موضوع: "محرم"

وهب کیست؟

وهب بن عبدالله کلبی یکی از شهدای غیربنی هاشم کربلا:

وهب و همسر و مادرش نصرانی بودند و در راه کربلا در ثعلبیه به دست امام حسین علیه السلام مسلمان شدند.

اوجوانی زیبا روی، نیک خوی،  پرهیزکار، مؤمن و شجاع کوفی بود.

وی که در روز عاشورا بیست و پنج سال داشت و از دامادیش هفده روز می‌گذشت،  پس از بریر یا، عمرو بن مطاع  به میدان رفت و با بردباری در برابر مشکلات، جنگ نیکو و نمایانی کرد.

سپس به سوی مادرقمر و همسرش هانیه  که با او در کربلا بودند بازگشت و به مادرش گفت: آیا از من راضی شدی؟ گفت: من از تو خشنود نمی ‌شوم مگر آنکه پیش روی حسین علیه السلام کشته شوی. همسرش به او گفت: تو را به خدا سوگند مرا به فراقت مبتلا مکن و دلم را به درد نیاور.

مادرش گفت: فرزندم! از تقاضای همسرت روی گردان و به میدان برو و در رکاب فرزند دختر پیامبرت بجنگ تا از شفاعت جدّش در روز قیامت بهره‌مند شوی.وهب به میدان بازگشت نوزده سوار و دوازده پیاده را به هلاکت رساند

هنگامی که دو دستش قطع شد همسرش عمودی به دست گرفت و به سوی او آمد و گفت: پدر و مادرم به فدایت، در راه یاری پاکانِ حرم رسول خدا بجنگ! وهب می‌خواست او را به خیمه برگرداند ولی همسرش گفت: هرگز مراجعت نمی‌کنم مگر این که همراهت کشته شوم.

امام حسین علیه السلام فرمود: جُزیُتْم مِنْ أَهْلِ بیتٍ خیراً إرْجعی إلی النساء یرحمک اللّه

از اهل بیت من جزای خیر بهره شما باد. خدا تو را رحمت کند به سوی زن‌ها برگرد.

همسر وهب مراجعت کرد ولی وهب در میدان ماند تا به فیض شهادت نایل گشت ،سرانجام پس از آنکه هفتاد زخم بر وی وارد شد سرش را بریدند و نزد مادرش انداختند. مادر، خون از چهره‌اش پاک می‌کرد و می‌گفت: «ستایش مخصوص خدایی است که رویم را سفید و چشمانم را به شهادت فرزندم در رکاب امام علیه السلام روشن کرد … گواهی می‌دهم که یهود و نصاری و مجوس در کلیسا و آتش خانه‌ های خود از شما بهترند.»

آنگاه سر را به سوی سپاه یزید انداخت که به یکی‌ از سپاهیان یزید اصابت کرد وبه هلاکت رسید

غلام شمر به فرمان او، مادر وهب را به شهادت رساند.

عزاداری امام حسین علیه السلام

توصيه هاي مرحوم استاد فاطمي نيا پيرامون اقامه عزاي سيدالشهداء امام حسين عليه السلام :

• خالصانه در مجالس عزاداري شركت كنيد. طوري باشيد كه غير از امام حسين (ع) چيزي نبينيد.

• با پاكي ظاهر و باطن به اين مجالس مشرف شويد ؛ همانطور كه با وضوء وطهارت در اين جلسات شركت ميكنيم ، به وسيله استغفار ، طهارت باطني هم كسب كنيم.

•قبل از ورود به مراسم عزاي ابي عبدالله عليه السلام بگوييم: خدايا اگر در وجود من مانعي از كسب فيض ابي عبدالله عليه السلام هست، آن را برطرف بفرما.

•دهه محرم ، دهه تحول است ، جناب حرّ يك شخص است اما حرّ شدن يك جريان ميباشد. در اين دهه بايد متحول شويم.

خبر از تحرکات شیعیان

خبرهای محرمانه‌ای از تحرکات شیعیان در کوفه به گوش می‌رسد

به گزارش منابع آگاه در عربستان، پس از مرگ معاویه و به قدرت رسیدن یزید، حسین‌بن‌علی که در فشار برای بیعت با او بود، برای بیعت‌نکردن، از مدینه عازم مکه شده.

