مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
شنبه 99/03/24
از خواجه عبدالله انصاری پرسیدند:
عبادت چیست ؟
فرمود :عبادت خدمت کردن به خلق است…
پرسیدند : چگونه؟
گفت : اگر هر پیشه ای که به آن اشتغال داری رضای خدا و مردم را در نظر داشته باشی این نامش عبادت است
پرسیدند :پس نماز و روزه و خمس…این ها چه هستند؟
گفت : اینها اطاعت هستند که باید بنده برای نزدیک شدن به خدا انجامدهد تا انوار حق بگیرد
دوشنبه 99/03/19
زغال های خاموش را درکنار زغال های روشن میگذارند تا روشن شود،چون همنشینی اثردارد…
ماهم مثل همان زغال های خاموشیم٬اگرکنار افرادی روشن بشینیم که گرما وحرارت دارند٬ مابه طبع آنها نور وحرارت و گرما پیدا میکنیم.
پس همیشه آدمی را انتخاب کنید که به شما انرژی مثبت ببخشد.
“غرور “ هديه ى شيطان است
و “دوست داشتن “ هديه ى خداست ؛
و چه زشت و قبیح است وقتی
هديه ى شيطان را به رخ هم ميكشيم
و هديه ى خداوند را از يكديگر پنهان ميكنيم…
چهارشنبه 99/02/17
الهی یادم بده آنقدر مشغول عیبهای خودم باشم، که عیبهای دیگران را نبینم یادم بده اگر کسی را بد دیدم،قضاوتش نکنم،دعایش کنم
یادم بده، بدی دیدم ببخشم ولی بدی نکنم،چرا که نمیدانم بخشیده میشوم یا نه
یادم بده اگر دلم شکست ،نفرین نکنم ، دعا کنم ،اگر نتوانستم ، سکوت کنم
یادم بده اگر سخت بگیرم سخت میبینم
یادم بده به قضاوت کسی ننشینم چرا که در تاریکی همه شبیه به هم هستیم
یادم بده از آدمها خرده نگیرم ، اگر بد شدند،حتما جایی بدی دیدند
خدایا بدیها را از سر راهم در حال و آینده، بردار
توفیق بده خوب باشم و خوب بمانم
شکرت ای خدای بزرگ و مهربانم
سه شنبه 99/02/09
از شرایط زندگی امن، نگه داری اسرار است. هرچه اسرار بیشتر فاش گردد، مشکلات نیز افزون تر میشود. مؤمن به همان اندازه که در برابر راز دیگران مسئول است، اسرار خود را نیز باید پوشیده دارد و اجازه ندهد کسی از آنها آگاه شود.
امام علی علیه السلام میفرماید:
سِرُّک اَسیرُکَ فَإِنْ اَفْشَیْتَهُ صِرْتَ اَسِیرَهُ.
راز تو، اسیر تو است، ولی همین که آن را فاش کنی، تو اسیر آن خواهی شد.
امام صادق علیه السلام نیز میفرماید: «اِفْشاءُ السِّرِّ سُقُوطٌ؛ فاش ساختن راز، [در حکم] سقوط زندگی است».
گاه افشای راز مانع کام یابی و موفقیت انسان میشود؛ زیرا دشمنان و حسودان با آگاهی از اسرار وی میکوشند موانعی بر سر راهش ایجاد کنند و میان او و مقصودش فاصله اندازند.
امام علی علیه السلام میفرماید: «اَنْجَحُ الُأمُورِ ما اَحاطَ بِهِ الْکِتْمانُ؛ موفق ترین کارها آن است که پنهان بماند. » و نیز فرمود: «لا بَأْسَ بِاَنْ لا یُعْلَمَ سِرُّکَ؛ اشکالی ندارد که کسی از سرّ تو آگاه نباشد».
بنابراین، آگاه ساختن دیگران از هر پیشامد یا هر کار و برنامه ای که قصد انجام دادن آن را داریم، درست نیست و اعتماد به هر کسی اشتباه است؛
زیرا چه بسا که بعضی به ویژه دوستان از اسرار فرد سوءاستفاده کنند.
