موضوع: "حرف حساب"

دینی که با خوردن آب در ملاعام به خطر بیفتد!!!

شبهه

 دینی که با خوردن آب در ملاعام به خطر بیفتد ولی خوردن حق مردم تکانش ندهد، دین نیست توهمی است برای عام و نعمتی است برای خاص؟!

● اول: اگر کسی بگوید: «جامعه‌ای که با رد شدن یک ماشین از چراغ قرمز، نظمش از بین برود جامعه نیست، فلان است». این حرف درست است؟!

 این یک مغالطه آشکار است چرا که عبور از چراغ قرمز شاید نظم کلی جامعه را از بین نبرد، اما به اندازه خود باعث بی نظمی شده است. مضافاً اینکه اگر از آن جلوگیری نشود، زمینه هرج و مرج گسترده تری را ایجاد می‌کند.

● دوم: هر قانونی در سرجای خودش اهمیت دارد و اگر رعایت نشود عواقب خودش را دارد، مثلا اگر در خیابان یکی جلوی شما را بگیرد و اموال شما را بدزدد شما به پلیس که در آنجا عبور می‌کند بگویید یک زورگیر اموال شما را گرفته به شما کمک کنند، آن‌ها بگویند مهم نیست، ما الان کار مهم‌تری داریم می‌خواهیم برویم کلاهبرداری که اموال مردم را دزدیده را دستگیر کنیم و به آنجا رسیدگی کنیم، آیا این درست است؟!

 مسلما درست نیست و هر بی‌قانونی باید رسیدگی شود فرقی ندارد یک زورگیری باشد یا یک کلاهبردار باشد. و رسیدگی نکردن به هر کدام باعث هرج و مرج و بی‌قانونی می‌شود.

● سوم: در دین اسلام هم هر دستور و حکم خدا اهمیت و ارزش خودش را دارد و به همان اندازه که دستور خداست ارزش دارد و باید رعایت شود. 

 مثلا در مورد رعایت حق مردم چنان در اسلام به آن اهمیت داده شده است که طبق روایت‌های متعددی حتی اگر شهیدی حق مردم بر گردنش باشد از او بخشیده نمی‌شود، با اینکه با اولین قطره خون شهید تمام گناهانش بخشیده می‌شود. مگر اینکه خدا برای آن صاحب حق از طرف شهید جبران کند و تا صاحب حق رضایت ندهد بخشیده نمی‌شود.

● چهارم: و همچنین حق دیگران آنقدر در نزد خدا ارزش دارد که نماز حتی با یک نخ غصبی هم مورد قبول نیست.

● پنجم: بنابراین روزه هم یک دستور خداست که مثل بقیه‌ی دستورات خدا باید رعایت شود و اگر رعایت نشود در واقع دستور خدا زیرپا گذاشته شده است. و این است که می‌گویند نگاه نکن که چه دستوری را رعایت نکردی، نگاه کن دستور چه کسی را رعایت نکردی.

■ وقتی دستور خدا را زیرپا گذاشتی فرقی ندارد کدام دستور او بوده است. بدی کار، این است حکم خدا را رعایت نکردی

زندگی می گذرد

به کسی که به تو اهمیت نمی دهد، اهمیت نده تا آزرده نشوی

در اکثر موارد به خلایق هر چی لایق، باور داشته باش توقعت را از دیگران، به صفر برسان

هر کسی با تو ادب را رعایت نکرد و تو نتوانستی ادبش کنی،بنشین و صبر کن تا روزگار ادبش کند

هر انسانی به اندازه ی سطح شخصیت و شعور خود میتواند ارزش تو را تشخیص دهد نه آنچه واقعیت توست

هر کسی که ارزش تو را ندانست، راهت را از او جدا کن؛ و اگر امکانش نبود، در ذهنت کم رنگش کن همین…

شب قدر


▪️قلب تو، “قدر” تو را می سازد…♡

در شب قدر، تقدیرت طبق امیال قلبت نوشته میشود؛ اگر میل قلبت به امور دنیا(ثروت، فرزند، همسر، مسکن و…) باشد، تقدیرت این است که یک سال دیگر دنیا بدود و تو به دنبالش…

اما اگر میل قلبت به خدا و تسلیم اوامر او باشد، تقدیر یک سال دیگرت، همه خیر است و زمینه برای وسعت دادن به روحت فراهم :)

بچه‌ها

بچه ها برای رقابت ما با دیگران آفریده نشده اند

چه اشکالی داره اتاق کودک ساده باشد؟!

لباس کودک معمولی باشد؟!

درسش متوسط باشد؟!


شاهکار

عارفی را گفتند :

فلانی قادر است پرواز کند ،

گفت :اینکه مهم نیست ،

مگس هم میپرد 

گفتند :فلانی را چه میگویی ؟

روی آب راه میرود !

گفت :اهمیتی ندارد ،تکه ای چوب نیز همین کار را میکند .

