کلید واژه: "زندگی"

در گوشی با خدا

در گوشی‌ با خدا خــــدای مهربانی‌های بی‌بهانه ، همیشه جایی در حوالی دلتنگی‌های من ️جــــــاری می‌شوی در ابریِ چشمانم و می‌باری آنقدر ️ تا زلال شوم می‌باری آنــقدر ️ ڪه آسمانی شود هـــوای دلم ، آنقدر ڪه با همه روحم حست ڪنم ️داشــــــــــتنِ… بیشتر »

در کاری که به شما مربوط نیست دخالت نکنید

دزدی وارد خانه یک پیرزنی شد و شروع کرد به جمع کردن اثاث‌خانه. پیرزن که بیداربود صداش‌کرد و گفت ننه نشان میدهد شما جوان‌خوبی هستید و از ناچاری دزدی می کنید آن وسایل سنگین ول کن بیا این النگوهای طلا را به شما بدم فقط قبل از آن خوابی که قبل از آمدن شما… بیشتر »

بهترين دارو و درمان

بهترين دارو و درمان محمّد بن مسلم در ضمن حديثى حكايت كند: روزى در مدينه بيمار بودم ، امام محمّد باقر عليه السلام توسّط غلامش ظرفى كه در آن شربتى مخصوص قرار داشت و در پارچه اى پيچيده بود، برايم فرستاد. وقتى غلام آن شربت را به من داد، گفت : مولا و سرورم… بیشتر »

تو پدر خوبی میشی..‌.

​زری همیشه بهم می‌گفت: تو پدرخوبی می‌شی، زری دختر همسایمون بود… تو همه‌ی خاله بازی‌ها من شوهر زری بودم، رضا و سارا هم بچه‌هامون… همیشه کلی خوراکی از خونه کش می‌رفتم و میاوردم واسه خاله بازی، ناسلامتی مرد خونه بودم، زشت بود دست خالی بیام، یادمه یه بار… بیشتر »

روز معلم گرامی

من معلّم هستم زندگی ، پشت نگاهم جاریست سرزمین کلمات ، تحت فرمان منست قاصدک های لبانم هر روز سبزه ی نام خدا را به جهان می بخشد من معلّم هستم گرچه بر گونه ی من سرخی سیلی صد درد ، درخشش دارد آخرین دغدغه هایم اینست : نکند حرف مرا هیچ کس امروز نفهمید اصلاً ؟… بیشتر »

زندگی همینه

همین الان لیوان هایتان را زمین بگذارید!!! استادي درشروع كلاس درس ، ليواني پراز آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت كه همه ببينند.بعد از شاگردان پرسيد: به نظر شما وزن اين ليوان چقدر است ؟ شاگردان جواب دادند 50 گرم ، 100 گرم ، 150 گرم ……. استاد… بیشتر »

وجدان

مکتب وجدان دانش آموزی چنین حکایت می کند: ساعت امتحان درس دینی بود. تنبلی و سستی در درس خواندن کار دستم داده بود و اضطراب سراپای وجودم را فرا گرفته بود. چه کنم؟ هر لحظه فکری به ذهنم می آمد آخر تصمیم خود را گرفتم و از روشی که قبلاً نیز بارها استفاده کرده… بیشتر »

قضاوت

در سالن غذاخوری دانشگاهی در اروپا یک دانشجوی دختر با موهای قرمز که از چهره‌اش پیداست اروپایی است، سینی غذایش را تحویل می‌گیرد و سر میز می‌نشیند.  سپس یادش می‌افتد که کارد و چنگال برنداشته، بلند می‌شود تا آنها را بیاورد.  وقتی برمی‌گردد، با… بیشتر »

زندگی کن

زندگی کن. نه تضمینی به اومدنِ فرداست نه امکانی واسه‌یِ تغییرِ هرچی گذشت. اما، در «اکنون» می‌شه حضور داشت.♡ بیشتر »

زندگی

بعضی ﭼﻚﻫﺎ ﺩﻭ ﺍﻣﻀﺎ ﺩﺍﺭﻧﺪ؛ ﺗﺎ ﺍﻣﻀﺎﻱ ﺩﻭﻡ ﻧﺒﺎﺷﺪ نقد ﻧﻤﻲﺷﻮﻧﺪ، ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﺍﻣﻀﺎﯼ ﺩﻭﻡ، ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻫﻞ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻫﻢ ﺍﻣﻀﺎ ﻛﻨﻨﺪ، ﻫﻴﭻ ﻓﺎﻳﺪﻩﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ؛  ﺑﺎﻧﻚ ﻓﻘﻂ ﺻﺎﺣﺐ  ﺍﻣﻀﺎ ﺭﺍ ﻣﻲﺷﻨﺎﺳﺪ… ﺣﺎﻝ،  ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺗﯽ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ… بیشتر »