موضوع: "کتاب آسمانی"

طاقت

رَبَّـــنَا وَلاَ تُـحَمِّــلْنَامَــا لاَ طَاقَـةَ لَنَا بِـه …پــروردگــارا

آنـچه طاقـت تــحـمل آن را نـداريـم،

بـر مــا مــقرر مــدار …

آمین

وابسته به خدا شوید






بزرگی
 گفت : وابسته به خدا شوید

 پرسیدم : چگونه؟ 

گفت : چگونه وابسته به یک نفر می‌شوید ؟

گفتم : وقتی زیاد با او حرف می زنم و زیاد ارتباط دارم

 گفت : آفرین . زیاد با خدا حرف بزنید زیاد با خدا رفت و آمد کنید

 وقتی دلت با خداست، بگذار هر کس میخواهد دلت را بشکند…

 وقتی توکلت با خداست، بگذار هر چقدر میخواهند با تو بی انصافی کنند…

 وقتی امیدت با خداست، بگذار هر چقدر میخواهند نا امیدت کنند…

لذت هم میخواهیم باید دست از دنیا برداریم 

 

کسی که خیال کند در دنیا راحتی نصیبش می شود به خطا رفته است.

 مثل اینکه کسی خیال می کند می تواند زمستان را تنها با یک پیراهن به خوبی سپری کند. چنین کسی اصلا زمستان را نشناخته است.

☑️ آنکه این نظام را آفرید قسم یاد کرد که اینجا جای آسایش نیست؛

 یکی فشار مالی دارد، یکی فشار خانوادگی، یکی فشار سیاسی، یکی فشار اجتماعی، 

هرکس مشکلی دارد، آسایش در بهشت است!

 آدم باید خیلی عوامانه بیندیشد که خیال کند اینجا محل راحتی است.

چنین کسی اصلا نمیداند این چند سال زندگی یعنی رنج!

⚜ خدا قسم یاد کرده و فرموده است: “لقد خلقنا الانسان فی کبد” (همانا ما انسان را در رنج آفریدیم). ⚜

از بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی

علم ومعرفت

گفت‌وگوی اهل جهنّم، با اهل بهشت خیلی مطالب دارد. وقتی اهل جهنّم درحال سوختن هستند، در ملاقاتی که با اهل بهشت دارند، می‏گویند: أَنْ أَفیضُوا عَلَینا مِنَ الْماءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَکمُ اللّه

(آب يا از آنچه خداوند روزيتان كرده بر ما فرو ريزيد. (اعراف، 50)

خُب، انسانی که بدنش سوخته یا در حال سوختن است، هر چه بشود، تشنه‏ اش نمی‏شود. 

آب، در همه‌ی عوالم ماده‌ی حیات است و در دنیا همین مایع سیال است. 

شاید یک لطیفه‏ ای در این آیه باشد با توجّه به اینکه «ماء» در آیه‌ی «وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ»( عرش او بر آب بود. هود، 7 ) تفسیر به علم و معرفت شده است

 (رک: توحيد صدوق، ص: 320)

و سرمایه‌ی مؤمن درآخرت، معرفت خدا و اهل‌بیت علیهم السلام است. علّت سوختن اهل جهنّم، نداشتن همین سرمایه (علم و معرفت) است؛ زیرا آن‌ها خداباوری، پیغمبرباوری و امام‌باوری نداشتند، این است که باعث شده اهل جهنّم چیزی بخواهند که از این سوختن بیرون بیایند.

‌ ‌

دوستی با خدا

امام صادق علیه السلام:هر کس دو سوره عنکبوت و روم را در شب23ماه رمضان بخواند به خدا قسم اهل بهشت است و پس از آن فرمود: قسم یاد کردم و هیچ استثنایی نکردم و نمی ترسم که خداوند به خاطر سوگند و عدم استثنای در آن برای من گناهی بنویسد، زیرا مطمئن هستم که این دو سوره نزد خدا جایگاهی بزرگ دارد.

