موضوع: "سبک زندگی"

رضایت از زندگی

ﺩﻧﻴﺎ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﻳﻚ ﺧﻮﺍﺏ ﺧﻮﺵ ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﺩﻧﻴﺎ ﺯﻭﺩﮔﺬﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺗﺎ ﺍﻧﺴﺎﻥ، ﭼﺸﻢ ﺑﺎﺯ ﻛﻨﺪ، ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﻳﻰ ﻣﻰ ﺑﻴﻨﺪ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﺍﺯ ﺍﻣﻮﺭ ﺩﻧﻴﺎﻳﻰ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺍﻭ ﻧﻴﺴﺖ. ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺭﻭ، ﺩﻧﻴﺎ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﻳﻚ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﺳﺖ. ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺧﺮﺩﻣﻨﺪ، ﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﺍ ﻭﺍﻗﻌﻰ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ؛ ﻭ ﭼﻮﻥ ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ، ﻧﻪ ﺍﺯ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﭼﻴﺰﻯ ﺳﺮﻣﺴﺖ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻭ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﭼﻴﺰﻯ ﻧﺎﻟﺎﻥ ﻣﻰ ﮔﺮﺩﺩ. ﺗﻮﺟّﻪ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻭﺍﻗﻌﻴﺖ، ﭼﻨﻴﻦ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﮊﺭﻓﻰ ﺩﺭ ﺭﻭﺡ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺮ ﺟﺎﻯ ﻣﻰ ﮔﺬﺍﺭﺩ. 

📘 عباس پسندیده،رضایت از زندگی

حسادت

مهارت مهم کاربردی

کسی  که حسوده  و از بین رفتن نعمت دیگری را آرزو کند در واقع به تقسیم کردن خداوند اعتراض میکنه.

خدا به هر کی چیزی میده و چیزی نمیده، تو اگر او را عادل میدونی باید به این تقسیم بندی راضی باشی و اعتراض نکنی.

حالا که فهمیدی حسادت چقدر بده، چطور خطرناکه میخوای مهارت معالجه شو بدونی؟

وقتی زیبایی، ثروت، قدرت، امکانات و…. یکی رو میبینی و اتوماتیک وار میخوای شروع کنی به خراب کردنش، دلت میخواد بدبختی شو ببینی اینجا بر خلاف خواست درونی ت رفتار کن

میخوای تخریبش کنی،  

اذیتش کنی 

توهینش کنی

 تحقیرش کنی ، 

درست ۱۸۰ درجه برعکس ش عمل کن

ازش تعریف کن

بهش محبت کن

تحسینش کن

اگر چه اولش این تعریف و تمجید و دل قلوه الکی و ساختگیه اما کم کم قلب ت واقعا مهربون میشه اگر هم نمیشه گوشش بگیر حالیش کن 

و بهش بفهمان که این شخص بنده خداست و شاید خداوند تعالی چیزی در وجود اون شخص دیده که این چیزا را بهش داده.

به خدا دوستون دارم که میگم؛

حسینی لیلابی

جنگ نرم

جنگ نرم

مثل خمپاره 60 هست، نه صدا داره نه سوت فقط وقتی متوجه میشی که دیگه رفیقت نه به مساجد میاد نه هيأت 

شهيد حجت الله رحيمي

زندگی شجاعانه


پونه مقیمی چه قشنگ میگه: 

زخم‌هایم را دوست دارم.

آنها شاهدان اصلی‌ام هستند که چطور شجاعانه زندگی کردم.

کار برای مهدی

با این دید برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف کار کن…

لبیک‌ یا‌ مهدی


اللهم‌ عجل‌ لولیک‌ الفرج

نسخه ای برای عافیت

نسخه ای برای عافیت

«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»

[آل عمران/۲۰۰]

خداوند چهار چیز را برای سعادتمندی انسان ها لازم دانسته؛

«اصبرو» ، « صابرا» ، « رابطو» ، « اتقوا»

● اصبرو

بنابر دیدگاه برخی از مفسران، معنای «اصبروا»، صبر فردی بر سختی‌ها، مشکلات، ترک معصیت و  صبر در اطاعت از خدا است.

