مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
جمعه 96/03/12
»چه احساسی نسبت به ماه رمضان داشته باشیم؟
باید از تعبیر «ضیافت» متوجه برخی وجوه صعوبت و سختی ماه رمضان شده باشیم. چون انسان در ضیافت، هرچند پُر موهبت هم باشد، نمیتواند به راحتی خانۀ خودش باشد و به دلیل مؤدب بودن، نسبت به وقتی که در خانۀ خودش هست معذّبتر است. آدم در مهمانی هرچه هم به او خوش بگذرد نمیتواند هر رفتاری که دلش میخواهد انجام دهد و بسته به درجۀ اهمیت و ابهّت مهمانی، بیش از آنکه به فکر راحتی خود باشد در اندیشۀ بهره_برداری است.
وقتی رسول خدا(ص) به جابر بن عبدالله دربارۀ برکات فراوان ماه رمضان همراه با شروط و آداب آن نکاتی میفرمایند، جابر از ثمرات و وعدههای شیرین ماه رمضان خوشحال میشود و میگوید: «یا رسولالله! چه کلام زیبایی فرمودی!» ولی رسول خدا(ص) میفرمایند:
«ای جابر! ولی چقدر این شروط سخت است!»
(کافی، ج4، ص87)
در واقع به سختیهای رعایت آداب رمضان تصریح میفرمایند و میخواهند توجه جابر را به حساسیت و اهمیت رمضان جلب کنند. واضح است که رسول خدا(ص) از پیروان خوب خود میخواهند که پیش از آنکه در لذت بردن از برکات رمضان غرق شوند، نگران دقت در رعایت آداب رمضان شوند.
حجت الاسلام پناهیان
شنبه 96/02/30
بدان که تو هستی و نمیمیری. این بدن تو است که می میرد، تو خودت هستی همچنان حی و زنده
حساب کار خودت را بکن که برای زندگی آخرتت چه تهیه دیدهای؟!
ببین برای این دو روزه دنیا که خودت میدانی ثباتی در آن نیست، چه کوششها و تقلّاهایی میکنی
اما برای آنجا که زندگی ابدی است، چه تهیه دیدهای؟
در آن جا زندگی انفرادی است، احتیاجات را خودت تنهایی باید رفع کنی باب کمک طلبیدن و همکاری مسدود است
حواست باشد
این جا آمدهای که برای آنجا تهیه ببینی. معصوم علیه السلام میفرماید دنیا دوباره تکرار نمیشود.
? منبع :عارف بزرگ آیت الله شاه آبادی استاد اخلاق حضرت امام (ره)
پنجشنبه 96/02/28
چرا علی علیه السلام در مقابل نیرنگهای معاویه به حیله و فریب متوسل نمیشدند؟ وضعیت انسان نیرنگباز در قیامت
عدهای میآمدند به علی علیه السلام میگفتند: تو چرا همان متدی را که معاویه به کار میبرد به کار نمیبری تا کارت پیش برود؟ تو به این فکر باش که کارت پیش برود، حالا هرچه شد؛ یک جا آدم باید پول قرض کند، از این بگیرد به آن بدهد؛ یک جا هم یک وعدهای میدهد، دروغ هم درآمد درآمد.
میتواند وعده بدهد بعد هم عمل نکند. بگذار کارت پیش برود، آن مهمتر است. تا جایی که برای بعضی توهم پیدا شد که شاید علی(ع) این راهها را بلد نیست، معاویه زیرک و زرنگ است، علی(ع) این زرنگیها را ندارد؛ که فرمود:
چرا اشتباه میکنید؟! به خدا قسم که معاویه از من داهیهتر و زیرکتر نیست. شما خیال میکنید من که غدر به کار نمیبرم راهش را بلد نیستم؟! او غدر و نیرنگ به کار میبرد و فسق و فجور میکند. اگر نبود که خدای متعال دوست نمیدارد غدّاری را، آن وقت میدیدید که داهیه کیست، من داهیه هستم یا معاویه؟
من چگونه در سیاست نیرنگ به کار ببرم در صورتی که میدانم غدر و نیرنگ و فریب، فسق و فجور است، و این فسق و فجورها در حد کفر است و در قیامت هر غدّاری با پرچمی محشور میگردد! ابداً من غدر به کار نمیبرم.