مصباح کفعمی/ص443

قبری در مغازه

ابن بطوطه : در سفرنامه اش می نویسد: در شیراز سه روز بودم و این سه روز در مسجد جامع شیراز ماندم، مردم در این مسجد اعتکاف می کردند که این مسجد مربوط به ششصد سال قبل است

بعد رفتم بازار شیراز چشمم به دکانی افتاد که یک نفر نورانی اهل تقوی ظاهر الصلاح در آن نشسته قرآن می خواند، 

رفتم نزدیک سلام کردم نشستم او هم پذیرایی کرد، گفتم شما اینجا چه می کنی؟

گفت: من شغلم تجارت است هرگاه مشتری نباشد قرآن می خوانم، نگاه کن فرش‌ها را عقب زد دیدم قبر است،

گفت: این گور خودم است، کنار قبر خودم می نشینم برای خودم قرآن می خوانم، قبرم را در مغازه ام قرار داده ام که گول دنیا را نخورم.

بی وفایی دنیا

:

امام علی علیه السلام مى فرمايند: 

«اهل دنيا همچون كاروانى هستند كه هنوز رحل اقامت نيفكنده اند كه قافله سالار فرياد مى زند ( كوچ كنيد) و آن ها كوچ مى كنند»

اشاره به اين دارد كه مردم دنيا حتى وضعشان از مسافران عادى نيز بدتر است

 زيرا مسافران عادى هنگامى كه وارد منزلى شدند مقدارى در آن جا مى مانند و استراحت مى كنند و خود را آماده ادامه راه مى نمايند مگر اين كه قافله سالار بعد از اجازه اقامت احساس كند در آن منزلگاه خطرى است،

 در اين صورت بلافاصله اعلام مى دارد همه برخيزند و آماده حركت شوند و اهل دنيا درست به چنين قافله و قافله سالارى مى مانند و اين مربوط به شرايط غير عادى است.

درباره بى‌وفايى و ناپايدارى‌دنيا تعبيرات مختلفى در روايات اسلامى ديده مى شود كه هر يك از ديگرى گوياتر است از جمله:

گاه دنيا را تشبيه به پلى كرده اند كه بايد از آن عبور كرد و ايستادن و توقف بر آن معنا ندارد. 

«إِنَّمَا الدُّنْيا قَنْطَرَةٌ فَاعْبُرُوهَا وَلاَ تَعْمُرُوهَا»

در جايى ديگر دنيا به عنوان سراى عبور و نه دار اقامت معرفى شده است .

همان گونه كه امام اميرمؤمنان(عليه السلام) در حكمت 133 فرموده است: 

«الدُّنْيا دَارُ مَمَرّ لاَ دَارُ مَقَر».

 وضعيت انسان در برابر دنيا تشبيه به سوارى شده است كه براى استراحت و خواب نيمروز در سايه درختى در يك روز داغ تابستانى پياده مى شود و بعد از ساعتى استراحت آن را ترك مى گويد و مى رود

همان گونه كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود:

«إِنَّمَا مَثَلِى وَ مَثَلُ الدُّنْيا كَمَثَلِ رَاكِب مَرَّ لِلْقَيلُولَةِ فِى ظِلِّ شَجَرَة فِى يوْمِ صَيف ثُمَّ رَاحَ وَ تَرَكَهَا»

بحارالانوار، ج 70، ص 119، ح 111

قرآن مجيد با مثال روشنى ناپايدارى و بی وفايى دنيا را ترسيم كرده است:

 وَاضْرِبْ لَهُمْ مَّثَلَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاء أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الاَْرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيماً تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ وَكَانَ اللهُ عَلَى كُلِّ شَىْء مُّقْتَدِرا

ً

و عجيب اين است كه با اين همه توصيف و تشبيه باز هم گروه كثيرى غافل‌اند و همچنان بر اين دنياى ناپايدار تكيه مى كنند و براى به دست آوردن گوشه اى از آن جانفشانى مى نمايند.

كهف، آيه 45

احترام به قرآن

درس اخلاق

اگر ما بخواهيم از قرآن استفاده كنيم از همين احترام ها بايد آغاز كنيم، 

بايد جلد قرآن را ببوسيم و روي چشم بنهيم.

وقتي صداي قرآن مي آيد سكوت كنيم و بشنويم و احترام كنيم. 

اينها زمينه اي ميشود تا انسان ايمان پيدا بكند و آن را تقويت نمايد. 