حسین که نوهٔ پیامبر است می‌گوید یزید فاسق و خلیفۀ خودخوانده است و برای همین قصد بیعت با او را ندارد. 

گزارش‌های رسیده نشان می‌دهد مردم کوفه که دل خوشی از حکومت معاویه نداشتند، فرصت را مغتنم شمرده و نامه‌هایی به حسین‌بن‌علی نوشته‌اند تا به کوفه رفته و خلافت را دست بگیرد.

گفته می‌شود حسین برای اطمینان از بیعت مردم کوفه، پسرعموی خود مسلم‌بن‌عقیل را به کوفه فرستاده.

بنابر اعلام منابع نزدیک به خاندان بنی‌هاشم، مسلم در نامه‌ای به حسین اعلام کرده که کوفیان بیعت کرده‌اند و آمادۀ ورود شما هستند. حال حسین با خانواده و خاندان خود عازم کوفه شده است.

فرصت استجابت دعا

فرصت استجابت دعا رو از دست ندیم

پیشنهاد برای محرم ، البته برای روز اول ماه محرم

 ریان بن شبیب نقل می‌کند که: من در روز اول محرم به حضور امام علی بن موسی الرضا علیه السّلام مشرف شدم. امام به من فرمود: آیا روزه هستی؟ گفتم: نه. 

فرمود: امروز همان روزی است که حضرت زکریا علیه السّلام دعا کرد و فرمود: «پروردگارا، از جانب خود، فرزندی پاک و پسندیده به من عطا کن، که تو شنونده دعایی.» خدا دعای او را مستجاب نمود و در آن هنگام که حضرت زکریا در محراب عبادت بود ملائکه به او گفتند: خداوند یحیی را به تو مژده می‌دهد. 

پس کسی که در این روز، روزه بگیرد و دعا کند خدا دعای او را مستجاب می‌کند همانطور که دعای حضرت زکریا را مستجاب نمود.

 

أمالی الصدوق المجلس ۲۷- ح۵، عیون أخبار الرضا ج ۱ ص ۲۹۹

مراسم عزاداری ماه محرم

▪️رحم الله من نادى واااحسيناه

▪️السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الارْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ 

اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ 

وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ 

وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ 

وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

«به مجلس عزای امام حسین سلام الله علیه خوش آمدید»

 لینک وررود به مراسم: 

https://ac.whc.ir/farhangimajazhttps://ac.whc.ir/farhangimajaz

شبهات محرم

⁉️آیا نماز ظهر عاشورا توسط امام حسین(ع) در میدان نبرد که خطر جانی بسیارداشت،‌عمل صحیحی بود؟

⁉️چرا مراسم عزاداری امام حسین(ع) پیش از شهادت ایشان (دهه اول محرم)صورت می‌گیرد؟

❇️پاسخ این پرسشها و سوالات بسیار دیگری در نرم افزار شبهات محرمی

لینک دانلود نرم افزار?

?http://cafebazaar.ir/app/?id=shobahat.sobolassalam.ir&ref=share

حفظ آبرو

نقل میکرد:

این قدر وضع مالیم به هم خورد که به زنم گفتم:زن بردار بریم نجف،الان عزادارا میان خونمون شلوغ میشه آه در بساط نداریم.

زنم بهم گفت: مرد حسابی ، تو تاجر این شهری، با این همه دبدبه و کبکبه، شب اول محرمی همه از نجف بلند میشن میان کربلا، ما از کربلا بلندشبم بریم نجف، بابا پول نداریم نمردیم که، خدا هست، امام حسین هست، درس میشه.

بهش گفتم: زن اگه امام حسینم بخواست کاری بکنه تا الان کرده بود

میگفت: هرچی به زنم گفتم بیا بریم توجه نکرد و حرف خودشو زد، فقط برای آخرین بار رفتم باهاش اتمام حجت کنم.

گفتم: زن اگه نیای بریم میانا، آبرومون میره ها. بازم گوش نکرد و کار خودشو کرد.

