مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.
منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.
الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
چهارشنبه 95/10/01
★★★★★★★★★★★★★★★★★★★
اول فصل زمستان
خداوندا !
تو را سپاس که دیدگان عمرم را یکبار دیگر به زمستانی سرد گشودی
تو را سپاس به خاطر زمستان وهمه فصلهایت
فصلی دیگر از عمرم را با یاد و نام تو آغاز میکنیم
یاریمان کن ای خالق بی همتا
★★★★★★★★★★★★★★★★★★★
چهارشنبه 95/10/01
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ ینْصُرْکمْ وَ یثَبِّتْ أَقْدامَکمْ
ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر خدا را یاری کنید، شما را یاری می کند و گام هایتان را استوار می سازد.
نکته و پیامها
انسان، موجودی محدود است و نصرت و یاری او از راه خدا نیز محدود؛ ولی خداوند بی نهایت است و نصرت او برخاسته از قدرت نامحدود.
حضرت علی علیه السلام می فرماید: اگر خدا را یاری کنید، خداوند شما را یاری می کند و گام های شما را استوار می سازد…خداوند از روی خواری و ناچاری از شما نصرت و یاری نمی خواهد…
او از شما یاری خواسته در حالی که خود عزیز و حکیم است و سپاهیان آسمان ها و زمین به فرمان او هستند. نصرت خواهی و استقراض الهی برای آن است که شما را بیازماید و بهترین عامل به نیکی ها را مشخص سازد.
منبع: تفسیر نور، ج 7، ص409
تفسير نمونه، ج17، ص443
سوره محمد، آیه 7
چهارشنبه 95/10/01
امـام علـی علیہ السلام:
✨«هـر ڪس به آن که لایق خوبے نیست خوبی کند، بہ خوبی و احسـان خود ستم کـرده است.»✨
میزان الحکمه، ج ۷،ص۳۱۱
سه شنبه 95/09/30
شب اول چله بزرگ یا شب یلدا که «بلندترین شب سال» بود هر دسته از خویشان و بستگان و همسایه ها در برنامه دورهمی حضور به هم می رساندند. شب یلدا بهانه ای برای دید و بازدید از خویشان و اقوام بود.
اقوام و خویشان و بزرگ ترها و کوچک ترها در برنامه شب نشینی در کنار سفره ای رنگین از آجیل و شیرینی و میوه و مخصوصا هندوانه و انار و خربزه به همراه شور و نشاط و شب زنده داری و گرفتن فال حافظ به تماشا می نشستند.
از جمله رسوم بسیار زیبا و پسندیده ایرانی در این شب که در اسلام نیز بسیار به آن سفارش شده، عیادت از سالمندان و بیماران است. ملاقات با خویشاوندان و دوستان و رسیدگی به احوال نیازمندان، به ویژه نیازمندان خویشاوند،
از جمله آداب پسندیده و نیکویی است که در پرتو دستورات جامع و کامل اسلام، مردمان شریف ایرانی در شب یلدا و دیگر شب های طولانی و بلند زمستان به آن اهتمام می ورزند.
سه شنبه 95/09/30
قسمت نهم
مهارت های رفتاری :
در جمعیت های بالاتر هم مهارت های بیشتری وجود دارد. مثلا اردو برای بچه ها خیلی خوب است، چون آن ها را در جمع قرار می دهد و ناخود آگاه این جمع انسان را به سمت جلو حرکت می دهد، حتی بزرگ تر ها هم اگر تنها به کوهنوردی بروند خسته می شوند ولی اگه دسته جمعی باشد خستگی کمتر و انگیزه حرکت بیشتر می شود.
بچه های تک زود احساس خستگی می کنند و اگر مهارتی هم باشد انگیزه انجام آن را ندارند.
حتی در خواستگاری رفتن مرسوم است که بزرگ تر ها می گويند، خواستگاری خانواده ای برویم که چند تا دختر داشته باشند چون کاری تر هستند و معتقدند بچه های تک، کمتر کار بلدند. اگر بچه آخر با بچه یکی به آخر فاصله سنی بالا داشته باشد نیز این حالت بوجود می آید و تک می افتد.