حضرت علی علیه السلام در جایی دیگر فرمود: اُبْذُلْ لِصَدِیقِکَ کُلَّ الْمَوَدَّةِ وَ لا تَبْذُلْ لَهُ کُلَّ الطُّمَأْنِینَةِ. همه محبت خود را نثار دوستت کن، ولی هرگز به وی اعتماد نکن!
دوشنبه 98/11/07
یه نفرمیگفت:پدربزرگم یه نیسان داشت که گفته میشد اولین نیسانیه که وارد ایران شده. با راست و دروغش کار ندارم،خیلی نیسانشو دوست داشت و روشم تعصب داشت و باهاش هم تو جاده کار میکرد .یادمه یه بار نشستم کنارش گفتم من هیچی نمی بینم اینقد که شیشه شکسته شده و خورد شده شما چجوری رانندگی میکنی؟ گفت به این خوبی دیده میشه چی رو نمی بینی؟گفتم چجوری این شکلی شد؟
گفت یه بار داشتم تو جاده رانندگی میکردم که یه تیکه سنگ کوچیک از ماشین کناری پرت شد اولش یه ترک کوچیک بود بعد کم کم بر اثر زمستون و تابستون و سرماگرما،بزرگ و بزرگ تر شد تا اینکه کل شیشه رو گرفت میگفت پدربزرگم حاضر نبود قبول کنه که ترک داره و تعمیرش کنه بس که دوسش داشت.
ما آدمام اینجوریم…عیبامونو قبول نمی کنیم،ایرادامونو نمی پذیریم و اصلاحش نمیکنیم تا اینکه بزرگ و بزرگ تر میشن…
میگفت اگه میخواید عاقبت پدربزرگمو بدونید،یکی از همون شب ها تو جاده بدلیل دید کم تصادف کرد و فوت کرد.
همین عیبامون باعث نابودیمون میشن…همینایی که نمی پذیریمشون!
پنجشنبه 98/09/21
دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی كار می كردند :كه یكی از آنها ازدواج كرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود . شب كه می شد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف می كردند یك روز برادر مجرد با خودش فكر كرد و گفت : (( درست نیست كه ما همه چیز را نصف كنیم . من مجرد هستم و خرجی ندارم ولی او خانواده بزرگی را اداره می كند )) بنابراین شب كه شد یك كیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت .در همین حال برادری كه ازدواج كرده بود با خودش فكر كرد و گفت:(( درست نیست كه ما همه چیزرا نصف كنیم.من سر و سامان گرفته ام ولی او هنوز ازدواج نكرده و باید آینده اش تأمین شود . )) بنابراین شب كه شد یك كیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت . سال ها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند كه چرا ذخیره گندمشان همیشه با یكدیگر مساوی است . تا آن كه در یك شب تاریك دو برادر در راه انبارها به یكدیگر برخوردند . آن ها مدتی به هم خیره شدند و سپس بی آن كه سخنی بر لب بیاورند كیسه هایشان را زمین گذاشتند و یكدیگر را در آغوش گرفتند.
خوبی هیچوقت در دنیا و آخرت از بین نمی رود… از “خوب” به “بد"رفتن به فاصله لذت پريدن از يک نهر باريک است اما براي برگشتن بايد از اقيانوس گذشت!
جمعه 98/09/01
پسر بچه ای بود که اخلاق خوبی نداشت و همه اطرافیان از این رفتار او خسته شده بودند روزی پدرش او را صدا کرد وگفت: پسر دلم می خواهد کاری برای من انجام بدهی پسر گفت:باشه
پدر اورا به اتاقی برد و جعبه میخی بدستش داد و گفت: پسرم از تو می خواهم که هر بار که عصبانی شدی میخی بر روی این دیوار بکوبی
روز اول پسر بچه 37 میخ به دیوار کوبید . طی چند هفته بعد ؛ همان طور که یاد می گرفت چگونه عصبانیتش را کنترل کند تعداد میخهای کوبیده شده به دیوار کمتر میشد .
