مهنــا
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
تعریف زنـدگی در یک کلمه:زنـدگی آفرینش است.
شنبه 97/04/02
رمان حجاب من | zeinab z
قسمت بیست وپنجم
مستاصل داشتم به صندلی نگاه میکردم که محمد برگشت نگاهم کرد
محمد_ بفرمایید بشینید
_ ببخشید
اروم نشستم و تا جایی که میشد ازش فاصله گرفتم بدبختی صندلیا به هم چسبیده بودن
محمد_ خواهش میکنم
صدای گوشیم بلند شد از کیفم در آوردمش نازنین بود
گذاشتم رو گوشم
_ سلام نازنین جون
نازنین_ سلام عزیزم خوبی؟ چه خبر رسیدین دانشگاه؟
_ ممنون تو خوبی؟ آره الان دانشگاهیم
نازنین_ ممنونم عزیزم. سر کلاسی؟
_ آره ولی استاد نیست
نازنین_ اشکال نداره الان میاد. میگم راستی محمدو ندیدی تو دانشگاه
صدامو آروم کردم _ چرا ایشونم همینجا نشستن
نازنین باخنده_ همینجا کجاست؟
_ کنارم رو صندلی
نازنین_ محمد کنارت نشسته؟
_ آرومتر چرا جیغ میکشی گوشم کر شد. آره
فکر کنم محمد فهمیده بود دارم راجع به اون حرف میزنم آخه یه بار که برگشتم سمتش دیدم داره لبشو میگزه معلوم بود
سعی داره جلوی خندشو بگیره خدا بگم چیکارت نکنه نازنین آبرو برام نزاشتی
از اونطرف خط صدای خنده ی نازنین و طاها اومد
_ ای نامرد صدامو گذاشتی رو اسپیکر آقا طاها هم گوش داد؟
خندید_ آره. با عرض معذرت
در زدن. استاد اومد داخل
_ استاد اومد. فعلا خداحافظ
طبق معمول قبل از اینکه صدای خداحافظیش بیاد قطع کردم
گوشیو گذاشتم تو کیفم دیگه از خجالت به محمد نگاه نکردم
استاد شروع کرد به حرف زدن. خودشو معرفی کرد! استاد کامرانی !
استاد کامرانی_ خب شما با من آشنا شدید حالا نوبت منه. از همینجا تک تک بلندشید اسم فامیلی سن و رشته ی
تحصیلیتونو بگین
کم کم بچه ها بلند میشدن خودشونو معرفی میکردن تا نوبت رسید به محمد
محمد_ محمد شمس هستم 21 ساله رشته ی معماری
تازه فهمیدم رشتش چیه و چند سالشه
نوبت من شد
از جام بلند شدم
زینب_ زینب زارعی هستم 17 ساله رشته ی کامپیوتر
استاد سرشو تکون داد. نشستم
مریم_ مریم کریمی 17 ساله رشته ی کامپیوتر
اونم نشست
بالاخره همه خودشونو معرفی کردن
استاد از قوانین کلاسش گفت
1 - بعد از اینکه وارد کلاس شد دیگه هیچکسو راه نمیده
2 - هر جلسه امتحان پس باید اماده باشیم
3 - از هرچیزی که سر کلاس میگه باید نکته برداری کنیم
4 - موقع درس هیچ حرفی بجز درس زده نمیشه
و……….. کلی چیزه دیگه که از بس زیاد بودا یادم رفت
استاد کامرانی_ خب همچیزو گفتیم. یک ساعت هم از کلاس مونده پس بریم سراغ درس
کولمو باز کردم یه دفتر سیمی که روش عکس پیشی ملوس داشت و جامدادیمو در آوردم زیپ کولرو بستم
جامدادیو باز کردم مثل همیشه به خودکارام نگاه کردم و رنگایی که حس کردم دلم میخواد آوردم بیرون
آبی پررنگ، صورتی و بنفش
استاد شروع کرد به درس دادن منم همزمان هرچی میگفت مینوشتم دستم اونقدرام تند نیست ولی یه عادتی دارم.