ولی اگر فاصله سنی بین فرزندان کم باشد فرزندان مهارت های بیشتر و آداب اجتماعی و ارتباطی بهتری را کسب می کنند.
استاد تراشیون
سه شنبه 95/09/30
قسمت هشتم
فراگیری مهارت های کمتر:
تک فرزند ها مهارت های کمتری را فرا می گیرند و یا دیرتر به آن می رسند. و اکثرا در نورم سن رشد خود قرار نمی گیرند. کودک در هر سنی باید کار ها و مهارت هایی را بتواند انجام دهد.
مثلا در سن چهار سالگی باید بتواند مسواک بزند، لباس خود را تعویض کند، چه برسد به راه رفتن و از پله بالا رفتن. حتی کارشناسان می گویند بايد بتواند دوچرخه سواری کند و دور بزند، دکمه هایش رابتواند ببندد و لباسهایش را بپوشد، ولی در خانواده های تک فرزند این مهارت ها دیرتر فرا گرفته می شود.
در خانواده های چند فرزند، فرزندان این مهارت ها را از همدیگر یاد می گیرند. اگر دقت کنیم رشد و یادگیری فرزند دوم سریع تر از فرزند اول است.
✨در خانواده های چند فرزند:
فرزندان از دیگران یاد می گیرند.
توجه پدر و مادر از یک نفر برداشته می شود و فرزند مجبور است کارهایش را خودش انجام دهد.
فرزندان در حضور بچه های دیگر تشویق به انجام کارهای خود می شوند و رقابت بین آن ها بوجود می آید مثل غذا خوردن و…
✨✨✨✨✨
استاد تراشیون
✨✨✨✨✨
یکشنبه 95/09/28
پیامبر(ص) فرمود:«کسی که پای مادرش را ببوسد؛مثل این است که آستانه کعبه را بوسیده است».
(گنجینه جواهر )
و نیز فرمود:«هر کس پیشانی مادر خود را ببوسد،از آتش جهنم محفوظ خواهد ماند».
(نهج الفصاحة)
در حدیث دیگری فرمود:«کسی که قبر والدین خود را در هر جمعه زیارت کند، گناهانش بخشیده می شود و از نیکوکاران نوشته شود.
(مستدرک الوسائل، ج 2)
یکشنبه 95/09/28
خانه را عوض کرده بودیم و از محله ی قدیمی رفته بودیم
به اجبار مدرسه ام را هم عوض کردم
یک هفته ای از شروع کلاس ها گذشته بود که به مدرسه ی جدید رفتم.
آن روز ها سوم راهنمایی بودم
جو عجیبی داشت آن مدرسه
انگار که تمام دانش آموزانش هر دقیقه یک رد بول* را سر می کشیدند.
قبل از آمدن معلم می زدند و می رقصیدند و دعوا میکردند
این داستان ادامه داشت تا سه شنبه زنگ دوم
زنگ تفریح که تمام شد وقتی همه برگشته بودند سر کلاس ، دیدم هیچکس از جایش تکان نمی خورد
انگار که تمام بچه های پر انرژی و شَر کلاس مومیایی شده اند
هیچ صدایی نبود به جز صدای یک کفش
در کلاس باز شد ، برای اولین بار دیدم که تمام کلاس برای یک معلم ایستادند
چشم هایم خیره به کتاب علوم بود که همیشه عاشقش بودم
کمتر از یک ساعت درس داد و بعد یکیاز بچه ها را صدا کرد تا برگه ها را پخش کند
چه برگه ای؟ برگه ی امتحان
هیچکس جرات اعتراض نداشت
امتحان از درسی که همین چند دقیقه ی پیش یاد داده بود
امتحان که تمام شد نمره ها را بلند خواند ، تنها کسی بودم که بیست گرفته بودم و شاد بودم
در حال و هوای خودم بودم که گفت : «این نمره سطح شماست ، هر هفته امتحان داریم و به ازای هرنیم نمره که از نمره ی این امتحان کمتر بگیرید تنبیه می شوید »
یک سیم سیاه و سفید هم روی میزش بود
یخ زدم
در دلم گفتم این چه وقت بیست گرفتن بود احمق!