او فهمید که کنترل عصبانیتش آسانتر از کوبیدن میخها بر دیوار است
به پدرش گفت و پدر نیز پیشنهاد داد هر روز که می تواند عصبانیتش را کنترل کند ؛ یکی از میخها را از دیوار بیرون آورد.
روزها گذشت و پسر ک بلاخره توانست به پدرش بگوید که تمام میخها را از دیوار بیرون آورده است .
پدر دست پسرک را گرفت و به کنار دیوار برد وگفت : پسرم تو کار خوبی انجام دادی اما به سوراخهای دیوار نگاه کن دیوار هر گز مثل گذشته نمی شود وقتی تودر هنگام عصبانیت حرفی را میزنی ؛ آن حرف ها هم چنینی آثاری را در دل کسانی که دلشونو شکستیم به جای می گذارند که متاسفانه جای بعضی از اونها هرگز با عذر خواهی پر نمیشه.
ما چطور هیچ تا حالا فکر کردیم چقدر ازاین میخها در دیوار دل دیگران فرو کردیم
بیایم از خدا بخواهیم که به ما انقدر مهربانی وگذشت بدهد تا هرگز در دیوار دل دیگران میخی فرو نکنیم .
سه شنبه 98/06/12
عاشورا آزمونی الهی بود که غربالگر سره از ناسره شد. آزمونی که اطاعت از امام زمانه را نشان داد و درجه تسلیم در برابر خواست و اراده خداوند را به بوته آزمایش گذاشت. مردودین این آزمون اشقیاء بودند و آنانکه پذیرفته شدند به خیر و سعادت ابدی رسیدند. بررسی وجوه شخصیتی هر یک از دو سپاه صالحین و اشقیاء کربلا واقعیت های بسیاری را برملا می کند و چراغ راهی است برای پیروان حقیقت و آیین پاکی که موجب سعادت دنیا و آخرت می شود.
ادب و حیاء به عنوان یکی از ارزش ها و سجایای اخلاقی همواره مورد تاکید بزرگان دین بوده است و در بیان حضرت علی علیه السلام ارزنده ترین ارثی که پدران برای فرزندان می گذارند ادب است.وجود چنین گوهر تابناکی موجب تغییر سرنوشت بسیاری شده است و آنها را از مسیر باطل به طریق حقیقت بازگردانده است.
حر بن یزید ریاحی از فرماندهان دلاوری بود که همه او را به شجاعت و جنگاوری می شناختند تا آنجا که هرگاه می خواستند از تهور و شجاعت کسی سخن بگویند حر را مثال می زدند.او که راه را بر امام سد کرده بود در حالی که فرمانده سپاه دشمن و در برابر امام بود نماز را به ایشان اقتدا می کرد و حب اهل بیت را در دل داشت.
هنگامی که او راه را بر امام بست و مانع حرکت ایشان شد امام حسین علیه السلام او را خطاب قرار داد و فرمودند مادرت به عزایت بنشیند، به دلیل حب و علاقه ای که به پیامبر و حضرت فاطمه زهرا علیهما السلام داشت سکوت کرد و ادب پیشه کرد و همین ادب مسیر رستگاری را برای او گشود.
آیا دادرسى نیست که براى رضاى خدا به داد ما برسد؟ آیا دفاعکنندهاى نیست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟
این خطابه امام لرزه ای بر وجود حر انداخت و راه توبه و بازگشت به سوی امام را برای او گشود همانگونه که حر در وصف حالش می گوید : به خدا سوگند خود را بر سر دو راهی بهشت و دوزخ می بینم و جز بهشت را انتخاب نمی کنم.
سبحان الله که ادب این گوهر ذی قیمت و حیاء سبب شد حر به یکباره از مسیر دوزخ بازگردد و راه سعادت و رستگاری را پیشه کند.