● صابروا

معنای «صابروا»، در دل جامعه محقق میشه یعنی صبر اجتماعی بر انواع فشارها  و اذیت ها که از ناحیه جامعه به انسان تحمیل میشه.

● رابطوا

 مراد از «رابطوا»،  متحد شدن تمام افراد، در تمام شئون زندگی چه در سختی و مشکلات چه در خوشی‌ها می‌باشد.که اینگونه همدیگر را از سقوط نگه می دارند.

مثال؛ کوهنوردان در شبهای تاریک دست هایشان را با طنابی با هم می بندند که اگر یکی در خطر سقوط قرار گرفت بقیه او را نگهدارند.

● اتقوا

خدا ترسی به معنی رعایت دستورات خداوند.

زندگی می گذرد

به کسی که به تو اهمیت نمی دهد، اهمیت نده تا آزرده نشوی

در اکثر موارد به خلایق هر چی لایق، باور داشته باش توقعت را از دیگران، به صفر برسان

هر کسی با تو ادب را رعایت نکرد و تو نتوانستی ادبش کنی،بنشین و صبر کن تا روزگار ادبش کند

هر انسانی به اندازه ی سطح شخصیت و شعور خود میتواند ارزش تو را تشخیص دهد نه آنچه واقعیت توست

هر کسی که ارزش تو را ندانست، راهت را از او جدا کن؛ و اگر امکانش نبود، در ذهنت کم رنگش کن همین…

اوقات گرانبها

مردی شب‌ هنگام قبل از سپیده دم در ساحل دریا نشست و کیسه‌ای پر از سنگ یافت. پس دستش را داخل کیسه برد و سنگی از آن برداشت و به دریا انداخت. از صدای سنگ خوشش آمد که در دریا فرو می‌رفت لذا سنگی دیگر را برداشت و به دریا انداخت و همین‌طور به انداختن سنگ‌های داخل کیسه به دریا ادامه داد چرا که صدای سنگ‌ها به هنگام افتادن در آب ، این مرد را خوشحال می‌کرد و او را به وجد می‌آورد.

به کارش ادامه داد تا اینکه هوا رو به روشنایی نهاد و معلوم شد در کیسه‌ای که کنارش قرار داشته فقط یک سنگ باقی مانده است

هوا کاملا روشن شد و آن شخص به سنگ باقیمانده نگریست و دید که یک جواهر است و متوجه شد تمام آنهایی که قبلا به دریا انداخته و فکر کرده سنگ هستند جواهر بوده‌اند!

لذا پیوسته انگشت پشیمانی خود می‌گزید و به خود می‌گفت : چقدر احمق هستم که آن همه جواهر را به دریا انداختم و فکر می‌کردم که همگی سنگ هستند آن هم بخاطر اینکه از صدای افتادن آنها در آب لذت ببرم!!

به خدا قسم اگر از ارزش آنها باخبر بودم حتی یکی از آنها را نیز از دست نمی‌دادم.

همه ما مانند آن مرد هستیم :

کیسه جواهرات همان عمری است که داریم ساعت به ساعت به دریا می‌اندازیم.

صدای آب همان کالاها، لذتها، شهوتها و تمایلات فناپذیر دنیا است.

تاریکی شب همان غفلت و بی‌خبری است.

برآمدن روشنایی روز نیز آشکار شدن این حقیقت است که هنگام آمدن مرگ، بازگشتی در کار نیست،

لذا از همین الآن بیدار شو و اوقات گرانبهای همچون جواهر خود را بدون فایده از دست نده چرا که پشیمان می‌شوی و پشیمانی هم سودی برایت ندارد.