رشد ايمان به عمل است نه با حرف و نه با جدل. 

البته بايد پاسخ شبهات را براي اتمام حجت بيان كرد ولي بايد دانست برخی افراد با اين پاسخ ها از گمراهي بيرون نمي آيند:

خَتَمَ اللّهُ عَلي قُلُوبِهِمْ، فَمَنْ يَهْدِي مَنْ اَضَلَّ اللّهُ»؛

«اَفَرَاَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ اَضَلَّهُ اللّهُ عَلي عِلْمٍ»؛ 

خدا او را گمراه كرده است. 

البته در مورد كسي كه گرفتار شبهه شده و به دنبال هدايت است، بايد شبهه را پاسخ گفت. 

با اين اوصاف اگر احترام به قرآن از همين مراحل ابتدايي شروع شد، به معناي كلام آن بيشتر توجه كرده و سعي ميكنيم معني آن را فهميده و به آن عمل كنيم. 

وقتي به قرآن عمل كرديم از نورانيت آن استفاده ميكنيم و هر لحظه بر توفيقات ما افزون مي شود تا گام به گام به سمت خدا نزديك تر شويم. 

اما وقتي درست بر ضد قرآن عمل كنيم:

«ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ اَساوا السُّواي اَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللّهِ»؛ 

سرانجامِ گناه، ضعف ايمان خواهد بود و سرانجامِ ضعف ايمان، كفر.

یاد خدا

 

وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى(طه/124) 

و هر كس از “ياد من” اعراض کند و روى بگرداند، بى‏ترديد زندگى سختى خواهد داشت و روز قیامت هم نابينا محشورش مى‏كنيم.

ذكر“، يادآورى چيزى است كه انسان آن را فراموش كرده است. در مفردات آمده: «ذکر یعنی یاد کردن، خواه با زبان باشد یا با قلب یا هر دو».

به فرمایشات حضرات معصومین علیهم‌السلام که نگاه می‌کنیم، درمی­ یابیم که هیچ چیزی به اندازه “ذکر خدا” ارزش ندارد، چون ذکر یا"یاد خدا” منشأ همه کمالات و خوبی­هاست. امیرالمؤمنین علیه‌السلام می­فرمایند:«الذِّكرُ يونِسُ اللُّبَّ وَ يُنيرُ القَلبَ وَ يَستَنزِلُ الرَّحمَةَ؛ “ياد خدا” همنشین عقل است، دل را روشن و رحمت او را نازل می­کند.» (غررالحكم، ج2، ص66، ح1858)

رفع همه گرفتاری‌ها و مشکلات بشر، در “یاد خدا” نهفته است و روی­گردانی از این مسأله مهم، آدمی را در عسرت و تنگنا قرار می­دهد آنهم در حدی که زندگی بر او حقیقتاً سخت شده و علاوه بر این که از رسیدن به هدفش باز می­ماند، باید بقیه عمر خودش را هم با مشقت و بدبختی سپری کند.

مراد از سختى و تنگى زندگى، فقط فقر و نداری مالی نيست. ای بسا مرفهان و توانگرانی که دلهره و اضطراب و افسردگی، زندگی آن‌ها را دچار چنان فشار و مضیقه­ای کرده که هیچ بینوایی دچارش نشده است. دورى از ياد خدا، آرامش را از دل می­برد و باعث حيرت و حسرت او می­شود و کاری هم به ثروت و تمكّن مالى او ندارد.

خیلی چیزهاست که می­تواند مصداق “ذکر خدا“باشد و آدم را به یاد خدا بیاندازند: قرآن، نماز و عبادات، اسماءپروردگار…،اما آن چیزی یا کسی که بیشترین نشانه را از خدا دارد و به معنای واقعی آیةالله العظمی هست، بیشتر از هر چیزی انسان را متوجه خدا می­کند و دل را با یاد خدا زنده و احیاء می­سازد.

آن شخص و آن مذکِّر اعظم فقط وجود مقدس امام معصوم علیه­السلام است که امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید: «نَحنُ ذِکرُاللهِ» (بحارالانوار/ ج7/ ص321/ روایت 16/ باب 16) . در زمان ما “امام عصرارواحنا له الفداء"مصداق کامل این ذکر اعظم خداست. روایات متعددی هم در این باب هست و مؤید این معناست.