دبیرستان معلما که داشتن حرف میزدن حفظ میکردم سریع و بعد مینوشتم الانم دقیقا دارم همینکارو میکنم
سرم پایین بود و عین چی داشتم مینوشتم
نکته به نکته خط به خط همرو نوشتم
استاد کامرانی_ خب وقته کلاس تمومه خسته نباشید
مریم_ آخیش مردم اینقدر نوشتم
سرمو بالاخره از رو دفتر بلند کردم یه لحظه چشمم به محمد خورد که داشت به دفترم نگاه میکرد
نگاهم سنگین نیست ولی فکر کنم حسش کرد چون سرشو بلند کرد
وقتی نگاه سوالیمو دید به حرف اومد
لبخند زد_ ببخشید رنگارنگ بودن جزوتون نظرمو جلب کرد داشتم نگاه میکردم
خندم گرفت. همیشه بچه ها بهم میگفتن جزوه هات خیلی جالبن و به آدم روحیه میدن با اینهمه رنگی که استفاده میکنی
چیزی نگفتم فقط لبخند زدم
مریم_ کلاس بعدیمون چیه؟
_فکر کنم ادبیات
مریم_ همینجا باید بمونیم؟
_نمیدونم والا
برگشتم سمت محمد_ ببخشید برای کلاس ادبیات باید همینجا بمونیم؟
جمعه 97/04/01
آیت الله بهجت (ره) میفرمایند :
ترک صلوات ودعاکردن به دعاهای شخصی مانندرهاکردن سرچشمه وبه دنبال جوی آب وحوض گشتن است!
زیراوقتی برای وسعت مقام ودرجه واسطه فیض دعامیشوددعاهای شخصی هم درآن گنجانده شده است
دعا برای فرج سرچشمه ای است که مارها کردیم و به فکراستجابت دعا های شخصی خود هستیم !
إلهی بحق حضرت زینب (س)عجّل لولیّک الفرج
جمعه 97/04/01
امیرالمؤمنین امام علی علیهالسلام:
الحذر کلّ الحذر من عدوّک بعد صلحه، فانّ العدوّ ربّما قارب لیتغفّل فخذ بالحزم
زنهار! زنهار! از دشمن خود پس از آشتی بپرهیز، که بسا دشمن به نزدیکی گراید تا غافلگیر کند، پس دوراندیش باش.
نهجالبلاغه/ نامه53
جمعه 97/04/01
امام رضا(ع):به دين و ديندارى کسانی که خود را به عبادت مشهور می سازند بدگمان باشيد؛ زيرا خداوند از شهرت عبادت و شهرت لباس نفرت دارد.
بحارالأنوار، ج ۷۰ ،ص۲۵۲
پنجشنبه 97/03/31
سی و یکم خرداد، سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران
⚫️ شهید چمران، سال ها در سنگر جهاد فی سبیل اللّه دل دشمنان خدا را لرزانیده بود. او با دل خداشناس و اراده خلل ناپذیرش، همیشه مشت آهنین خود را بر چهره دشمن نواخته بود و با این حال، او با روح لطیف و خلق ملکوتی و چشم خدابین، به ماورای محدوده ها و تنگناهای مادی نظر دوخته بود…
مقام معظم رهبری
پنجشنبه 97/03/31
وقتی شهید مصطفی چمران ستاد جنگهای نامنظم را تشکیل داد، عدّه ای از اقشار مختلف مردم «پیر» ، «جوان» ، «متأهل» و «مجرد» به ایشان پیوستند.
ایشان هر چه اصرار می کرد که به این سپاهیان و نیروهای مردمی مختصر حقوقی بدهد قبول نمی کردند. در حالی که در بین آن ها افرادی بودند که زن و بچه داشتند.
تا این که شهید چمران چاره ای اندیشید که آن ها مجبور شوند پولی را دریافت کنند. به همین دلیل پول را خدمت حضرت امام خمینی (رحمه الله) برد و از ایشان درخواست کرد تا آن پول ها را تبرک کنند.
شهید چمران با خود گفت اگر پول های تبرکی را به رزمنده ها بدهم آن ها حتماً آن را قبول خواهند کرد و دیگر بهانه ای برای ردّ کردن آن ندارند. لذا برای هر کس به حسب عائله و شرایطی که داشت مبلغی را معین کرد. برای یکی سه هزار تومان، برای دیگری پنج هزار تومان و …
اوّلین نفری را که صدا زد تا پولش را بدهد، جلو آمد که با نهایت تعجب دید یک اسکناس صد تومانی برداشت و گفت اگر تبرّک امام است، همین کافیست و بقیه هم همین کار را انجام دادند.
