موضوع: "حرف دل"

آرامش

اگردر درونت صلح وآرامش برقرار باشد آنرا دردیگران نیز می یابی

اگرذهنت آشفته باشد آشفتگی در اطرافت موج خواهد زد

آرامش را درون خودبیاب آنگاه می بینی چگونه به بیرون منعکس میگردد.

 

پاییززیبا

حتی اگر پاییز باشه

آخر عمرِ برگا باشه

همه جا بارون باشه

هوا هوایِ غم باشه

همه جا زرد و نارنجی باشه

یه نمه هم سرما باشه

باز نو شدن پیدا میشه

باز امید پیدا میشه

جوانه ای سبز میشه

زندگی زیبا میشه 

طرح لبخند زده میشه

دنیا زیرورو میشه

دلتنگی


شده دلتنگ شوی؟غم به جهانت برسد؟

گره ات کور شود؛غم به روانت برسد؟

علیرضا آذر

گفتگوباحضرت دوست

خــــــــدای مــن 

گُم شده ام در هزار راه های بیراهـــــــه

یاد حرف استادم بخیر که میگفتن :

اگر سر جلسه ی امتحان بگویم پنج دقیقه وقت دارین چه میکنید ؟

تمـــــام سعیتونُ برای نمره گرفتن میگزارین؟یا با بند کفشتون بازی میکنید ؟

شرح حال من است انگار  گویی به بند کفشی ســـــرگرمم ….

هـمان بـازیـچـه هـای دنــیـا …

مرا در صـــــراط مستقیمت قرار بده

تا کــــــــی سرگردانی…

تا کــــــــی غـــــفلت….

مرا از آرامشت پر کن…

………………………………………….

خداجونم دلم گرفته می‌دونم که می‌دونی چرا ولی چراتموم نمیشه؟!

مثل باران باش


مهربانی
را بکار …بالای هرزمینی و زیر هر آسمانی …

واگرجای دانه ای که کاشتی فراموش کردی

روزی باران جایشان رابه تونشان خواهدداد

هرچه به دنیا بدهیم به ما باز می گرداند

دنیا محل انعکاس است ….

پس با آگاهی مراقبرفتار ، کلام و افکارمان باشیم .

مهربانی


ریـــــــشه هـای قـالی را تـا مـی کـنیمتـا سـالم بـماند ؛

 ولیریشه ی زندگی یکدیگر را با تبر نامهربانی قطع می کنیم ! و اسمش را مـــی گذاریمبـرخـورد مـنطقی !!

دل مـی شکنیمو اسمش می شود فهم وشعور !

چشمی را اشڪبار می کنیمو اسمش را می گذاریم حق !

غــــــافل از اینکه اگر در تمام این موارد فقط کمی صبوری کنیم ، دیگر مجــــبور نیستیم عذرخواهی کنیم . . .

ریشهٔ  زندگی انسانها را دریابیم و چون ریشه های قالی محترم بشماریم …

گـاهی مـتـفاوت بـاش

بـخـشـش را از خـورشـیـد بـیـامـوز

√◄که ترازوئی ندارد

√سبک و سنگین نمی کند 

√جدا نمی سازد 

√و فرقی نمی گذارد

√به هـــــــمه از دم روشنایی می بخشد

  محبت را بی محاسبه پخش کن 

دروازه های قلبت رابه روی همه بگشا

 و باور داشته باشخدایی که در این نزدیکی ست،

بهترینها را برایت رقم زده است.

دلتنگی

کسی چه می داندمن امروز چند بار فرو ریختم!

چند بار دلتنگ شدم!

اتفاق خوب

گاهی پیش می آید که دلت یک اتفاق خوب می خواهد.اتفاقی که از روزمرگی نجاتت دهد.

اتفاقی که حالت را خوب کند.

حتی حاضری در هوای یخ زده ی زمستان پیاده قدم بزنی، به هوای اینکه آفتابی بتابد و تو را گرم کند.

نمی دانی چه می خواهی.

فقط می گویی منتظر یک اتفاق تازه هستی.

به ترنمی دلبسته می شوی و روزی هزاربار با گوش جان آن نوای موسیقی را می شنوی،

اما باز هم نمی دانی که چه می خواهی

آشفته و بی قرار هستی.

و باز هم نمی دانی که چه می خواهی.

من راز این بی قراری ات را می دانم.

دلت یک دوست می خواهد!

کسی را که فقط بشود با او چند کلام حرف زد.

شاید هم گاهی دلت یواشکی چیز بیشتری بخواهد.

شاید هم دلت به سرش زده باز عاشق شود!!!

شیما سبحانی

از کتاب: خیال بافی ها  

روزهای دور...


يه روزهايي هستند که … دورند و دورند ، خيلي دورند، اما بالاخره از راه مي رسند!

عرض ارادت

 

یک باره دلم گفت که بنویس کلامی
در وصف بلند مرتبه و شاه مقامی
دستی به روی سینه نهادم و نوشتم
از من به حسین بن علی عرض سلامی