مهنــا

نوجوان عارف

برشی از کتاب «هشت گوشه بهشت»

در کرج شهید نوجوان دوازده ساله‌ای هست به نام آقا رضا پناهی که قبل از اعزام به جبهه از مادر خود می‌خواهد یک نوار کاست به او بدهد تا صدای خود را ضبط کند و بعد این نوار را به مادر می‌دهد و از او می‌خواهد که فقط در صورتی که خبر شهادتش را شنید این نوار را گوش دهد…

پس از شهادت در سن کم مادر می‌گوید من روزی به یاد آن نوار افتادم و گذاشتم و گوش کردم که اگر این نوار نبود هیچ کس باورش نمیشد رضای من به این باور و اعتقاد و عرفان رسیده و چنین وصیت نامه‌ای داشته است.

در میان این صوت ببینید چه حرف‌های بلندی می‌زند: «پدر و مادر مهربان من از زحمات چندین ساله شما متشکرم. من عاشق خدا و امام زمان گشته ام و این عشق هرگز با هیچ مانعی از قلب من بیرون نمی رود تا اینکه به معشوق خود یعنی «الله» برسم؛ و به حق که ما می‌رویم که این حسین زمان و خمینی بت شکن را یاری کنیم و به حق که خداوند به کسانی که در راه او پیکار می کنند پاداش عظیم می بخشد من برای خدا از مادیات گذشتم و به معنویات فکر کردم از مال و اموال و پدر و مادر و برادر و خواهر چشم پوشیدم فقط برای هدفم؛ یعنی الله…»

آن کس که تو را شناخت جان را چه کند؟!

حال برای اینکه بتوانیم به این ثروت و سرمایه معرفت الله برسیم و عشق خدا را در جان خود بنشانیم یک راه و یک کار بیشتر نداریم و آن اینکه این قدر بر طبل منیت و خودخواهی نکوبیم. (در دنیای امروز هر کس یک طبل دست گرفته است و بر آن میکوبد و صدای آن این است منننن!)

امام رضا علیه السلام فرمود: «إياك أن تتبَعَ النَّفس هواها فَإِنَّ في هواها رداها مبادا از هوای نفس پیروی کنی که در آن نابودی نهفته است.»

یک قدم از خویش بیرون نه که گامی بیش نیست

گر هوای عشق داری خویش را بی خویش کن

در یک جمله بیایید عشقش را تجربه کنیم و لذت محبت خدا را برای همیشه به جان خود بنشانیم و غفلت که بزرگترین مانع عشق بازی و لذت برتر است را از خود دور کنیم ما فقط یک بار زندگی می‌کنیم و همین یکبار را فقط با او باشیم.

کتاب «هشت گوشه بهشت» | صفحه ۸

ــــــــــــــــــــــــ

برای دانلود کتاب به لینک زیر مراجعه فرمایید: 

shabaketabligh.ir/View-item-2-584

ــــــــــــــــــــــــ