? استاد مطهری، سیری در سیرۀ نبوی، ص51 (با تلخیص)
چهارشنبه 96/02/27
چگونه فتنه را تشخیص داده واز فتنه های آینده در امان بمانیم؟
شما اوّل موظّف هستی خودت را حفظ کنی؛ باید مواظب خودت باشی؛اگر فتنه برپا شد، مواظب باش گول نخوری.
دیگران هم چنین وظیفهای دارند. اگر گول خوردند، خودشان برای خودشان جهنّم درست کردهاند.
اگر گول نخوردند، خودشان را نجات دادهاند.
ولی ما موظّف به حفظ خودمان هستیم. بعد هم اگر توانستیم، دیگران را آگاه و روشن کنیم، این وظیفهی دوم است.
مطمئن باشید هر چه علم مادی جلو برود و دینها ضعیف شود، فتنه بیشتر میشود…
این قاعدهی کلّی است.
لذا باید انتظار داشت از امثال این فتنهها زیاد پیش بیاید؛ چون همه بلدند، دلشان میخواهد، راه میافتند
و دشمن هم آنجا منتظر است که از داخل، افرادی راه بیفتند و اینها را تجهیز کند و به آنها امکانات بدهد تا نظامها را برگردانند و پایین بیاورند و نظامی را که به نفع آنهاست، برپا کنند.
بنابراین ما موظّفیم با یاد گرفتن مسائل دینی و پیاده کردن در خودمان، ایمان را تقویت کنیم.
وقتی هر فرقهی گمراهکنندهای ظاهر شد و حرفی زد که مغایر با دین و ارزشهای اسلامی بود،با مقایسهی آن با حرف دین، زود میفهمیم که این شخص، فتنهگر و انسان گمراهکنندهای است یا انسان سالمی است.
به راحتی تشخیص میدهیم…
اگر باز هم به تشخیص نرسیدید چشمتان به دهان و کلمات رهبر باشد،ایشان هرچه میگوید گوش کنید و عمل کنید،از فتنه محفوظ می مانید…
?از بیانات عالم و عارف بزرگ ربانی،آیت الله خوشوقت ره
چهارشنبه 96/02/27
✔یادی از مرحوم آیت الله مشکینی
خدا رحمت کند آقای مشکینی را.
یک بار قبل از انتخابات در خطبه هایش انتخابات را تشبیه می کرد به کربلا.
می فرمود:
✅صحنه انتخابات صحنه کربلا است.
✅کسی که در انتخابات شرکت نمی کند گویا دارد یزید را یاری می کند.
✅کسی که در انتخابات شرکت می کند ولی رای سفید می دهد انگار در کربلا است ولی تیر به سوی هدف خاصی نمی اندازد.
✅ کسی که به غیر صالح رای می دهد گویا دارد علیه امام حسین شمشیر می زند.
✅ کسی که می گردد و اصلح را انتخاب می کند گویا دارد از امام حسین دفاع می کند.
?رأی مسوولیت آور است.
?با دقت و بصیرت رأی دهیم.
پنجشنبه 96/02/21
آیَتُ الله مُجْتَهِدےٖ تِهْرَانے(ره):
از صبر و نماز کمک بخواهید
«یعنی هر وقت گرفتار شدید، دو رکعت نماز بخوانید، دستتان را بلند کنید و از خدا حاجت بخواهید.»
ما تنبل هستیم و حاجت نمےخواهیم، خدا وعده اجابت داده.
چهارشنبه 96/02/20
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نبايد توبههاى ناتمام را بىاثر بدانيم و از اينكه توبه را مىشكنيم نااميد نشويم و باز عزم را جزم كنيم و به درگاه واسعهاش باز آييم و توبه كنيم و چندان اين كار را تكرار كنيم تا إنشاءالله به توبه بىبازگشت و ناگسستنى نايل شويم.
