پیر شی الهی...



پیرمردی میگفت: پیر شی ولی نوبتی نشی!

گفتم: یعنی چی؟

گفت: یعنی وقتی دیگه قادر به انجام کارهات نیستی، بچه هات برا نگهداری ازت نوبت تعیین نکنند و باهم دعوا کنند

پیر نوبتی نشین الهی

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

اینجا سرای امتحان است


شما در اینجا آزمایش می شوید! مال به تو می دهند، مکنت به تو می دهند، پرده های مختلفی را برای تو نمایش می دهند، اگر عمل کردی، کردی؛والّا از تو می گیرند.

آیت الله حق شناس(ره)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

تبریک ولادت حضرت زینب(س)

 

 

 

 

 

 

 

زلف عفاف، رشتۀ دامان زینب است

آیات صبر، پایۀ ایمان زینب است

ایثار و پـاکدامنی و عزم و اقتدار

این چار، درسِ طفلِ دبستان زینب است

حبل المتینِ قافـله سالار عاشقان

تا روز حشر، موی پریشان زینب است

ولادت حضرت زینب مبارک

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

یادتون نره!!!



آیت الله پهلوانی :
از همسرتان تشکر کنید، هر چند غذایی که پخته شور یا بد شده است.یکبارمن درجوانی در خانه با خانواده بد اخلاقی کردم در عالم معنا بمن گفتند:

بیست سال ناله های تو بی اثر شد‼️

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

سخت ترین لحظات...

امام سجاد(ع):

سخت ترین لحظات آدمیزاد:

★لحظه ای که فرشته مرگ را می بیند

★ولحظه ای که از قبرش برمی خیزد

★و لحظه ای که در پیشگاه خدای متعال می ایستد

الخصال،ج۱،ص۱۱۹

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

مراقبت از حلال

 شیخ جعفر کاشف الغطاء هنگامی که به ایران مسافرت نموده بود در جلسه‌ای که یکی از فرماندهان نظامی حضور داشت، ضمن صحبت‌های حکیمانه‌اش گفت: “هرگاه مؤمنی چهل شبانه‌روز از خوردن هر غذای حرام، خودداری کند، خداوند متعالی او را از خوردن غذای حرام نگه داشته و مصون می‌دارد".

 آن فرمانده، به دلیل بی‌ایمانی و خباثت درونی خود و به منظور بی‌ارزش کردن و نادرست نمایاندن سخن شیخ، فردای آن روز، به یکی از زیردستان خود دستور داد، گوسفندی را به زور، یعنی از راه حرام بگیرد و به خانه‌ی فرمانده ببرد. او دستور را اجرا کرد.

 فرمانده گوسفند را ذبح کرد، از گوشت آن غذایی تهیه کرد و یک میهمانی ترتیب داد. از شیخ جعفر کاشف الغطاء هم برای حضور در آن میهمانی دعوت به عمل آورد. مرحوم شیخ، دعوت را پذیرفت و با شرکت در آن مجلس، از غذاهای تهیه شده میل کرد.

 در پایان میهمانی، فرمانده به شیخ گفت: “دیروز فرمودید، هرگاه مؤمن چهل روز از خوردن حرام خودداری کند، خداوند متعال او را از خوردن غذای حرام باز می‌دارد. حالا به اطلاع شما می‌رسانم تمامی غذایی که امشب میل کردید، از راه حرام تهیه شده بود".

 شیخ پرسید: ” چه طور؟”

فرمانده گفت: “یکی از پاسبان‌ها را دستور دادم که گوسفندی را به زور بگیرد و بیاورد. او نیز چنین کرد. گوسفند را کُشتیم و تمام غذای امشب از گوشت آن حیوان تهیه شده بود".