گفتند :پس از نظر تو شاهکار چیست ؟

گفت :اینکه در میان مردم زندگی کنی ولی هیچگاه به کسی زخم زبان نزنی ،دروغ نگویی ،کلک نزنی و سو استفاده نکنی و کسی را از خود نرنجانی 

این شاهکار است …

آغاز گر خوبی باشیم...


آغاز گر خوبی باشیم

 كلمات را با دقت خرج كنيم …

 کلمه میتواند: 

تو را مشتاق کند؛ مثل : دوستت دارم 

تو را ویران کند مثل : از تو بیزارم

 تو را تلخ کند مثل : خسته‌ام 

تو را سبز کند مثل : خوشحالم

 تو را زیبا کند مثل : سپاسگزارم 

تو را سست کند مثل : نمی‌توانم 

 تو را پیش بِبَرَد مثل : ایمان دارم

 تو را خاموش کند مثل : شانس ندارم 

 کلمه میتواند تو را آغاز کند مثل :

از همین لحظه شروع میکنم

از همین نقطه تغییر میکنم

از همین دم یک طرح نو میزنم

میتوانم، میخواهم، میشود…

فرصتها رو دریابید

پشیمان نمی شوی...

امام جواد(علیه السلام) در این روایت فرمود:

سه چیز است که اگر در کسی باشد سبب خوشنودی خداست:
زیاد استغفار کردن
همنشینی خوب
زیاد صدقه دادن
و سه چیز است که هرکس دارا باشد پشیمان نمی‌شود:
پرهیز از عجله و شتاب
مشورت در کارها
توکل بر خدا وقتی تصمیم به انجام کاری گرفت.


 قالَ الْجَوادُ علیه السلام: « ثَلاثٌ یبْلُغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوانَ اللّهِ تَعالی: کثْرَةُ الاْسْتِغفارِ وَ لِینُ الْجانِبِ و کثْرةُ الصَّدَقَةِ وَ ثَلاثٌ مَنْ کنَّ فیهِ لَمْ ینْدَمْ: تَرْک الْعَجَلةِ وَ المْشَوَرَةِ وَ التَّوَکلِ عَلی اللّهِ عِنْدَ الْعَزْمِ» 

(کشف‌الغمة، ج2، ص343)




علم

گویند که در مجلس انوشیروان گفته شد که در هندوستان، کوهی است و درختی دارد که میوه آن درخت را هر که بخورد، حیات ابد یابد.

انوشیروان حکیمی را به دنبال آن میوه فرستاد.

حکیم به هندوستان رفته، بعد از جستجوی بسیار، مأیوس شده، و به دیار خود برگشت.

در راه به عالمی از علمای هند رسید،

دلیل آمدن به ولایت هند را بیان کرد.

عالم هندی گفت که این سخن راست است ولی رمزی در اوست.

آن کوه، شخصِ عالِم است

و درخت، علم اوست

و میوه آن درخت که حیات ابدی می دهد، عمل به علم او است

و حیات ابد، زندگانی آخرت است.

پس حکیم به خدمت کسری رسیده، ماجرا را عرض نمود و کسری تصدیق کرد.

تجملات دنیا

روزی هارون به بهلول گفت: ای بهلول دانا میتوانی از قیامت و سوال و جواب ان دنیا مرا با خبر کنی؟

بهلول گفت: آری و به هارون گفت که به خادمین خود بگو تا در همین محل آتش نمایند و تابه بر آن نهند تا سرخ و خوب
داغ شود هارون امر نمود تا آتشی افروختند و تابه بر آن آتش گذاردند تا داغ شد . آنگاه بهلول گفت :
ای هارون من با پای برهنه بر این تابه می ایستم و خود را معرفی می نمایم و آنچه خورده ام و هرچه پوشیده ام ذکر می نمایم و سپس تو هم باید پای خو د را مانند من برهنه نمایی و خود را معرفی کنی و
آنچه خورده ای و پوشیده ای ذکر نمایی . هارون قبول نمود .

آنگاه بهلول روی تابه داغ ایستاد و فوری گفت : بهلول و خرقه و نان جو و سرکه و فوری پایین آمد که ابداً پایش نسوخت و چون نوبت به هارون رسید به محض اینکه خواست خود را معرفی نماید تاج و تخت و زمین و…نتوانست همه اموالش را معرفی کندو
پایش بسوخت و به پایین افتاد .سپس بهلول گفت :
ای هارون سوال و جواب قیامت نیز به همین صورت است . آنها که درویش بوده ند و از تجملات دنیایی بهره ندارند آسوده بگذرند و آنها که پایبند تجملات دنیا باشند به مشکلات گرفتار آیند.

نردبان این جهان ما و منیست
عاقبت این نردبان افتادنیست

لاجرم هرکس که بالاتر نشست
استخوان سختر خواهد شکست