مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
بار خدایا ! تاکی میان من و تو ، منی و مائی بود.
منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم.
الهی ، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم ، کمتر از همه ام .
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
سه شنبه 97/08/15
گاهی پیش می آید که دلت یک اتفاق خوب می خواهد.اتفاقی که از روزمرگی نجاتت دهد.
اتفاقی که حالت را خوب کند.
حتی حاضری در هوای یخ زده ی زمستان پیاده قدم بزنی، به هوای اینکه آفتابی بتابد و تو را گرم کند.
نمی دانی چه می خواهی.
فقط می گویی منتظر یک اتفاق تازه هستی.
به ترنمی دلبسته می شوی و روزی هزاربار با گوش جان آن نوای موسیقی را می شنوی،
اما باز هم نمی دانی که چه می خواهی
آشفته و بی قرار هستی.
و باز هم نمی دانی که چه می خواهی.
من راز این بی قراری ات را می دانم.
دلت یک دوست می خواهد!
کسی را که فقط بشود با او چند کلام حرف زد.
شاید هم گاهی دلت یواشکی چیز بیشتری بخواهد.
شاید هم دلت به سرش زده باز عاشق شود!!!
شیما سبحانی
از کتاب: خیال بافی ها
دوشنبه 97/08/14
امام سجّاد (علیه السلام) :
«مکروهاتی که روزی را از انسان دفع میکنند :
● اظهار فقر و نداری کردن در حضور مردم؛
●خواب دیرهنگام شب و بعد از نماز صبح؛
●تحقیر و کمارزش شمردن نعمت های خدا؛
●شکوِه و گلایه داشتن از خداوند متعال.
معانیالاخبار_ص۲۷۱
شنبه 97/08/12
يه روزهايي هستند که … دورند و دورند ، خيلي دورند، اما بالاخره از راه مي رسند!
پنجشنبه 97/08/10
✅هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَيْءٍ عَليم (اوّل و آخر و پيدا و پنهان اوست و او به هر چيز داناست.) (حديد/۳)
هریک از اسماء الهي، در جهان آفرينش، مظاهر و نمونه هايي دارند:
لذا اسم شريف «الظاهر» که ظهور ميکند يکي از نشانه ها و مظاهرش در عالم ماده و طبيعت، جنس مرد ميشود
و اسم شريف «الباطن» که ظهور ميکند يکي از نشانه ها و مظاهرش در عالم ماده و طبيعت، جنس زن ميشود.
به تعبير ديگر، اسم «الظاهر» در مردها بيشتر تجلي کرده و اسم الباطن در زنها بيشتر جلوه کرده است و به تعبير ساده تر، مردها نشانه اسم «الظاهر» خداوند هستند و زنها نشانه، آيت و مظهر اسم شريف «الباطن» خداوند مي باشند. پس مردها بيشتر طبق اسم «الظاهر» خداوند آفريده شده اند و زنها بيشتر مطابق اسم «الباطن» او خلق شده اند.
همه انسانها آيت و نشانه خداوند متعال هستند با اين تفاوت که در گروهي، اسم «الظاهر» و در گروهي، اسم «الباطن» بيشتر تجلي يافته است.
زن، نشانه و آيت اسم الباطن (پنهان) خداوند بوده و با آن اسم الهي، بيشتر مرتبط است و چون اسم الباطن خداوند، مستور و پوشيده است، حقيقت وجودي زن نيز بايد از ديگران و اغيار، پوشيده باشد و چون بدن دنيوي زن، جلوه اي از حقيقت وجودي زن است، آن هم بايد مستور باشد تا ارتباطش را با حقيقت وجودي خود حفظ کند لذا در آموزه هاي دين و قرآن کريم، ستر و پوشش (حجاب) تدوين و تشريع شده و به آن سفارش و تاکيد شده است.
بنابراين ستر و پوشش (حجاب) به اين جهت است که مظهر اسم باطن خداوند (يعني زن) از افراد نالايق و نامحرم پوشيده باشد. حجاب (ستر و پوشش)، زن را با حقيقتش پيوند داده و او را خدايي ميکند
از اينجا معلوم ميشود که هر کس و هر نگاهي، شايستگي ندارد که حقيقت اسم «الباطن» و مظهرش (زن) را نظاره کند، بلکه براي شهود و ديدن آن مظهر، لياقت و محرميت لازم است.
پس ديدن بدن دنيوي زن، محرميت، لياقت و شايستگي ميطلبد.
مدعي خواست که آيد به تماشاگه راز / دست غيب آمد و بر سينه نامحرم زد
اين پوشش و حجاب ـ در حقيقت ـ احترام ويژه به زن است و او را با حقيقتش بيشتر مرتبط ميکند.
از اينجا سرّ اين نکته روشن ميشود که اگر حضرت اميرالمومنين علي (عليه السلام) نبود، هيچ کس، لياقت و شايستگي همسري حضرت زهرا (سلام الله عليها) را نداشت.
بنابراين زن تا موقعي که در حجاب است، حق است و با خداوند متعال مرتبط مي باشد اما موقعي که از حجاب در آمد و پوششي مناسب نداشت، وجهه حقي خود را از دست داده و وجهه خَلقي پيدا ميکند و ارتباطش با حقيقت خود و عالم هستي کم رنگ ميشود، و اگر چنين شد، ديگر توانايي هايش شکسته ميشود و امکان عروج و تکامل روحي خود را از دست خواهد داد.
برگرفته از اشارات استاد صمدي آملي و استاد حسن رمضاني
سه شنبه 97/08/01
روزی حضرت سلیمان با لشکریان خود بر مرکب باد می گذشت . کشاورزی را دید که با بیل کار میکند و هیچ به حشمت سلیمان و سپاه او نمی نگرد .سلیمان در شگفت شد و گفت : ما از هر جا که گذشتیم کسی نبود که ما را و حشمت ما را نظاره نکند و پیش خود گفت این مرد یا خیلی زیرک و دانا و عارف است یا بسیار نادان و جاهل ….
پس فرمان ایست داد. سلیمان فرود آمد و گفت : ای جوانمرد جهانیان را شکوه و هیبت ما در دل است و از سیاست ما ترسند . چون ملک ما را ببینند در شگفت اندر شوند و تو هیچ بما ننگری و تعجب نکنی؟
و این نوعی استخفاف و بی اعتنائی است که همی کنی .
آن مرد گفت : حاشا و کلا که چنان کنم . چگونه در مملکت تو استخفافی از دل کسی گذر کند . لیکن ای سلیمان من در نظاره جلال حق و قدرت او چنان مستغرق هستم که نیروی نظاره دیگران ندارم .
ای سلیمان عمر من این یک نفس است که میگذرد اگر به نظاره خلق آنرا ضایع کنم آنگاه عمر من بر من تاوان بود
سلیمان گفت : اکنون از من حاجتی بخواه اگر حاجتی در دل داری؟
گفت : آری حاجتی در دل دارم و مدتهاست که من در آرزوی آن حاجتم و آن این است که مرا از دوزخ رها کن.
سلیمان گفت : این نه کار من است که کار آفریدگار عالم است .
گفت : پس تو هم چون من عاجزی و از عاجز حاجت خواستن به چه روی بود ؟؟
سلیمان دانست که مرد هوشیار و بیدار است .
پس او را گفت : مرا پندی ده….
مرد گفت : ای سلیمان در ولایت حاضر منگر بلکه در عاقبت بنگر ….
ای سلیمان چشم نگاه دار تا نبینی که هر چه چشم نبیند دل نخواهد و سخن باطل مشنو که باطل نور دل را ببرد …….
كشف الاسرار