همینجوری که استرس داشتم و نمیتونستم یه جا بند بشم و هی خودمو میخوردم:

دیدم عصر شده، یه دفعه اولین دسته ی عزاداری آقا ابی عبدالله وارد خونه شدن.

رفتم پیش زنم، با عصبانیت بهش گفتم:

دیدی اومدن، دیدی آبرومون رفت، حالا خوبت شد؟

آبرومونو بردی حالا برو جواب بده…

بازم کار خودشو میکرد و به من توجهی نمیکرد.

تو همین لحظه دومین دسته اومدن، سومین دسته، چهارمین دسته، هی دسته های عزاداری امام حسین وارد خونه میشدن و هی من نگران تر…

اذان مغرب شد…

وایستادن نماز خوندن…

عشا رو که خوندن رفتم گفتم: ما امشب چیزی نپختیم، یه چیز ساده ای میل کنید مث نون و پنیرو هندونه ایشالله از فردا شروع میکنیم…

میگفت:

شام خوردن و رفتن حرم زیارت، نصف شب شد خوابیدن، تا خوابشون برد بلند شدم قبامو پوشیدم، عبامو انداختم، عرق چینمو سرکردم و نعلینمو پا.شال و کلا کردم برم نجف.

رفتم به زنم گفتم: زن این تو و این عزادارا و این امام حسین…

من دیگه تحمل موندن و آبروریزی ندارم…

میرم نجف و تو کربلا نمیمونم…

فقط تو کربلا یه کار دارم!

زنم گفت: چی کار؟

گفتم: الان میرم بین الحرمین، حرم حسینم نمیرم ، میرم حرم عباس…

به عباس میگم: برو به این داداشت بگو خیلی مشتی هستی، خیلی با مرامی، خوب آبروی این چن سالمونو حفظ کردی…? 

هرچی زنم گفت: بمون نرو…

منو تنها نزار. محل نذاشتم و از خونه زدم بیرون اومدم تو کوچه، باید دست راست برم حرم حسین گفتم نمیرم قهرم، پیچیدم برم حرم عباس تو راهم دیدم یه حجره بازه…

(قدیما تو بین الحرمین عرب ها حجره و دکان کاسبی داشتن)

خیلی تعجب کردم، گفتم:ساعت از نصف شبم گذشته، چطور میشه یه حجره باز باشه.

تو دلم گفتم این دیگه کیه که تا این موقع شب ول نکرده کاسبی رو؟!کنجکاو شدم بینم کیه.رفتم جلو دیدم آ سید حسینه…

آسید حسین استادم بوده و من اینجا تو همین حجره شاگردیه همین آسید حسینو میکردم…

خیلی خوشحال شدم.رفتم جلو

آسید حسین سلام علیکم جوابمو داد سلام علیکم.

گفتم : آسید حسین چی شده تا این موقع حجره موندی؟

بهم گفت: این چیزارو ول کن، روضه نداری امسال؟!

اشک تو چشام جمع شد و گفتم آسید حسین تو که وضع مارو میدونی تو کربلا ورشکست شدم یکی نیست حتی یه پول سیاهی برای روضه ی امام حسین بهم بده آسید حسین یه نگاهی بهم بهم انداخت گفت:

چی میخوای؟

گفتم: چیو چی میخوام؟

گفت:برای روضت چی لازمته؟

گفتم:برنج میخوام،شکر میخوام، چایی میخوام، گوشت میخوام، هیزم میخوام، سیب زمینی میخوام، پیازمیخوام.فلان و فلان و فلان میخوام …

بهم گفت: بیا بردار برو  گفتم: چیو بردارم برم؟ گفت:

همینایی که الان گفتی هرچه قدر میخوای ببر،

نگاه کردم تو دکانش دیدم پر از همه چیزاییه که میخوام…

گفتم: من پول ندارم آسید حسین

گفت: کی پول خواست از تو؟

سرم داد کشید مث همون روزای استادو شاگردی: بیا هرچی میخوای بار گاری کن بردار بروهمه چیو بار گاری زدیم تموم شد

گفتم: آ سید حسین، ممنونتم کمکم کردی نذاشتی آبروم بره…ولی من این همه بارو چطوری ببرم؟

