موضوع: "نگاه خدا"

حس خوب آرامش

مهم نیست آن بیرون چه خبر است

دشمن اند یا دوست

مهربان یا نامهربان

من به گشوده شدن تمام 

گره ها ایمان دارم چون کارم را به خدایِ مهربان سپردم

خدایِ خوبم هزاران بار شکر برای همه نعمت هات

بندگی

?در خیابان شمس تبریزی شهر تبریز زیارتگاهی وجود دارد که به قبر حمال معروفه. 

?فرد بی‌سوادی در تبریز زندگی می‌کرد و تمام عمر خود را در بازار به حمالی و بارکشی می‌گذراند تا از این راه رزق حلالی به‌دست آورد. 

?یک روز که مثل همیشه در کوچه پس کوچه‌های شلوغ بازار مشغول حمل بار بود، برای آنکه نفسی تازه کند، بارش را روی زمین می‌گذارد و کمر راست می‌کند. 

?صدایی توجهش را جلب می‌کند؛ می‌بیند بچه‌ای روی پشت‌بام مشغول بازی است و مادرش مدام بچه را دعوا می‌کند که ورجه وورجه نکن، می‌افتی!

?در همان لحظه بچه به لبه بام نزدیک می‌شود و ناغافل پایش سُر می‌خورد و به پایین پرت می‌شود. 

?مادر جیغی می‌کشد و مردم خیره می‌مانند. حمال پیر فریاد می‌زند: 

نگهش دار!

?کودک میان آسمان و زمین معلق می‌ماند. پیرمرد نزدیک می‌شود، به آرامی او را می‌گیرد و به مادرش تحویل می‌دهد.

?جمعیتی که شاهد این واقعه بودند، همه دور او جمع می‌شوند و هرکس از او سوالی می‌پرسد. 

?یکی می‌گوید تو امام زمانی، دیگری می‌گوید حضرت خضر است، کسانی هم می‌گویند جادوگری بلد است و سحر کرده.

?حمال که دوباره به سختی بارش را بر دوش می‌گذارد، خطاب به همه کسانی که هاج و واج مانده و هر یک به گونه‌ای واقعه را تفسیر می‌کنند، به آرامی و خونسردی می‌گوید: 

خیر، من نه امام زمانم، نه حضرت خضر و نه جادوگر، من همان حمالی هستم که پنجاه شصت سال است در این بازار می‌شناسید. 

?من کار خارق‌العاده‌ای نکردم بلکه ماجرا این است که یک عمر هرچه خدا فرموده بود، من اطاعت کردم، یک بار هم من از خدا خواستم، او اجابت کرد.

?اما مردم این واقعه را بر سر زبان‌ها انداختند و این حمال تا به امروز جاودانه شد و قبرش زیارتگاه مردم تبریز شد.

?تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن 

?که خواجه خود روش بنده پروری داند

یاد خدا

 الإمام عليّ عليه السلام:

 كُلُّ قَولٍ لَيسَ لِله فيهِ ذِكرٌ فَلَغوٌ.

هر سخنى كه در آن يادى از خدا نباشد، سخنى بی فایده است.

 بحار الانوار، ج ۶۹، ص ۴۵.

گاهی خود سخن مستقیماً یاد خداست و گاهی نتیجه آن سخن زنده شدن یاد خداست مثلاً شهید شهریاری درباره ریاضی و فیزیک و حاج قاسم سلیمانی درباره فنون جنگیدن حرف می زنند ولی نتیجه این سخن گفتن  تقویت مومنین [زنده شدن یاد خدا در جامعه] و تضعیف کافرین خواهد شد. 

تلنگر

پادشاهی را وزیری عاقل بود از وزارت دست برداشت. پادشاه از دگر وزیران پرسید وزیر عاقل کجاست؟ گفتند از وزات دست برداشته و به عبادت خدا مشغول شده است. پادشاه نزد وزیر رفت و از او پرسید از من چه خطا دیده ای که وزارت را ترک کرده ای؟ 

گفت از پنج سبب: 

اول: آنکه تو نشسته می ‌بودی و من به حضور تو ایستاده می‌ ماندم اکنون بندگی خدایی می ‌کنم که مرا در وقت نماز هم، حکم به نشستن می‌ کند.

 دوم: آنکه طعام می ‌خوردی و من نگاه می ‌کردم اکنون رزاقی پیدا کرده ‌ام که او نمی خورد و مرا می‌ خوراند.

 سوم: آنکه تو خواب می‌ کردی و من پاسبانی می ‌کردم اکنون خدای چنان است که هرگز نمی ‌خوابد و مرا پاسبانی می‌ کند. 

