مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
دوشنبه 04/06/03
شکر حق ماه صفر رفت و بهاران آمد
باز از باغ وَلا صوت هَزاران آمد
عطر گلخنده لبها به مشام دلهاست
عاشقان! موسم لبخند امامان آمد
فرارسیدن ماه ربیع الاول ماه سرور و شادی مبارک باد
عزاداری های تان قبول، التماس دعا
یکشنبه 04/06/02
امام رضا علیهالسلام:
شما را توصیه میکنم به صبوری و در طلب روزی حلال بودن و صله ارحام و پیوند با اقوام و پرهیز کنید از دشمنی با مردم.
همانا ما اهلبيت به هركسی که با ما قطع رابطه کند، مىپيونديم و به كسى كه به ما بدى كند، نيكى مىكنيم. به خدا سوگند، فرجام نيک را، در اين مىبينيم.
•الكافي|ج۲|ص۴۸۸•
“یا امام رضـا” اگر بناست که لطف کسی به ما برسد …
خدا کند فقط از جانب شما برسد…
نخواه منت بیگانه بر سرم باشد…
خوش است خیر همیشه از آشنا برسد…
پنجشنبه 04/05/30
بگذار بگویند و بگویند و بگویند..
بگذار بِبُرند و بدوزند و بپوشند..
تو بخند، گوش بده، خیره بمان، هیچ مگو.
پویان گیلانی
پنجشنبه 04/05/30
بگذار بگویند و بگویند و بگویند..
بگذار بِبُرند و بدوزند و بپوشند..
تو بخند، گوش بده، خیره بمان، هیچ مگو.
پویان گیلانی
شنبه 04/04/07
مرثیه زیبا
ویژه دوم محرم
پرسید از قبیله كه این سرزمین كجاست
این سرزمین غمزده، در چشمم آشناست
این سرزمین كه بوی نی و نیزه میدهد
این سرزمین تشنه كه آبستن بلاست
گفتند: «طفّ» و «ماریه» و «شاطِیءُ الفُرات»
گفتند: «غاضریّه» و گفتند: «نینوا»ست
دستی كشید بر سر و بر یال ذوالجناح
آهسته زیر لب به خودش گفت: «كربلا»ست
طوفان وزید از وسط دشت، ناگهان
افتاد پرده، دید سرش روی نیزههاست
زخمیتر از مسیح، در آن روشنای خون
روی صلیب دید، سر از پیكرش جداست
طوفان وزید، قافله را بُرد با خودش
شمشیر بود و حنجره و دید در مناست
باران تیر بود كه میآمد از كمان
بر دوش باد دید كه پیراهنش رهاست
افتاد پرده، دید به تاراج آمده است
مردی كه فكرِ غارتِ انگشتر و عباست
برگشت اسب، از لب گودال قتلگاه
افتاد پرده، دید كه در آسمان، عزاست
شاعر؛ مریم سقلاطونی
دوشنبه 04/02/01
هر گاه که یکی از بندگان گنهکارِ پریشانروزگار، دست اِنابت به امید اِجابت به درگاه حق جلَّ و علا بردارد، ایزد تعالی در وی نظر نکند. بازش بخواند باز اِعراض کند. بازش به تضرّع و زاری بخواند؛ حق سبحانه و تعالی فرماید:
یا ملائکتی قَد استَحْیَیتُ مِن عبدی و لَیس لَهُ غَیری فَقد غَفَرتُ لَهُ
دعوتش را اجابت کردم و حاجتش برآوردم که از بسیاریِ دعا و زاریِ بنده همی شرم دارم.
کَرَم بین و لطف خداوندگار
گُنه بنده کردهست و او شرمسار
روز سعدی
دوشنبه 04/02/01
به جان زندهدلان سعدیا که ملک وجود/ نیرزد آن که وجودی ز خود بیازارند(غزل ۲۳)
سخنان حکیمانه از جناب سعدی ره
◇ به مناسبت روز بزرگداشت سعدی
*دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی/زنهار بدمکن که نکردست عاقلی(قصیده۵۹)
* هر که سخن نسنجد، از جوابش برنجد.(حکمت۸۴)
* هر که با بدان نشیند، اگر طبیعت ایشان را هم نگیرد، به طریقت ایشان متهم گردد.(حکمت۸۱)
* هر که با بدان نشیند، نیکی نبیند.(حکمت۳۷)
* عالم ناپرهیزکار، کور مشعلهدار است.(حکمت۵)
* هر چه نپاید، دل بستگی را نشاید.(دیباچه گلستان)
* هر که بر زیردستان نبخشاید، به جور زبردستان گرفتار آید.(حکمت۹۸)
* ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.(حکایت۳)
* هر که خیانت ورزد، پشتش در حساب بلرزد.(حکایت۱۶)
* خانه دوستان بروب و درِ دشمنان مکوب.(حکایت۱۴)
* ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی(غزل۶۱۳)