اومد جلو تکیه داد به زنجیر آویزونه دم حجرش

روشو کرد طرف حرم حسین صدازد:عباس،اکبر،قاسم،عون،جعفر بیاین این بارارو ببرید

تو دلم گفتم: نگاه آسید حسین چقدر شاگرد گرفته، من یکی بودم شاگردشا…

تا این موقعم بیدارن شاگرداش…

خواستم برم خونه بهم گفت وایسا کارت دارم رفت از ته حجرش یه چیزی بیاره

وقتی اومد دیدم دوتا شمع دونی خوشگل سبز رنگ گذاشت به دستم گفت اینم هدیه ی مادرم فاطمه، برو یه گوشه از روضتو روشن کن. نفهمیدم منظورش از مادرش فاطمه چیه؟

اینقدر خوشحال بودم که گفتم حالا که که کارمون درست شد برم حرم آقا از آقا معذرت خواهی کنم…

بگیم آقا غلط کردیم نفهمیدیم. ببخشید، اما این دوتا شمعدونی تو دستام بود اذیتم میکرد.گفتم: میرم اینارو میدم به خانمم و بهشم میگم کارمون جورشده و برمیگردم حرم.

رسیدم سرکوچه دیدم گاری با بار جلو در گذاشته و زنم داره دورش میگرده و بال بال میزنه

رسیدم دم در خونه زنم بهم گفت: کجا ریش گرو گذاشتی؟

کجا نسیه آوردی؟

بهش گفتم: زن کارمون راه افتاده و درست شده،این شمعدونی هارو بگیر من برم از آقا معذرت خواهی کنم بعد که اومدم تعریف میکنم برات.

زنم گفت حالا از کی گرفتی اینارو؟

گفتم: از آسیدحسین.اون ایناروبهم داد.

زنم دادزد سرم که: مرد! ورشکست که شدی دیونه شدی؟

گفتم:چرا؟

گفت:آسیدحسین20ساله مرده

گفتم: زن به عباس قسم من الان بین الحرمین درحجره ی آ سید حسین بودم

باورش نشد. گفت صبر کن خودم بیام ببینم چی شده.؟

رفتیم بین الحرمین، تا به حجره ی آسید حسین رسیدیم دیدم در حجره ی آسید حسین خاک گرفته،عنکبوتا تار* *بستن.یه وقت یادم افتاد خودم آسید حسینو غسل دادم، خودم کفنش کردم، خودم خاکش کردم.

به زنم گفتم تو برو خونه

خودم اومدم تو حرم حسین چسبیدم به ضریح و گفتم آقا غلط کردم

برات کربلاتونو از دست حضرت عباس بگیرید

اَلسلٰامُ عَلَیْکََ یٰا اَبَا الْفَضْلِ الْعَبٰاس

تسلیت


◾️روز عاشورا این‌طور به هم تسلیت بگویید:

?أعْظَمَ اللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَأْرِهِ مَعَ وَلِيِّهِ‏ الْإِمَامِ الْمَهْدِيِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ 

?خداوند اجر ما را در مصیبت امام حسین علیه السلام زیاد گرداند و ما و شما را از خونخواهان او در رکاب حضرت مهدی علیه السلام قرار دهد.

مصباح المتهجد ج۲، ص۷۷۳

صبح حسینی

 چشمِ دِلم به سَمتِ حرم باز ميشود

 بايک سلام صبحِ من آغاز میشود

 پر مے كِشد دِلم به هوایِ طَوافِ تو

 وقتے كه لحظه،لحظه ىِ پرواز ميشود

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَین

وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ

وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْنِ

وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْن 

◾▪◾▪

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

عرض ارادت

​☆السلام علیک یااباعبدالله☆

♡ما گدای سرصبحیم وکرم میخواهیم

♡ازعنایات فراوان توکم میخواهیم

♡مستحقیم وزدریای پرازلطف شما

♡یک وجب جافقط ازکنج حرم میخواهیم

◇صبحم به نام شما

◇صلی‌الله‌علیک‌یا‌اباعبدالله‌الحسین