لا ایمان (دین) له لمن لا حیاء له
ایمان (دین) ندارد آنکه حیا ندارد
به نزد امام حسین علیه السلام توبه کنان بازگشت و امام نیز به او بشارت داد که خداوند توبه اش را پذیرفته است.
بار الها به سوى تو بازگشتم، توبهام را بپذیر که من دلهاى دوستان تو و فرزندان دختر پیغمبر تو را لرزاندم.
ادب و حیاء حر سبب شد به مسیر آزادگی باز گردد و همانگونه که اول نفری بود که راه را بر امام سد کرد از امام اذن خواست که اول کسی باشد که جانش را در راه او فدا می کند.
پس از آنکه سپاه خصم را موعظه کرد در برابر امام خویش جنگ نمایانی کرد و به شهادت رسید. هنگامی که پیکر او را نزد امام حسین علیه السلام آوردند، حضرت در حالی که با دست خود گرد و غبار صورت حر را پاک میکرد، فرموند: همچنان که مادرت تو را حرّ نامید، واقعاً تو در دنیا و آخرت آزاد هستی.
ادب، حیاء و شجاعت سه ویژگی اخلاقی حر بود که عاقبت به خیری او شد و توبه اش در درگاه باری تعالی پذیرفته شد.
خداوندا به سوی تو توبه می کنم از تمام گناهانی که کردم و ظلم هایی که در حق خود روا داشتم که تو مهربان و توبه پذیری.
گفت سر بالا کن ای مهمان ما
ما پی امداد تو بر خواستیم
خاک پای مادرم دستت گرفت
قطره بودی وصل بر دریا شدی
تو دگر تو نیستی تو ما شدی
نیستی در بین ما دیگر غریب
گر چه صد جرم عظیم آورده ای
غم مخور رو بر کریم آورده ای
مهدی احمدوند
جمعه 98/06/01
کشاورزي يک مزرعه بزرگ گندم داشت زمين حاصلخيزي که گندم آن زبانزد خاص و عام بود.هنگام برداشت محصول بود شبي از شبها روباهي وارد گندمزار شد و بخش کوچکي از مزرعه را لگدمال کرد و به پيرمرد کمي ضررزد.
پيرمردکينه روباه را به دل گرفت بعد از چند روز روباه را به دام انداخت و تصميم گرفت از حيوان انتقام بگيرد.
مقداري پوشال را به روغن آغشته کرده به دم روباه بست و آتش زد.
روباه شعله وردر مزرعه به اينطرف وآن طرف ميدويد وکشاورز بخت برگشته هم به دنبالش در اين تعقيب و گريز گندمزار به خاکستر تبديل شد.
وقتي کينه به دل گرفته ودر پي انتقام هستيم بايد بدانيم آتش اين انتقام دامن خودمان را هم خواهد گرفت بهتر است
ببخشيم وبگذريم …
پنجشنبه 98/05/17
تبعات پذیرش مسئولیت به ناحقامام صادق علیهالسلام:
هر که سه چیز را به “ناحق” بدست آورد، از سه چیز به حق محروم خواهد شد:
۱-هر که دنیا را به ناحق بخواهد، از آخرت حقیقتا محروم میگردد.
۲_ هر که به ناحق ریاست و قدرت و مسئولیتی را بگیرد، از اطاعت زیردستان، به حق محروم خواهد شد.
۳-هر که به ناحق مالی را بخواهد، از ماندگار بودن آن مال به حق محروم گردد.
منبع: تحفالعقول، ص۳۳۵
نکات حدیث
مصادیق به دست آوردن به ناحق مسئولیت چیست؟
۱_بدانی که توانایی و شایستگی مسئولیتی را نداری ولی آنرا بپذیری.
۲- با رانت و پارتی و روابط آنرا بدست بیاوری.
۳- با تخریب و دور زدن دیگران و با خالی کردن زیرپای دیگران، کرسی و جایگاه او را بگیری.
به فرزندانمان در قالب بازی و شادی آموزش دهیم از کودکی کاری را که شایستگی آنرا ندارند نپذیرند.