مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
دوشنبه 03/02/10
مکتب وجدان
دانش آموزی چنین حکایت می کند: ساعت امتحان درس دینی بود. تنبلی و سستی در درس خواندن کار دستم داده بود و اضطراب سراپای وجودم را فرا گرفته بود. چه کنم؟
هر لحظه فکری به ذهنم می آمد آخر تصمیم خود را گرفتم و از روشی که قبلاً نیز بارها استفاده کرده بودم، کمک گرفتم.
آری، کتاب بینش دینی را در کشوی میزی گذاشته و با ظرافت تمام آنرا طوری قرار دادم که نه کسی متوجه شود و نه به هنگام استفاده دچار مشکل شوم. لحظه ای احساس آرامش کردم. خانم معلم وارد کلاس شد و سؤالها را به ما داد و من آماده… اما ناگهان او همه بچه های کلاس را غافلگیر کرد. آهسته آهسته به سوی تخته سیاه رفت و بر روی آن آیه ای کوتاه از کتاب بزرگ آسمانی نوشت:
ان ربک لبالمرصاد فجر/ 14
به راستی خدای تو در کمین گنهکاران است
سپس رو به ما کرد و تنها یک کلام گفت: آخرین نفر ورقه های امتحان بچه ها را به دفتر بیاورد و به من تحویل بدهد) و آنگاه پیش چشمان مبهوت ما از کلاس خارج شد. او نگاه همواره ناظر خداوند را به یاد ما آورد و خود رفت، حالت عجیبی به من دست داد. در ورقه ام هیچ چیز ننوشتم، جز یک بیت شعر:
خوشا در مکتب وجدان نشستن
شدن صفر و زنامردی گسستن
پنجشنبه 03/02/06
جَانِبُوا الْکَذِبَ فَإِنَّهُ مُجَانِبٌ لِلاِْيمَانِ
از دروغ برکنار باشيد، که با ایمان فاصله دارد.
تعبير به «جَانِبُوا» نشان مى دهد که دروغ به قدرى خطرناک است که انسان بايد از آن فاصله بگيرد و به آن نزديک نشود; مبادا وسوسه ها او را به پرتگاه بکشاند.و تعبير به «مُجَانِبٌ لِلاِْيمَانِ» نشان مى دهد که دروغ نه تنها با ايمان سازگار نيست، بلکه بسيار با آن فاصله دارد. چرا که دروغگو معمولاً براى جلب منافع، يا دفع ضررها و يا هواى نفس، دروغ مى گويد; در حالى که انسان مؤمن مى داند همه چيز به دست خدا است و نيز مى داند هواپرستى نوعى بت پرستى است.
نهجالبلاغه خطبه 86
جمعه 03/01/31
مهارت مهم کاربردی
کسی که حسوده و از بین رفتن نعمت دیگری را آرزو کند در واقع به تقسیم کردن خداوند اعتراض میکنه.
خدا به هر کی چیزی میده و چیزی نمیده، تو اگر او را عادل میدونی باید به این تقسیم بندی راضی باشی و اعتراض نکنی.
حالا که فهمیدی حسادت چقدر بده، چطور خطرناکه میخوای مهارت معالجه شو بدونی؟
وقتی زیبایی، ثروت، قدرت، امکانات و…. یکی رو میبینی و اتوماتیک وار میخوای شروع کنی به خراب کردنش، دلت میخواد بدبختی شو ببینی اینجا بر خلاف خواست درونی ت رفتار کن
میخوای تخریبش کنی،
اذیتش کنی
توهینش کنی
تحقیرش کنی ،
درست ۱۸۰ درجه برعکس ش عمل کن
ازش تعریف کن
بهش محبت کن
تحسینش کن
اگر چه اولش این تعریف و تمجید و دل قلوه الکی و ساختگیه اما کم کم قلب ت واقعا مهربون میشه اگر هم نمیشه گوشش بگیر حالیش کن
و بهش بفهمان که این شخص بنده خداست و شاید خداوند تعالی چیزی در وجود اون شخص دیده که این چیزا را بهش داده.
به خدا دوستون دارم که میگم؛
حسینی لیلابی
پنجشنبه 03/01/09
شب زنده داری و این همه خوبی
امام علی علیه السلام:
قِيَامُ اللَّيْلِ مَصَحَّةٌ لِلْبَدَنِ وَ مَرْضَاةٌ لِلرَّبِّ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَعَرُّضٌ لِلرَّحْمَةِ وَ تَمَسُّكٌ بِأَخْلَاقِ النَّبِيِّينَ
ترجمه
شب زنده داری به نماز شب مایه تندرستی بدن، خشنودی پروردگار، موجب رحمت و تقیّد به اخلاق پسندیده پیامبران الهی است.
بحار الانوار، ج ۱۰، ص: ۹۰
از فرصت سحر های ماه مبارک رمضان استفاده کنیم.
سه شنبه 03/01/07
کریم آل طه
بخشش در دو شکل خود را نشان میدهد یکی بخشش مالی که با عبارت «کرم» به آن اشاره میشه و دیگری بخشش اخلاقی که شاید بتوان با واژه «مکارم» مورد اشاره قرار داد. و می توان به هر دو نوع از بخشش ، با عبارت«رفتار کریمانه»اشاره کرد.
امام حسن مجتبی(علیه السلام) که به درستی « کریم آل طه» نامیده میشه ،الگوی کامل برای هر دو نوع بخشش می باشند.