آن ها مردانه در کنار فرمانده ی خود در راه خدا جنگیدند و بسیاری از آن ها به درجه ی رفیع شهادت رسیدند و خود فرمانده هم در دهلاویه شربت شهادت نوشید و به یاران شهید خود پیوست. روحشان شاد و یادشان گرامی باد.
… و آن ها رفتند، امّا ما چگونه زندگی می کنیم و چگونه خواهیم رفت؟!
پنجشنبه 97/03/31
کسی که میخواهد مسیری را به سمت رشد برود، ابتدا گروهی از شیاطین شروع میکنند به فریبدادن تا او را از صحنه، منحرف کنند و رو به ضعف بکشانند. گروهی از آنها علائم مسیر را پاک میکنند؛ مثلاً اگر باید به سمت راست برود، تابلوهای نشانگر جادّه را به سمت دیگر میگذارند.
از این نوع کیدها زیاد به کار میبرند. مؤمن اگر به همراهی یاد خدا حرکت کند، دلش لحظهبهلحظه به خدا وصل است و کید شیطان به جایی نمیرسد.
برای مؤمن، نیروهای حق و نور، بهصورت یک شهاب از ناحیهی الطاف حق می آید؛ گروهی از شیاطین را از بین می برد و کیدهای آنها را باطل میکند.
نیت و توجّه و توکل به حقتعالی، نقشه های باطل آنها را نقش برآب می کند؛ مگر اینکه ذخیرهی منفی، منفیگرایی و پشتوانه های شهوانی در درون دل ـ مثل ریاستخواهی و دنیاطلبی ـ به قدری زیاد باشد که باعث شود انسان از خودش ضرر ببیند و وسوسهی شیطان در او تأثیرگذار شود؛ وگرنه کید شیطان به خودی خود نمی تواند یک نفر را از راه، منحرف کند بلکه فقط مُعدّ و زمینهساز انحراف قرار میگیرد.
باید دربارهی این موضوع کار شود که چرا اینقدر برای شیطان امکانات هست؟ در روایات نقل شده است:
«شیطان مانند خون، در رگوریشهی بنیآدم است.»
ولی در نهایت، کیدش ضعیف است؛ چراکه بشر، ابزاری در دست دارد که اگر کید شیطان، قوی هم باشد، میتواند آن را از بین ببرد و الا جبر میشود.( رک: اصول كافي ج6، ص 18)
افرادی که در راه باطل میروند، خیلی امور دستبهدست هم داده است تا اینها به راه باطل رفتهاند؛ یکی از آنها این است که آنها میتوانسته اند خوب باشند، ولی خوب نشدهاند؛ یعنی ارادهی خودشان هم دخالت داشته است؛ وگرنه وسوسهی شیطان به تنهایی کسی را به باطل و گمراهی نمیکشاند.
حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری
پنجشنبه 97/03/31
رهبرانقلاب، در دیدار روز چهارشنبه نمایندگان مجلس:
- معاهدات بینالمللیِ خلاف مصالح کشور نباید پذیرفته بشود
مجموعه سخننگاشتهای بیانات رهبرانقلاب در دیدار با نمایند مجلس، به مرور در آدرس زیر منتشر میشود:
پنجشنبه 97/03/31
🔵 امام موسى کاظم (ع)
طُوبَى لِشِیعَتِنَا الْمُتَمَسِّکِینَ بِحُبِّنَا فِی غَیْبَةِ قَائِمِنَا الثَّابِتِینَ عَلَى مُوَالاتِنَا وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِنَا أُولَئِکَ مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ قَدْ رَضُوا بِنَا أَئِمَّةً وَ رَضِینَا بِهِمْ شِیعَةً وَ طُوبَى لَهُمْ هُمْ وَ اللَّهِ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا یَوْمَ الْقِیَامَةِ.
خوشا به حال شیعیان ما که در غیبت قائم ما بر محبت و ولایت ما و بیزارى از دشمنان ما پایدار ماندند، آنها از ما و ما از آنهاییم. همانا آنان امامت ما را پذیرفتند، ما هم آنها را بهعنوان شیعیان خود پذیرفتیم. خوشا به حال آنها و باز هم خوشا به حال آنها، آنها به خدا قسم در درجه ما و در کنار ما در روز قیامتاند.
بحارالانوار(ط - بیروت)/ج51/ص151