مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
یکشنبه 95/08/02
ابوبصیر می گوید:روزی امام صادق (علیه السلام) به اصحابش فرمود:
⚜آیا شما را خبر ندهم به چیزی که خدا اعمال بندگانش را جز با آن قبول نمی کند؟
عرض کردند: آن چیست؟
فرمود:شهادت به یگانگی خدا و پیامبری محمد، اعتراف به دستورهای خدا، دوستی با ما، بیزاری از دشمنانمان، تسلیم در مقابل ائمه، پرهیزگاری، جدیت، آرامش و در انتظار قائم بودن.
سپس فرمود:برای ما دولتی است که هر وقت خدا بخواهد، تاسیس خواهد شد. هر کس می خواهد از یاران قائم ما باشد، باید در انتظار باشد، پرهیزگاری را شیوه خویش کند، به اخلاق نیک، آراسته گردد و در همان حال در انتظار قائم ما به سر برد.
√اگر چنین بود و پیش از قیام قائم، مرگش فرا رسید، به ثواب کسانی که قائم را درک می کننند، نائل خواهد گشت.
√ای شیعیان! بکوشید منتظر ظهور آن جناب باشید. ای گروهی که مورد توجه و رحمت خدا واقع شده اید، پیروزی گوارایتان باد!
الغیبه، نعمانی، ص200،ح16
یکشنبه 95/08/02
✍شهید ثانی به همراه کاروانی در حال سفر بود. در بین راه به جایی به نام رمله رسیدند. شهید خواست به مسجدی که معروف است به جامع ابیض برود، بخاطر زیارت کردن انبیایی که در آنجا مدفون هستند. پس دید که در، قفل است و در مسجد هیچ کسی نیست.
پس دستش را بر روی قفل گذاشت و کشید. به اعجاز الهی در باز شد. او داخل شد و در آنجا مشغول به نماز و دعا گردید و بخاطر توجّه وی بسوی خداوند متعال، متوجّه حرکت کاروان نشد و از قافله جا ماند.
????پس متوجّه شد که کاروان رفته و هیچ کسی از آنها نمانده است. نمی دانست چه کار باید بکند و در مورد رسیدن به آنها فکر می کرد، با توجّه به اینکه وسایل او نیز بار شتر بوده و همراه کاروان رفته است.
بنابراین شروع کرد پیاده به دنبال کاروان راه رفتن تا اینکه از پیاده راه رفتن خسته شد و به آنها نرسید و از دور هم آنها را ندید.
وقتی در آن وضعیّت سخت و دشوار گرفتار شده بود ناگهان مردی را دید که به طرف او می آمد، و آن مرد بر سوار استری بود. وقتی آن سوار به او رسید گفت: «پُشت سر من سوار شو.»
پس شهید ثانی را پشت خود سوار کرد و مثل برق در مدّت کوتاهی او را به کاروان رساند و او را از استر پیاده کرد و فرمود: «پیش دوستانت برو.» و او وارد کاروان شد.
شهید می گوید: «در جستجوی آن بودم که در بین راه او را ببینم ولی اصلاً او را ندیدم و قبل از آن هم ندیده بودم.»
منبع : نجم الثاقب