منبع: هدانا برگرفته از استفتائات آیت الله العظمی مکارم شیرازی.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سه شنبه 96/02/19
ﺣﻀﺮﺕ ﺣﺠﺔ ﺍﻟﺎﺳﻠﺎﻡ فاﻃﻤﻰ ﻧﻴﺎ:
ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺻﺎﻟﺤﺎﻥ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩ: ﭘﻴﺮﺯﻧﻰ ﺁﻣﺪ ﺧﺪﻣﺖ ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﺭﺟﺐ ﻋﻠﻰ ﺧﻴﺎﻁ ﺗﻬﺮﺍﻧﻰ ﻛﻪ ﺍﻫﻞ ﻣﻜﺎﺷﻔﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺁﻗﺎ ﭘﺴﺮﻡ ﺟﻮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺮﻳﺾ ﺷﺪﻩ ﻫﺮﭼﻪ ﺣﻜﻴﻢ ﻭ ﺩﻭﺍ ﻛﺮﺩﻩﺍﻡ ﺑﻰ ﻓﺎﻳﺪﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻃﺒﺄ ﺟﻮﺍﺑﺶ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ؛ ﻳﻚ ﻓﻜﺮﻯ ﺑﻜﻨﻴﺪ.
ﺻﺎﺣﺒﺎﻥ ﻣﻜﺎﺷﻔﻪ ﻣﻰ ﺩﺍنند ﻛﻪ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﮔﺎﻫﻰ ﺣﺎﻝ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﻜﺎﺷﻔﻪ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮔﺎﻫﻰ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﺍﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻣﻜﺎﺷﻔﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺍﻳﻦ ﺍﺋﻤﻪ ﻣﻌﺼﻮﻣﻴﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﺭﺍﻳﻦ ﺣﺎﻝ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺑﻘﻴﻪ ﮔﺎﻫﻰ ﺳﻴﻤﺸﺎﻥ ﻭﺻﻞ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻭﮔﺎﻫﻰ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﺩ.
ﮔﻔﺖ:ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﺭﺟﺐ ﻋﻠﻰ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺳﺮﺣﺎﻝ ﺑﻮﺩ. ﺷﻴﺦ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﭘﺎﺋﻴﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻟﺤﻈﺎﺗﻰ ﺗﺎﻣﻞ ﻛﺮﺩ، ﺑﻌﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭘﺴﺮﺕ ﺳﻠﺎّﺥ ﺍﺳﺖ؟
ﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻪ. ﺷﻴﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺧﻮﺏ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﺩ.
ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﺨﺎﻃﺮﺍﻳﻨﻜﻪ ﮔﻮﺳﺎﻟﻪ ﺍﻯ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﻯ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻛﺸﺘﻪ.
و ﭘﺴﺮ ﺷﻤﺎ ﺩﻭ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﻴﺴﺖ، ﺩﻝ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﺁﻧﻬﻢ ﺩﻝ ﻳﻚ ﺣﻴﻮﺍﻧﻰ ﻭ ﺁﻧﻬﻢ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺁﻩ ﻛﺸﻴﺪﻩ ﻭ ﻣﻴﻤﺮﺩ.
ﻣﺎﺩﺭ ﺟﻮﺍﻥ ﮔﻔﺖ: ﺁﺷﻴﺦ ﻳﻚ ﻛﺎﺭ ﺑﻜﻦ ﭘﺴﺮﻡ ﻧﻤﻴﺮﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﺮﺩ.
ﺁﺷﻴﺦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺁﺧﻪ ﻣﻦ ﭼﻪ ﻛﺎﺭﻛﻨﻢ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻛﻪ ﻧﻴﺴﺖ. ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺩﻝ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻩ ﻭ ﺁﻩ ﺁﻥ ﺣﻴﻮﺍﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ …ﻭ ﺑﻌﺪ ﺁﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﻫﻢ ﻣﺮﺩ.
ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ ﺍﻳﻦ ﺩﻝ ﻳﻚ ﺣﻴﻮﺍﻧﻰ ﺭﺍ ﺳﻮﺯﺍﻧﻴﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﺗﻮ ﺩﻝ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﺷﺮﻑ ﻛﺎﺋﻨﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﻣﻰ ﺭﻧﺠﺎﻧﻰ ﻭﺑﺪﺭﺩ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﻯ، ﻭﺍﻯ ﺑﺤﺎﻝ ﺁﻥ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺩﻝ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﻨﺪ، ﺟﻮﺍﺏ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺪﻫﻨﺪ. ﺍﻯ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺷﻴﺪ.