 مرحوم شیخ، پس از اندکی درنگ و تأمل درخواست کرد آن پاسبان را در مجلس حاضر کنند. پاسبان که به مجلس وارد شد، شیخ از او پرسید: “داستان گوسفند از چه قرار بود؟” پاسبان گفت: “از شهر بیرون رفتم، کشاورزی را دیدم که با یک گوسفند به طرف شهر می‌آید. او را دستگیر کردم، کتک مفصل زدم و زندانی نمودم، گوسفندش را به زور گرفتم و به منزل به منزل فرمانده بردم".

شیخ فرمود: “کشاورز را بیاورید".

✨ کشاورز را که آوردند، جریان واقعه را از او پرسید، گفت: “از اهالی فلان ده هستم. شنیدم که عالم بزرگوار ما از نجف اشرف آمده است دوست داشتم که گوسفندی را به او هدیه کنم. نزدیک شهر که رسیدم، این پاسبان به من حمله کرد و بعد از کتک زدن، مرا زندانی کرد، گوسفندم را هم بُرد، یعنی همان گوسفندی که برای هدیه کردن به شیخ آورده بودم” ✨

 اینجا باید این ضرب‌المثل معروف را یادآوری کرد که: «تا سیه روی شود، هر که در او غش باشد»

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

جنگ با خدا!

اینفوگرافی ربا ، با نظر مراجع

 

 

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

قانون جذب یا تئوری دروغین انرژی بجای خدا

قانون جذب یا تئوری دروغین  انرژی بجای خدا

نسخه جدید تغییر اعتقادی، فرهنگی و سبک زندگی جامعه ایران‼️

 

  • Mmmahdi
    نظر از: Mmmahdi
    1398/12/09 @ 04:23:20 ب.ظ

    Mmmahdi [بازدید کننده]

    آقا شما درکل در اشتباهی
    هیچکس نگفته خدا جمع انسانهاست
    اتفاقا ما از وقتی وارد این حوزه شدیم اعتقاد و ایمانمون به خدا قوی تر شده
    و کسی که نخواد بپذیره، هزارتا فلسفه و دلیل میاره

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

از مادر مهربان تر

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در یکی از سفرهایش به زنی که در حال پختن نان بود و کودکی را با خود حمل می‌کرد برخورد نمود.

 آن زن نزد پیامبر آمد و گفت: ای رسول خدا! به من خبر رسیده که شما فرموده‌اید: خداوند نسبت به بنده‌اش از مادر نسبت به فرزندش مهربان‌تر است. 

حضرت فرمود: آری چنین است که می‌گویی.

زن گفت: مادر هرگز حاضر نمی‌شود فرزندش را در این تنور بیندازد!

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گریست و فرمود: خداوند به آتش عذاب نمی‌کند؛ مگر کسی را که توحید را نپذیرد 

📚 داستان‌های کشف‌الاسرار، ص302

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.

حامی

لحظه‌شماری می‌کردند که امیرالمؤمنین از مسجد بیرون بیاید. باورشان نمی‌شد که علی از آنان حمایت کند. 

وقتی پیش او رفتند و از او خواستند که با خلیفه حرف بزند و او را متقاعد کند که غیر اعراب را هم منصب و مسئولیت بدهد. فکر می‌کردند علی بیش از هم دردی، کاری برای آنان نکند؛ اما حالا می‌بینند که علی به مسجد رفته است تا با بزرگان مدینه درباره آنان گفتگو کند.

همان‌طور منتظر ایستاده بودند که امیرالمؤمنین از مسجد بیرون آمد. آثار خشم و غضب را که در چهره او دیدند، دانستند که با درخواست آنان موافقت نشده است. سرها را پایین انداختند و رو به سوی خانه‌های خود گذاشتند. 

 اما ناگهان صدای امیرالمؤمنین را شنیدند که گفت:

بله؛ آنان موافقت نکردند که شما را بر کارهای مهم بگمارند؛ اما من از پسرعمو و برادرم، رسول خدا شنیده‌ام که اگر رزق و روزی را ده قسم کنند، یک قسم آن در حکومت است و باقی در تجارت. چشم به حکومت نداشته باشید؛ بروید به سوی نه قسم دیگر.

بحارالانوار، ج 42، ص 160

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.