دعا برای همسایگان پیش از خود دعا می کند.

چهارم شهادت با قرآن و حشر با قرآن است.  

در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است: «فاطمه(س) در حال احتضار، به على(ع) چنین وصیّت کرد: بعد از مرگم؛ تو مرا غسل ده و تجهیز کن و بر من نماز بگزار و مرا در قبرم بگذار و خاک روى قبرم بریز و قبرم را تسویه کن و آن‌گاه در کنار سرم، مقابل صورتم بنشین و بسیار قرآن تلاوت کن؛

روح آزرده او پس از تحمل نود و پنج روز فراق پدر به سوی حق شتافت و پلک هایش را فروبست و چشم هایش را به سوی محبوبش که در انتظار او بود گشود و اینگونه علی تنها ماند با اندوه فراق او و غربت در مدینه و بچه هایی که در داغ مادر بی قراری می کردند. 

حسن مطلع این گفتار امید عنایات مادرانه اش  برای همه دوستداران و  محبین و شما ارادتمندان به ساحت مقدس ایشان است تا قرآنی شویم و قرآنی بمانیم.

موسسه آموزشی نور المجتبی (ع)

پیش تو ذلیلم

پیش تو ذلیلم به ضریحی که نداری

یک عمر دخیلم به ضریحی که نداری


حسن لطفی 

شعر فاطمیه

 
مداحی های محرم