✨الهی✨

✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨

 

 بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.

منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.

الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .

 

 ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨

 

 

 

آثار و برکات حب فاطمه سلام الله علیها



قال رسول الله صلى الله علیه وآله: 

«یا سلمان، حبّ فاطمة ینفع فی مئة من المواطن أیسر تلک المواطن: الموت و القبر والمیزان و المحشر و الصراط و المحاسبة فمن رضیت عنه ابنتی فاطمة رضیت عنه و من رضیت عنه رضی الله عنه و من غضبت علیه ابنتی فاطمة غضبت علیه و من غضبت علیه غضب الله علیه یا سلمان ویل لمن یظلمها و یظلم بعلها أمیر المؤمنین علیا و ویل لمن یظلم ذرّیتها و شیعتها».

ای سلمان! 

حبّ فاطمه در 100 جا نافع و مفید است، میسّرترین و راحت‌ترین آنجاها: 

هنگام مردن، در قبر، در میزان، در محشر، در صراط، در محاسبه، پس هر که که دخترم فاطمه از او راضی شود من هم از او راضی می‌شوم و کسی که من از او راضی شوم خدا از او راضی می‌شود و هر کس که دخترم فاطمه بر او غضب کند من هم بر او غضبناک می‌شوم و هر کس که من بر او غضبناک شوم خدا بر او غضبناک می‌شود. 

ای سلمان وای بر کسی که به او و به شوهر او أمیر المؤمنین علی ظلم و ستم کند و وای بر کسی که به نسل و شیعه او ظلم و ستم کند.

 فرائد السمطین: 2 کشف الغم: 1/467

داستان 



یه نفرمیگفت:پدربزرگم یه نیسان داشت که گفته میشد اولین نیسانیه که وارد ایران شده. با راست و دروغش کار ندارم،خیلی نیسانشو دوست داشت و روشم تعصب داشت و باهاش هم تو جاده کار میکرد .یادمه یه بار نشستم کنارش گفتم من هیچی نمی بینم اینقد که شیشه شکسته شده و خورد شده شما چجوری رانندگی میکنی؟ گفت به این خوبی دیده میشه چی رو نمی بینی؟
گفتم چجوری این شکلی شد؟

گفت یه بار داشتم تو جاده رانندگی میکردم که یه تیکه سنگ کوچیک از ماشین کناری پرت شد اولش یه ترک کوچیک بود بعد کم کم بر اثر زمستون و تابستون و سرماگرما،بزرگ و بزرگ تر شد تا اینکه کل شیشه رو گرفت میگفت پدربزرگم حاضر نبود قبول کنه که ترک داره و تعمیرش کنه بس که دوسش داشت.

ما آدمام اینجوریم…عیبامونو قبول نمی کنیم،ایرادامونو نمی پذیریم و اصلاحش نمیکنیم تا اینکه بزرگ و بزرگ تر میشن…

میگفت اگه میخواید عاقبت پدربزرگمو بدونید،یکی از همون شب ها تو جاده بدلیل دید کم تصادف کرد و فوت کرد.

همین عیبامون باعث نابودیمون میشن…همینایی که نمی پذیریمشون!

آرام باش


رَبُّکم اَعلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِکُم

(اسراء/۲۵)

آرام باش خدا از آنچہ در دلت میگذرد خبر دارد 

دلشکسته




بنازم ان دستی که 
دست زورمندان بشکند

بشکند دستی که

بازوی ضعیفان بشکند

شیشه بشکستن نباشد

افتخاره سنگ سخت

سنگ اگر سخت است 

جای شیشه سندان بشکند

دست و پا گر بشکند

بانسخه درمان میشود

چشم گریان هم دمی 

با بوسه خندان میشود

ای خدا هرگز نبینم بشکند 

قلب کسی دلشکسته باطنش 

از ریشه ویران میشود…

دونفرباش


توی دنیا دو نفر باش!
یکی واسه خودت،

یکی برای دیگران

واسه خودت “زندگی کن”

و برای بقيه “زندگی باش”

نرم خویی

وقتي پوست دستتون بر اثر سرما خشك میشه چکار مي‌كنيد؟ 

سنگ پا مي‌كشيد؟

نه! چرا؟

چون علاوه بر اینکه خوب نمیشه، به پوستتون آسيب هم میزنه. 

به همین دلیل، از كرِم استفاده میکنيد و می بینید كه پوست دست شما دوباره نرمی و لطافت خودش رو پيدا میکنه.

زندگي هم، همينطوره

 یعنی اگر كسي با شما خشك و خشن رفتار كرد ولی شما با نرمی و لطافت با اون رفتار كنيد اونم مثل شما نرم میشه.

البته اين راه حل، از امام علي(ع) است كه فرمود: 

لن لمن غالظك، يوشك ان يلين لک 

با كسي كه با تو با شدت و خشونت رفتار مي‌كند، نرم باش. هيچ دور نيست كه او نيز مثل شما نرم‌خو شود.

زندگی کن



در هر سنی که هستی

روزهایی بی نظیر را تجربه می کنی

چرا که مثل روزهای دیگر

فقط یکبار تکرار خواهد شد

هر روز از عمر تو زیباست

و لذتهای خودش را دارد

به شرط آنکه زندگی کردن را بلد باشی …

رنگ رخساره خبر می‌دهد از حال نهانم


سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم

رنگ رخساره خبر می‌دهد از حال نهانم

گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم

بازگویم که عیان است چه حاجت به بیانم

هیچم از دنیی و عقبی نبرد گوشه خاطر

که به دیدار تو شغل است و فراغ از دو جهانم

گر چنان است که روی من مسکین گدا را

به در غیر ببینی ز در خویش برانم

من در اندیشه آنم که روان بر تو فشانم

نه در اندیشه که خود را ز کمندت برهانم

گر تو شیرین زمانی نظری نیز به من کن

که به دیوانگی از عشق تو فرهاد زمانم

نه مرا طاقت غربت نه تو را خاطر قربت

دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم

من همان روز بگفتم که طریق تو گرفتم

که به جانان نرسم تا نرسد کار به جانم

درم از دیده چکان است به یاد لب لعلت

نگهی باز به من کن که بسی در بچکانم

سخن از نیمه بریدم که نگه کردم و دیدم

که به پایان رسدم عمر و به پایان نرسانم

 

دل بیدار

یارب از عرفان مرا پیمانه‌ای سرشار ده

چشم بینا، جان آگاه و دل بیدار ده

هر سر موی حواس من به راهی می‌رود

این پریشان سیر را در بزم وحدت بار ده

در دل تنگم ز داغ عشق شمعی برفروز

خانهٔ تن را چراغی از دل بیدار ده

نشاهٔ پا در رکاب می ندارد اعتبار

مستی دنباله‌داری همچو چشم یار ده

برنمی‌آید به حفظ جام، دست رعشه دار

قوت بازوی توفیقی مرا در کار ده

مدتی گفتار بی‌کردار کردی مرحمت

روزگاری هم به من کردار بی‌گفتار ده

چند چون مرکز گره باشد کسی در یک مقام؟

پایی از آهن به این سرگشته، چون پرگار ده

شیوهٔ ارباب همت نیست جود ناتمام

رخصت دیدار دادی، طاقت دیدار ده

بیش ازین مپسند صائب را به زندان خرد

از بیابان ملک و تخت از دامن کهسار ده

(صائب تبریزی)

مهر

پشت دریا شهریست…

که دل انگیزترین نغمه دنیا آنجاست…

پشت چشمان قشنگش مهریست…

که غزل خیزترین نقطه دنیا آنجاست…

 
مداحی های محرم