مورخان و در شرح زندگانى پرافتخار آن حضرت، بخشش های بى سابقه و احسان بسيار بزرگ و بى نظير ثبت كرده اند كه در تاريخچه زندگانى هيچ كدام از بزرگان به چشم نمی خورد و نشانه ديگرى از عظمت نفس و بى اعتنايى آن حضرت به مظاهر فريبنده دنيا است.
نوشته اند: حضرت امام حسن مجتبى(علیه السلام) در طول عمر خود، ۳ بار ثروت خود را به دو نيم تقسيم كرده و نصف آن را براى خود نگه داشت و نصف ديگر را در راه خدا بخشيد.
حسینی لیلابی
جمعه 02/09/24
✔️با کلام بیان کنید ، نه با رفتار
🔸همیشه دلخوری ها را…
🔸نگرانی ها را….
به موقع بگویید….
حرفهای خود را به یک دیگر با “کلام” مطرح کنید؛ نه با ” رفتار”
که از کلام همان برداشت می شود که شما می گویید؛ولی از رفتارتان هزاران برداشت….
قدر بدانید” داشتنها ” را
مهربان بودن مهمترین قسمت انسان بودن است.
جمعه 02/09/10
نکته جالب اخلاقی
عفو و گذشت جلو تسلسل ناهنجارى ها و كينه ورزى ها و خشونت و جنايت را مى گيرد، و در واقع نقطه پايانى بر آنها مى گذارد.
شنبه 02/08/20
پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله:
مَنِ اغْتابَ مُسْلِماً اَو مُسْلِمَةً لَمْ يَقْبَلِ اللهُ تَعالى صَلاتَهُ وَ لا صيامَهُ اَرْبَعينَ يَوْماً وَ لَيْلَةً اِلّا اَنْ يَغْفِرَ لَهُ صاحِبُهُ.
ترجمه
خداوند متعال تا چهل شبانه روز نماز و روزه غيبت كننده مرد و زن مسلمان را نمى پذيرد، مگر اين كه غيبت شونده او را ببخشد.
جامع الأخبار، ص 412، ح 1141
شنبه 02/08/06
داستان سیبزمینیهای بدبو
معلم یک کودکستان به بچههای کلاس گفت که میخواهد با آنها بازی کند. او به آنها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدمهایی که از آنها بدشان میآید، سیبزمینی بریزند و با خود به کودکستان بیاورند. فردا بچهها با کیسههای پلاستیکی به کودکستان آمدند. در کیسه بعضیها ۲ بعضیها ۳، و بعضیها ۵ سیب زمینی بود. معلم به بچهها گفت تا یک هفته هر کجا که میروند کیسه پلاستیکی را با خود ببرند.
روزها به همین ترتیب گذشت و کم کم بچهها شروع کردند به شکایت از بوی سیبزمینیهای گندیده. به علاوه، آنهایی که سیبزمینی بیشتری داشتند از حمل آن بار سنگین خسته شده بودند. پس از گذشت یک هفته بازی بالاخره تمام شد و بچهها راحت شدند. معلم از بچهها پرسید:«از اینکه یک هفته سیب زمینیها را با خود حمل میکردید چه احساسی داشتید؟»
بچهها از اینکه مجبور بودند، سیبزمینیهای بد بو و سنگین را همه جا با خود حمل کنند شکایت داشتند.
آنگاه معلم منظور اصلی خود را از این بازی، این چنین توضیح داد:
«کینه آدمهایی که در دل دارید و همه جا با خود میبرید نیز چنین حالتی دارد. بوی بد کینه و نفرت قلب شما را فاسد میکند و شما آن را همه جا همراه خود میبرید. حالا که شما بوی بد سیب زمینیها را فقط برای یک هفته نتوانستید تحمل کنید، پس چطور میخواهید بوی بد نفرت را برای تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟»
داستان سیبزمینیهای بدبو
معلم یک کودکستان به بچههای کلاس گفت که میخواهد با آنها بازی کند. او به آنها گفت که فردا هر کدام یک کیسه پلاستیکی بردارند و درون آن به تعداد آدمهایی که از آنها بدشان میآید، سیبزمینی بریزند و با خود به کودکستان بیاورند. فردا بچهها با کیسههای پلاستیکی به کودکستان آمدند. در کیسه بعضیها ۲ بعضیها ۳، و بعضیها ۵ سیب زمینی بود. معلم به بچهها گفت تا یک هفته هر کجا که میروند کیسه پلاستیکی را با خود ببرند.
روزها به همین ترتیب گذشت و کم کم بچهها شروع کردند به شکایت از بوی سیبزمینیهای گندیده. به علاوه، آنهایی که سیبزمینی بیشتری داشتند از حمل آن بار سنگین خسته شده بودند. پس از گذشت یک هفته بازی بالاخره تمام شد و بچهها راحت شدند. معلم از بچهها پرسید:«از اینکه یک هفته سیب زمینیها را با خود حمل میکردید چه احساسی داشتید؟»
بچهها از اینکه مجبور بودند، سیبزمینیهای بد بو و سنگین را همه جا با خود حمل کنند شکایت داشتند.
آنگاه معلم منظور اصلی خود را از این بازی، این چنین توضیح داد:
«کینه آدمهایی که در دل دارید و همه جا با خود میبرید نیز چنین حالتی دارد. بوی بد کینه و نفرت قلب شما را فاسد میکند و شما آن را همه جا همراه خود میبرید. حالا که شما بوی بد سیب زمینیها را فقط برای یک هفته نتوانستید تحمل کنید، پس چطور میخواهید بوی بد نفرت را برای تمام عمر در دل خود تحمل کنید؟»