چهارم: آنکه می ‌ترسیدم اگر تو بمیری مرا از دشمنان آسیب برسد اکنون خدای من چنان است که هرگز نخواهد مرد و مرا از دشمنان آسیب نخواهد رسید. 

پنجم: آنکه می ‌ترسیدم اگر گناهی از من سرزند عفو نکنی، اکنون خدای من چنان رحیم است که گناهانم را میبخشاید.

 خدایا ما را یک لحظه به حال خود وامگذار…

درخواست باران

 این آیه را برای نزول باران بخوانید. 

بسم الله الرحمن الرحيم

وَ هُوَ الَّذي يُنَزِّلُ الْغَيْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا وَ يَنْشُرُ رَحْمَتَهُ وَ هُوَ الْوَلِيُّ الْحَميدُ (۲۸شوری)

و اوست كسى كه باران را، پس از آنكه [مردم‏] نا اميد شدند، فرود مى ‏آورد، و رحمت خويش را مى گسترد.

لطفا در ثواب انتشار شریک باشید 

چه عزتی دارد اینکه بنده تو باشیم


صبح خود را با سلام به ۱۴ معصوم (ع)شروع کنیم

بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ

ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ

ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ

ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏِ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﺔُ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀ

ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ

ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺳﯿﺪَ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ

ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦَ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ

ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ

ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ

ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ﻥِ ﺍﻟﮑﺎﻇﻢُ

ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ﺍﻟﺮﺿَﺎ ﺍﻟﻤُﺮتضی

ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ

ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ

ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ

السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان…

 ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ

سه‌شنبه مرداد ماهتون

سرشار از مهر و محبت الهی 

الهی…

چه عزتی دارد اینکه بنده تو باشیم

و چه فخری بالاتر از اینکه تو “خدای” ما باشی

تو آن خدایی هستی که، ما دوست♡ داریم،

پس یاریمان کن آن بنده‌ای باشیم که تو دوست داری…

روزتون پر از خیر و برکت

عشق یعنی...


 پیامبر (صلی الله علیه و آله) در وصیت خود به امام (علی علیه السلام) سه بار بر نماز شب تأکید کردند: 

«وَ عَلَیک بِصَلاةِ اللَّیلِ وَ عَلَیک بِصَلاةِ اللَّیلِ وَ عَلَیک بِصَلاةِ اللَّیلِ؛ 

بر تو باد به نماز شب، و بر تو باد به نماز شب، و بر تو باد به نماز شب»  (۱)

و در جای دیگر خطاب به همه مسلمانان فرمود:

 «بر شما باد به نماز شب اگرچه یک رکعت باشد؛ زیرا نماز شب انسان را از گناه باز می‌دارد و خشم پروردگار را (نسبت به انسان) خاموش می‌کند و سوزش آتش را در قیامت دفع می‌کند.(۲)

منبع:

۱- صدوق، من لایحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۴۸۱ و ج۴، ص۱۷۹.

۲- متقی هندی،‌ کنز العمال، ج۷، ص۷۹۱، ح۲۱۴۳۱.

همین کافیست...

خـدایـا …

با تـو که باشم

تمام دورهـا نزدیکنـد

و نـاممکـن ها،ممکن

خـدایـا…

آیـنـده پـنـهان اسـت

اما مهـم نـیـست

هـمـیـن کـافـیـست

کـه تـو راه را می بـیـنی و من تو را

در هیاهوی زندگی


در گذر از جاده ی زندگی آموختم…

که زندگی طولانی ترین داستان دنیاست

که نمیشه زودتر صفحه آخرش رو خوند 

و برای دونستن آخر داستان باید تمام

عمر و هستیت رو صرف خوندنش کنی

كه خدا عشقه و همیشه باید 

به باران رحمتش امیدوار باشم

خدا با تمام بزرگیش عاشقانه انتظار ميكشه 

تا همیشه به رحمتش اميدوار باشم

آموختم از هر کسی تنها به اندازه شعورش 

انتظار داشته باشم اینطوری کمتر اذیت میشم 

و اینکه آموختم كه زندگي سخته 

ولي من از اون سخت ترم….

نیایش

 ای خدای خوب و مهربان
کمکم کن تا به هر کجا که می روم،
رایحه ی تو را به آن جا ببرم.

سرشارم کن از روح و لطف و توان،
و مرا از عشق خود لبریز کن،
چنان که دوست بدارم بی چشمداشت،

چنان بتاب بر من،
که خورشید می تابد بر ماه،
دوست دارم وجودم انعکاس نور تو باشد،

خدایا
چراغ دلم را روشن کن
تا آن را بگیرم فرا راهِ مردمانت،
روشنی از توست، ای خدا،
بی تو، ما سرد و سخت و خاموشیم،

 ای خوبِ مهربان
توانم ببخش تا تو را چنان که
شایسته ای پرستش کنم…