خاطره


خاطره ای بی نظیر از معلم شهید محمدعلی رجایی :

یکی از شاگردان قدیم شهیدرجایی نقل می کند: به هفته آخر ماه اسفند نزدیک می شدیم. دانش آموزان می خواستند هر طوری شده، اون هفته رو تعطیل کنند! بچه ها برای هر معلمی نقشه ای کشیدند. این معلم که حاضره تعطیل کنه. اون معلم که کتاب رو تدریس و تموم کرده. دیگری هم حضور و غیاب نمی کنه و. اما مشکل اصلی، معلم ریاضی، آقای رجایی بود که یقین داشتیم نه تعطیل میکنه نه اجازه غیبت میده. بچه ها فکرهاشون رو سرِهم گذاشتند و تصمیم گرفتند بطور یکدست در کلاس حضور پیدا نکنند و آقا معلم رو در برابر عمل انجام شده قرار بدند. روزی که ما با آقای رجایی درس داشتیم، بچه ها به مدرسه نیامده بودند ولی من بطور اتفاقی کاری داشتم که رفتم مدرسه.از سر کنجکاوی در گوشه ای از مدرسه سرم رو با توپ گرم کردم تا ببینم برای کلاس ما چه اتفاقی می افته! چند دقیقه مانده به شروع کلاس، طبق معمول آقای رجایی با دفتر حضور و غیاب و کتاب درسی از دفتر مدیر بیرون آمد و رفت به طرف کلاس… دل در سینه ام نبود. حالا چی میشه؟! اگر آقا معلم ببینه بچه ها قالش گذاشتند، ناراحت میشه؟! با دلهره گام های معلم رو تعقیب کردم. آقای رجایی به کلاس رسید. در رو باز کرد. وارد شد و سپس در رو بست… یعنی چی؟!… حتماً بعضی از بچه ها ترسیدند و رفتند سر کلاس… نامردا… دیگه خودم هم جرأت نداشتم برم سرکلاس. به بقیه باید چه جوابی می دادم؟! برای اینکه ببینم چه کسانی عهدشکنی کردند و سرکلاس رفتند تو مدرسه موندم. شاید نیم ساعتی گذشته بود که آقا معلم با دست های گچی که حکایت از تدریس داشت از کلاس بیرون آمد و رفت بطرف دفتر مدرسه. با عجله به سمت کلاس رفتم. از آنچه دیدم دهانم باز موند. هیچ کس درکلاس نبود و آقای معلم تمام درس رو با دقت و توضیح کافی روی تابلو نوشته بود. پایین تابلو هم اضافه کرده بود: دانش آموزان عزیز حسب وظیفه در کلاس حاضر شدم و انجام وظیفه کردم. عیدتون مبارک

اولین روز بعد از تعطیلی با آقای رجایی درس داشتیم بچه ها بغض کرده و در حالی که گاهی نگاهی به تخته سیاه می انداختند، خاموش و بی صدا در خود فرو رفته بودند.

رجایی شاید تنها معلمی است که در کلاس خالی تدریس کرد…

یاد شهیدان رجایی و باهنر موسس نهادمقدس امورتربیتی گرامیباد

با ذکر صلوات

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ

هفته امور تربیتی و تربیت اسلامی به مدیران، معاونان، معلمان، مربیان و مشاوران که مسئولیت سنگینی را جهت تربیت نسل نوجوان و جوان جامعه بر عهده دارندتبریک عرض می نماییم

برنامه ریزی داری ولی نمی تونی بهش عمل کنی؟!

واسه انجام دادن کارهات برنامه داری ولی نمی تونی بهش عمل کنی؟!!

دلیلش اینه

 که ذهنت داره بهت میگه نمی تونم بهت اعتماد کنم زمانی که به خودت قول می دادی تو این هفته فلان  کتابو می خونم یا تا آخر ماه چند کیلو وزن  کم می کنم و انجامش ندادی مغزت یاد گرفت که دیگه بهت اعتماد نکنه مثل اینکه یکی هر روز بیاد بهت بگه بیا با هم بریم باشگاه و نیاد 

روز دهم محاله حرفشو باور کنی

پس به جای خودتخریبی خودت مثل اصرار به اینکه به اندازه کافی باهوش و توانا نیستی با بردهای کوچیک شروع کن مثلا صبح که از خواب بیدار میشی تختت و اتاقتو مرتب کن به خودت برس سه تا از مهم ترین کارهای روزتو هایلایت کن و به خودت قول بده تا انجامشون ندادی سمت تختت نیایی.