از قدیم تر ها عادت داشتم بهترین و بدترین روز مدرسه را انتخاب کنم
انشا ، علوم ، ورزش ، ندید می شد گفت بهترین روز هفته ست ولی اینطور نبود
من تا آخر آن سال دیگر هرگز علوم بیست نگرفتم از نیم نمره تا سه نمره کم گرفتم
دست هایم را بالا میگرفتم و سیم بهانگشت هایم می خورد
هر نیم نمره کمتر یک سیم
اگر از دیوار صدا در می آمد از من هم صدا در می آمد
درد داشت ولی درد اصلی وقتی بود که کسانی که پنج نمره از من کمتر گرفته بودند چون نمره ی اولیه ی کمتری داشتند سیم نمی خوردند ولی دست های من مشتری ثابت سیم معلم علوم بود
با نفرت تمام به چشم هایش خیره می شدم و تمام فحش های جهان از ذهنم عبور میکرد ولی با درد لبخند می زدم تا غرورم نشکند
روز آخر کلاس ها من را کنارکشید و گفت « توان تو بیست بود، من سیم رو می زدم تا هیچوقت از چیزی که توانایی ش رو داری دست نکشی ، تا به کمتر از حق و توانت راضی نشی »
امشب به این فکر میکنم که در این سال ها چقدر دستهایم به سیم خوردن احتیاج داشته ، به اینکه چه جاهایی به حقم نرسیدم و همه ی توانم رو نگذاشتم.
*معنی ردبول استراتوس در دانشنامه ویکی پدیا
یا ماموریتِ بسویِ لبهٔ فضا یک پروژه پرش فضایی از لایه استراتوسفر با مشارکتِ فلیکس باوم گارتنر چتربازِ اتریشی بود. این پرش در تاریخِ ۱۴ اکتبر ۲۰۱۲ در نیومکزیکو، ایالات متحده آمریکا با موفقیت انجام شد.
حسین_حائریان
یکشنبه 95/09/28
قال الصادق علیه السلام:
سه چیز نزد خدا شکایت می کنند:
۱- مسجد ویرانه ای که مردم در آن نماز نمی گذارند؛
۲- دانشمندی که در میان مردم نادان قرار دارد؛
۳- قرآنی که برای زیبایی – در منزل – گذاشته شده که گرد و خاک
روی آن نشسته است و کسی آن را نمی خواند.
خصال، ج 1 ، ص 142
یکشنبه 95/09/28
» بزرگترین اکتشاف برای من این بود که فهمیدم فرزندم یک مهمان است در خانه ام و روزی از خانه ام می رود.
روزها با سرعت عجیبی میگذرد و او به زودی از من جدا میشود…
به خودم گفتم: کدام مهمتر است؟ نظم خانه یا اینکه فرزندم به خوبی از من یاد کند؟
کدام مهمتر است.خانه یا اخلاق و روحیه و حسن تربیت فرزندم؟
چون دانستم که او مهمان خانه من است، این باعث شد اولویتم را تغییر دهم،
بعد از این مهمترین چیز نزد من آرامش خاطر من و اوست….
شروع کردم به پیاده کردن نقشه ام
و طبعا مجموعه کمی از قوانین مهم را انتخاب کردم و خود را ملزم به اجرای آنها دانستم و مابقی چیزها را بدون هیچ قید و شرطی رها کردم.
»»از عصبی شدن و داد و فریاد زدن کم کردم و به آرامش رسیدم..
»»از وسواس هایم گذشتم و به خانه ای راضي شدم که مقداری
بهم ریخته و نامنظم است و کمی شلختگی در آن به چشم می خورد …..
اما………
فرزندی را تحویل گرفتم که آرامش دارد و از من وخشم هایم نمی
نالد و رابطه ای قوی و زیبا بین ما حاکم گشته است…..
چون می دانم……
او مهمان زودگذر خانه من است.
کودک عزیزم امیدوارم مهمانی خانه من زیباترین مهمانی زندگیت باشد.