بار خدایا !
تاکی میان من و تو ،منی و مائی بود .منی از میان بردار تا منیت من تو باشد و من هیچ نباشم .
الهی، تا با توام بیشتر از همه ام و چون با خودم، کمتر از همه ام .
دلت دریا بود که اشکت نریخت … زیر آفتاب که ایستاده بودی … ابروهای اخم ندیده ات را که گره زده بودی در هم،جلوی خورشید … دست هایش را که گرفته بودی در دستت … محکم … می آزمودیشان شاید برای طاقت بند … با دانه دانه شان که به اتمام رساندی حجت را …در… بیشتر »
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: ولايَةُ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ وِلايَةُ اللّهِ و حُبُّهُ عِبادَةُ اللّهِ وَ اتِّباعُهُ فَريضَةٌ مِنَ اللّه؛ ولايت على بن ابیطالب عليه السلام ولايت خدا و محبّت او عبادت خدا و پيروى از او فريضهاى از جانب خدا… بیشتر »
* نماز تمام شده بود و پیامبر هنوز در مسجد بود. به سؤالات مردم جواب میداد و به کارهایشان رسیدگی میکرد. ناگهان صدای شیونهایی پی در پی، آرامش نیمروز را در هم شکست. پیامبر و یارانش فوری بیرون رفتند ببینند چه خبر شده، که تشییع جنازه محقرانهای نظرشان… بیشتر »