مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.
منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.
الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
شنبه 97/05/06
بازگشت به سوى حق تعالى و توبه از گناهان در هر وقت كه باشد مورد قبول خداست و بشارت خداوند يكتاست ، چنانچه در قرآن مى خوانيم :
و هُوَ الَّذى يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَعْفُوا عَنِ السَّيِّئاتِ . (1)
و خداوند متعال آنكسى است كه توبه بندگانش رامى پذيرد و از گناهان و كارهاى زشت و ناپسند در مى گذرد.
در كتاب اصول كافى باب العجب حديث 8، حديث جالبى نقل كرده كه حضرت صادق آل محمّد (ص ) فرمود:
خداوند متعال به حضرت داود على نبيّنا و آله و عليه السّلام وحى فرمود:
اى داود گناهكاران ومعصيت كاران و بذهكاران رامژده بده ودل آنها را شادكن و به آنها خبر خوشى بده ، ولى اهل ايمان و صديقان و نيكوكاران را از قهر من بترسان و به آنها آتش جهنّم را يادآورى كن و آنها را بيم ده حضرت (ع ) فرمود: خدايا چطورى به گنهكاران مژده و به خوبان ترس و بيم دهم ؟!
خطاب رسيد: به گنهكاران مژده بده كه من توبه هاى آنها را قبول مى كنم و از گناه آنها مى گذرم و خوبان را بترسان به خاطر اينكه مبادا به كردار و اعمال و رفتار خوب خود عجب ، ريا كنند و خودبين شوند زيرا هيچ بنده اى را من پاى حساب نكشم جز آنكه هلاك شود.
جمعه 97/05/05
امام صادق(علیه السلام):
امين به تو خيانت نكرد ؛
بلكه تو خائن را امين دانسته اى. . .
لَم يَخُنكَ الأَمينُ، وإنَّمَا ائتَمَنتَ الخائِنَ.
بحارالانوار ج78 ص335
جمعه 97/05/05
در لغتنامه قلبم
جمعه مترادف دلتنگی است
بیا و با دستهای
گره گشای خودت
معنای جمعه هایم را
عوض کن
ای غریبترین دلتنگ عالم
جمعه 97/05/05
حق الناس همیشه پول نیست
گاهی دل است
دلی که باید بدست می آوردیم
و نیاوردیم
دلےرا که شکستیم
و رهاکردیم
دلهای غمگینی که
بی تفاوت از کنارشان گذشتیم
خدا از هرچه بگذرد ازحق الناس نمی گذرد…
جمعه 97/05/05
ﮔﺎه گاهی که ﺩﻟﻢ می گیرد
به ﺧﻮﺩﻡ میگوﯾﻢ
بشکن قفلی که ﺩﺭﻭنت ﺩﺍﺭی
ﺗﻮ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺍﺭی
ﺧـﺪﺍ ﺍﻭﻝ ﻭ ﺁخـر ﺑﺎ ماست
پنجشنبه 97/05/04
برای انسانهای موفق،
در هفته هفت امروز وجود دارد،
و برای انسانهای ناموفق هفت فردا.
تفاوتهای کوچک، نتیجه های بزرگی به بار میآورد.
زندگی همین امروز است…
چهارشنبه 97/05/03
راوی: سلیمان (یکی از اصحاب امام رضا علیه السلام )
حضرت رضا علیه السلام در بیرون شهر، باغی داشتند.
گاه گاهی برای استراحت به باغ می رفتند.
یک روز من نیز به همراه آقا رفته بودم. نزدیک ظهر، گنجشک کوچکی هراسان از شاخه درخت پرکشید و کنار امام نشست.
نوک گنجشک، باز و بسته می شد و صداهایی گنگ و نامفهوم از گنجشک به گوش می رسید. انگار با جیک جیک خود، چیزی می گفت.
امام علیه السلام حرکتی کردند و رو به من فرمودند:
« سلیمان! … این گنجشک در زیر سقف ایوان لانه دارد. یک مار سمی به جوجه هایش حمله کرده است. زودباش به آن ها کمک کن!…
با شنیدن حرف امام در حالی که تعجب کرده بودم بلند شدم و چوب بلندی را برداشتم. آن قدر با عجله به طرف ایوان دویدم که پایم به پله های لب ایوان برخوردکرد و چیزی نمانده بود که پرت شوم…
با تعجب پرسیدم: «شما چطور فهمیدید که آن گنجشک چه می گوید؟» امام فرمودند: «من حجت خدا هستم… آیا این کافی نیست؟!»
منبع: مجله، هنر دینی، شماره۶
چهارشنبه 97/05/03
شاه ايران، سلطان خراسان سال 148 قمري در یازدهم ذی القعده چشم به جهان گشود، فرزند امام موسي کاظم عليه السلام، نامش بسان جدّ بزرگوارش علي شد ولقبش رضا، چراکه راضي بود به رضاي الهي. ولادت هشتمين اختر تابناک امامت، ولادت برکت و نور بود، ولادت هدايت بود و سعادت.
دُردانه مُلک ايران، 20 سال امامت و زعامت نمود و سرانجام با انگور زهرآلود مأمون، خليفه عباسي در سال 203 قمري شهد شهادت نوشيد. هجرت اجباري ايشان به ايران، هجرت آفتاب بود و نزول ستاره، ولي نعمت ايران به زور خليفه وقتِ عباسي، وليّ عهد گشت، وليّ عهدي که شاهان به فدايش!
رسول گرامي اسلام صلي الله عليه وآله ايمان فرمودند:
در زمين خراسان، جگر گوشه من دفن خواهد شد، هيچ غمگيني او را زيارت نمي کند مگر اينکه خدا غم از دلش بزدايد و هيچ زائر گنهکاري مگر اين که خداي تعالي گناهانش را بيامرزد.
و چه دلچسب است زيارت ايشان چه از نزديک و چه از دور، باگفتن:
السلام اي حضرت شمسُ الشموس ، مالک مُلکِ قضا اي شاه طوس
امام رضا پناه عالمان بود و سر پناه عارفان! در مناظرات علمي صبغه ي الهي داشت و از همه سبقت گرفته. رأفتش چونان عظيم است که شيعه و سني، گبر و يهود نمي شناسد و همه را به درگه وسيع رحمتش داخل مي کند:
“بيُمنه رُزق الوري” به وجود آن بزرگوار، موجودات روزي مي خورند.
(زيارت جامعه کبيره)
گداي کوي رضا شو که اين امام رئوف
به سينه ي احدي دست رد نخواهد زد