از بیانات استاد عارف اخلاق، آیت الله فاطمی نیا
دوشنبه 96/02/18
حجت الاسلام استاد فاطمي نيا:
شبهايي كه مرحوم حاج شيخ رجبعلي خياط جلسه ميرفتند، مامور بردن و اوردن ايشان اقاي صنوبري بودند.
يك روز آماده ميشود كه حاج شيخ را به جلسه ببرد، خانم ايشان از بچه اش ناراحت ميشود و يك دفعه به صورتي كه بچه غافل بوده به پشت او ميزند ؛ تا اين ضربه را ميزند ، كمر خودش خميده شده و به شدت شروع ميكند به درد گرفتن!
آقاي صنوبري كه همسرش را در اين وضعيت ميبيند، ميگويد: من ميخواهم بروم دنبال حاج شيخ ، تو هم سوار شو تا سر راه به درمانگاهي برويم؛ رفتند آقاشيخ رجبعلي را سوار كردند ، اقاي صنوبري به جناب شيخ گفتند : ميخواهم همسرم را دكتر ببرم ، براي ايشان دعا كنيد!
حاج شيخ بلافاصله فرمودند : دكتر لازم نيست ! بچه را آنطور نميزنند! برايش چيزي بخريد و خوشحالش كنيد ، مشكل حل ميشود!
آقاي صنوبري نقل كرد براي بچه اسباب بازي خريديم و به محض اينكه به او داديم و خوشحال شد ، درد همسرم كه بسيار شديد بود برطرف شد.
یکشنبه 96/02/17
=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=
داود نبى(ع) و كسب روزى
=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=
حجت الاسلام والمسلمین شیخ حسین انصاریان درباره وسایل هدایت میگوید به داود(ع) خطاب رسید: خیلى دوستت دارم، ولى در زندگى تو یك نقطه هست كه آن را دوست ندارم. عرض كرد: مولاى من! آن نقطه چیست؟
خطاب رسید: زندگىات از پول بیتالمال اداره مىشود، بر تو كه پیغمبرم هستى نمىپسندم. دولت و حكومت و ارتش باید باشد، اما تو یك كلاس دیگرى دارى. گریه كرد، گفت: محبوب من! من از فردا دیگر از بیتالمال مصرف نمىكنم، اما به این مردم خدمت مىكنم.
قرآن مجید مىگوید: از همان وقت به آهن گفتم وقتى در دست داود مىروى، نرم شو.
آهن در دست او عین خمیر نرم بود، هر شكلى كه مىخواست به آن مىداد.
=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=
زنبیلبافى سلیمان(ع) براى امرار معاش
=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=
حضرت سلیمان(ع) هم همین طور، این مسأله را از پدرش دیده بود. خدا یك سلطنتى به او داد كه به هیچ كس آن سلطنت را به آن شكل و كیفیت نداده است، جن و پرندهها و انسانها و باد برایش كار مىكردند.
خودش چطورى زندگىاش را اداره مىكرد؟ خودش براى خرج خود و زن و بچهاش ساعتى را گذاشته بود، زنبیل بافى مىكرد، مىفروخت و با همان زندگى خودش را اداره مىكرد. براى نمازش هم در مسجدهاى بیتالمقدس مىرفت و جاهایى كه مردم او را نشناسند، در آن صفهایى مىنشست كه آستین پارهها مىنشستند. آن وقت وقتى حالش را مىدیدند، در دل مىگفتند: این عجب موجودى است، بپرسیم كیست؟ خانهاش كجا است؟ با او ارتباطى برقرار كنیم؟ چراغ هم كه در مسجدها نبود. آقا جان! اسم خود را ممكن است بفرمایید؟ اشك سلیمان مىریخت و مىگفت: « مسكینٌ مع المساكین » یعنی كسى نیستم، من هم افتادهاى از طایفه افتادگان هستم.
=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=
هر چه گرفتارى قلب ما در این دنیا بیشتر باشد، مرگ و دل كندن ما از این دنیا سختتر خواهد بود. راحت زندگى كنیم كه بتوانیم راحت به خدا برسیم، و با ملكوت پیوند بخوریم.
=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=•=