با این توضیح، معنای آیه شریفه را مجدداً ذکر می‌کنیم:

« و هر كس از ياد من [امام زمان علیه‌السلام] اعراض کند و روى بگرداند، بى‏ ترديد زندگى سختى خواهد داشت و روز قیامت هم نابينا محشورش مى‏كنيم.»

بنابراین طبق این آیه شریفه می­شود گفت؛ ریشه همه سختی­ها و فشارهای روحی، بدنی، شخصی و اجتماعی ما، اعراض ما از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است چون او بزرگ­ترین نعمتی است که خدا در اختیار خلقش قرار داده و روی­گردانی از او یعنی بزرگ­ترین کفران نعمت!

علل و اسباب این اعراض هم زیادند. اصولاً همه چیزهایی که دور و بر ماست خواب ­آور و غفلت‌آورند و ما را از این وجود مقدس رویگردان کرده‌اند: کار و شغل ما، خانه و خانواده ما، سیاست و اجتماع و اقتصاد و خلاصه همه چیز…حتی درس و علم ما!!

عاقبت این کفران نعمت در دنیا، چیزی نیست جز سختی و فشار به واسطه حرمان از این نعمت بزرگ پروردگار! و طبعاً كسى كه در دنيا چشم جانش را بر روى این بزرگ­ترین حقیقت عالم خلقت بست، در قيامت هم : وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى.

بد نیست در ارتباط با همین مسئله، قضیه­ای را از قول استاد بزرگوارم نقل کنم که می­فرمودند: «چند سال پیش دانشمندی غربی و مسیحی که درباره اسلام تحقیق کرده و مستبصر شده بود، پیش من آمد تا به مذهب حقه اهل بیت علیهم‌السلام مشرف شود. همراه هم رفتیم خارج از شهر، آنجا باغی بود و شب را آنجا بودیم.

اجمالاً خلاصه­ای از عقاید شیعه را برایش گفتم خصوصاً این که اساس اسلام بر ولایت 12 امام معصوم هست و خیلی فشرده و مختصر سرگذشتی از هر یک از ائمه معصومین علیهم‌السلام برای او می­گفتم و نیز این که هر یک از ائمه علیهم‌السلام چه طور و بعد از کدام امام ­آمدند و نهایت هم به چه شکلی به شهادت ­رسیدند تا این که رسیدم به امام عصر ارواحنافداه و مطالبی در مورد این بزرگوار گفتم. بعد پرسید: خب ایشان کی و به چه نحوی به شهادت رسیدند؟

گفتم: ایشان زنده است و به شهادت نرسیده و خدا نکند ما زنده باشیم و شهادتش را ببینیم.

گفت: پس این آقا الآن کجاست؟

گفتم: حضرت بین خود ماست منتهی ما آقا را نمی­شناسیم و خلاصه قدری در مورد معنای غیبت برایش توضیح دادم.

یک دفعه زد زیر گریه و با حیرت و تعجب گفت: این آقای با این عظمت زنده است و بین ما زندگی می­کند و شما بیکار نشسته‌اید!!؟ پس چرا کاری نمی­کنید!؟ چرا از او غافل و بی­خبرید!؟ چرا تا به حال او را به دنیا معرفی نکرده‌اید!؟

و او تا صبح توی این باغ راه می­رفت و گریه می­کرد که؛ امام ما زنده است ولی ما او رو نمی­ بینیم و از او بی­اطلاعیم!!…»

هفت سین 


هفت سین قرآنی من برای سال ۱۳۹۷

1- سلامٌ قولاً مِن رَبِّ رحیم.( یس/58)

2- سلامٌ علی نوح ٍ فی العالمین . ( صافات /79)

3- سلامٌ علی اِبراهیم . ( صافات/109)

4- سلامُ عـَلی موُسی و هارون . (صافات/120)

5- سلامُ علی آلِ یاسین . ( صافات/130)

6- سلامٌ عـَلیکُم طِبتُم فادخـُلوُها خالدین . ( زمر/73)

7- سلامُ هیَ حتّی مَطلَعِ الفـَجر. ( قدر/5)